گفت و گو با همسر شهید «سید نصرالله حسینی»: |
با شهادت همسرم، توفیق خدمت به یک جانباز را از دست دادم |
|
35 سال از پر کشیدن شهید «سید نصرالله حسینی»، جانباز قطعنخاعی گذشته اما حلاوت سالها زندگی عاشقانه با او، هنوز در تکتک جملات همسرش به چشم میآید. |
|
از کُردستان، همسران شهدا چه زیبا به پای فرزندانی نشستند که امید و نهالش را در دلشان پرورش دادند و به درختی تنومند در جامعه تبدیل کردند، درختی که ثمره شان دعای خیری است که برای همیشه در پشت سر مادر و پدر به یادگار خواهد ماند.
امروز مهمان خانواده شهدا بودیم، خانواده شهید سید نصرالله حسینی که در درگیری به مدت 4 سال قطع نخاع و جانباز شد و سپس به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد، شاید در کلام به ظاهر آسان باشد اما وقتی به درد دل های مادر این خانواده گوش می سپاریم خواهیم دید که چه سختی هایی تک و تنها باید کشید تا 7 فرزند کودک و خردسال را به پایه برسانی، فرزندانی که بزرگ آنها تنها 12 سال و کوچک انها یک ماهه در دل مادر باردار بود.
زندگینامه شهید:
نصرالله حسيني، هفتم آبانماه 1316 در خانوادهاي اصيل و از سادات متدين روستاي شيان از توابع دهستان ژاورود سنندج ديده بهجهان گشود. پدرش سيد فتحالله و مادرش سيده زينب نام داشت. درمکتبخانه قديمي روستا با کتاب حياتبخش و کلام نوراني خدا مأنوس شد. با پشت سر نهادن دوران خردسالي همراه با ساير اعضاي خانواده در مرزعه به کشاورزي پرداخت و با رسيدن به سن سربازي به علت مازاد نيرو از خدمت نظام وظيفه معاف گرديد و بعد از معافيت از خدمت در کنار کار کشاورزي به کار بنایي روي آورد و از اين طريق زندگي را اداره نمود.
در زادگاهش به امر مقدس ازدواج مبادرت ورزيد و زندگي جديدي را آغاز کرد.
صراحی شاکری همسر این شهیده بزرگوار در گفتگوی صمیمی با خبرنگار طنین یاس از خصوصیات سید نصرالله حسینی برایمان گفت: در همان دوران جواني الگو و سرمشق ديگران بود و عبادت و بندگي خدا را سرلوحه زندگي خود قرار داد و در ميان اهالي روستا از عزت و احترام خاصي برخوردار بود و با تمام وجود در حل مشکلات ديگران کوشيد.
وی گفت: سال1363 به عضويت بسيج درآمد و دربيستونهم آبانماه همان سال در حين آموزش نظامي در پادگان آموزشي خيبر سنندج بر اثر اصابت تير مجروح و پس از قريب 4 سال تحمل درد سرانجام در بيست و هفتم شهريور 1366 در پنجاه سالگي به شهادت رسيد و در روستاي زادگاهش در جوار مزار آقا سيد يوسف از فرزندان امام موسي کاظم (ع) به خاک سپرده شد.
وی ادامه داد: هنگام شهادت همسرم فرزندانم کوچک بودند اما هیچگاه تصمیم به ازدواج مجدد نگرفتم و تصمیمم بر این بود تا نهال های زندگیمان را به درختان پربار تبدیل کنم و آن ها را همچون همسرم شجاع تربیت کنم و خوشبختانه همه ی آنها ازدواج خوبی دارند و فرزندم نیز پزشک متخصص است.
وی ادامه داد: سيد نصرالله فردي خيرخواه و اهل تدبير بود. قبل از انقلاب به همراه عدهاي از اهالي روستا با بيل و کلنگ در منطقه کوهستاني روستا به راهسازي مشغول بودند و به همراهانش تأکيد ميکرد تا ميتوانيد راه را وسيع بسازيد تا مردم به راحتي از آن عبور کنند و با دستان خود در کنا ر جاده درخت ميکاشت و ميگفت بگذار رهگذران از ثمر و سايه آن استفاده کنند.
وی کمک به نیازمندان را از خصوصیات بارز همسر شهیدش عنوان کرد و ادامه داد: سيد نصرالله در بعضي از فصول سال به قصابي ميپرداخت و ضمن تأمين گوشت موردنياز خانواده، مازاد آن را به اهالي ميفروخت اما قبل از هر چيزي، مقداري از آن را در دستانش قرار ميداد و براي پيرزني که از وضعيت مالي ضعيفي برخوردار بود و سرپرستي نداشت ميفرستاد.
از صراحی خانم میپرسم که آیا در این همه سال، از شرایط نگهداری شهید خسته نشدید ؟ او میگوید: «من بارها گفتم که هرچند تقریبا همه کارهایشان را انجام میدادم، اما من مدیون ایشان هستم که اجازه داد کنارش باشم. بارها گوشه خانه نشستهام و با او حرف زدم تا خوابم برده و مدام به ایشان گفتهام و الان هم می گویم که مرا حلال کند چون بالاخره زندگی سخت است و شاید گاهی از دست من رنجیده شدهباشد.
وی افزود: شاید باور نکنید اما ایشان بسیار شوخ طبع بود و بارها با شوخیهایش، خستگی را از من دور میکرد و همیشه شاکرم که خداوند در این راه، امانتی به دوشم گذاشته بود که بتوانم به سرانجامش برسانم. شکر خدا که این توانایی و استعداد را در وجودم گذاشت تا بتوانم با وی یک زندگی عاشقانه داشته باشم».
صراحی خانم در پایان صحبتهایش میگوید: «شهیدان ما آن چه را باور داشتند، عمل میکردند و عامل به معروف بودند و امیدوارم که مسئولین و مردم قدر این شهدا را بدانند.
خبرنگار مهوش رحیمی
انتهای پیام/* |