|
|
|
زن ایرانی؛ از آغوش مادرانه تا افق تمدنسازی |
|
|
|
پیش از آنکه نقشهای جنسیتی معنا بگیرند، زن ایرانی در سکوت خانههای کوچک اما دلهای بزرگ، بنیانهای تمدن را شکل داد. او که ریشهدار در ایمان و خرد بود، امروز نیز در دانشگاه، پژوهش، فرهنگ و اجتماع ادامهدهنده همان مسیر نورانی است؛ مسیری که زن را نه در عنوان، بلکه در کنش تمدنی و اثرگذاری واقعی تعریف میکند. |
|
|
پیش از آنکه واژههای جنسیتی نقشهای مفهومی بسازند، زنان ایرانی در حیاطهای کوچک خانههایشان تمدن میساختند. درخشش زن انقلابی از دل همان زن خانهای آغاز شد که در گوش فرزند اولین آیه قرآن را زمزمه میکرد و تکیهگاه آرام پدر بود؛ زنی که نه در عنوان بلکه در عمل تاریخ را به پیش برد.
در آن روزگار پر تبوتاب، مادران ما میان بخار سماور و صدای رادیو، خبر جهاد را میشنیدند . آنها فاعل اجتماعی بودند؛ چون باور داشتند تربیت انسان خشت اول جامعهای مومن و آزاد است.
در منظومه فکری انقلاب، زن نه تنها محور خانواده است بلکه شاخهای از درخت اندیشه تمدنی است. او همان است که عقل و احساس را بهجای تقابل در رفاقت همدلانه قرار میدهد.
رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند که زن ایرانی باید صاحب فکر و تصمیم باشد؛ حضورش باید اثر تربیتی و فرهنگی بگذارد نه صرفاً ظاهری.
در این نگاه زن کنشگر جامعه است .
اما تفاوت زن امروز با دیروز در چیست؟
زن امروز میراثدار آن مادری است که کف خانه را با دعا جارو میکرد و فرزندش را با امید به حق پرورش میداد. او حالا در کتابخانه و دانشگاه همان دعا را به زبانی علمی تفسیر میکند. این تداوم ریشهی معنایی زن انقلاب است: از نیایش تا نظریه از خانه تا خانه اندیشه.
در جهان پرهیاهوی امروز، مفاهیم آزادی و کرامت بارها مصادره شدهاند. زن در منطق انقلاب اسلامی نه طالب آزادی بیقید بلکه جوینده آزادی متعهد است؛ آزادیای که به معنای اختیار در مسیر عقل و ایمان است. این نگاه رهایی زن از قالب مصرف و نمادسازی است و بازگشت او به عقلانیت و اثرگذاری واقعی.
زن ایرانی در متن جامعه امروز در دانشگاه، رسانه، پژوهش و عرصه خدمت حضور دارد؛ حضورش از دل معنا میآید. در همین حضور عقلانی است که مفهوم زن تراز انقلاب جان میگیرد.
اگر تمدن را آیینه تاریخ بدانیم، چهره مادر ایرانی در آن آیینه همیشه روشن است. در شبهای خاموش جنگ در روزهای سازندگی در تبسم زن معلمی که دفتر مشق شاگردانش بوی بذر امید میدهد؛ همه اینها لایههایی از تمدن زنده زن ایرانیاند.
زن انقلاب همان است که نه تنها خانه را پناه کرد بلکه جامعه را امید بخشید؛ همان که باور دارد عقل و عاطفه دو بالاند نه دو مسیر متضاد. او هم حافظ تاریخ است هم معمار آینده.
زن، نگهبان معنای زندگی است؛ موجودی که از دل تجربه مادران گذشته دانایی عصر امروز را میرویاند. در اندیشه اسلامی، زن حامل کرامت است نه محصور در نقش. او مرکز تربیت و توازن است از تربیت کودک تا تربیت جامعه.
زن تراز انقلاب یعنی زنی که دانش و ایمان را یکی میفهمد؛ حافظه تاریخی را در دل علم نگه میدارد؛ از سنت و پیشرفت دو دشمن نمیسازد، بلکه پلی میسازد میان گذشته و آینده.
طاهره موحدیپور- دانشجوی دکترای ادیان |