|
|
|
خانهای که پناه نبود؛ زنگ خطر افزایش فرار دختران |
|
|
|
فرار از خانه، رفتاری است که در ابتدا به صورت یک اقدام ساده انجام می گیرد و سپس تا ولگردی، تکدی، سرقت، خرید و فروش مواد مخدر، اعتیاد، فحشا، قتل، و در نهایت خودکشی کشیده می شود. |
|
|
معصومه کوشکستانی- پدیده دختران فراری که با پیام اعتراض آغاز می شود، با گسترش روز افزون خود، امروز به عنوان یک تهدید جدی برای کانون گرم خانواده ها مطرح و عامل افزایش ناهنجاری های اجتماعی در کلان شهرها شناخته شده است. پژوهشگران اجتماعی می گویند: فرار دختران، نتیجه یک فرایند روانی و ذهنی در نوجوانان است که برای رسیدن به امنیت درونی و رهایی از سلطه والدین، زندگی خانه به دوشی را بر می گزینند.
از مهم ترین علت های فرار دختران، طلاق و اعتیاد والدین است و طبق آمارهای منتشر شده در کشورمان؛ اغلب نوجوانان فرار از خانه در سن 14 تا 25 سالگی هستند که در سال 1378، 937 دختر فراری و 735 پسر فراری توسط نیروی انتظامی در تهران دستگیر شده اند. به این ترتیب، تعداد فراریان از خانه 30 درصد نسبت به سال قبل، افزایش داشته است. سال 1378 تا 1379، پنج هزار و 450 دختر فراری و پنج هزار پسر فراری در تهران دستگیر شده اند که 96 درصد آنان بدون سابقه کیفری بوده اند که تحقیقات نشان می دهد که سبب حدود 70 درصد فرار فرزندان، والدین و محیط نا امن خانواده بوده اند. قشلاقی معتقد است، فرار نتیجه مخالفت نوجوانان با اقتدار و استبداد خانواده و امید آزاد شدن از فشار و رفتار غیر عادلانه خانواده است. والدینی که بیش از حد مستبد و سختگیر باشند، رشد روحی، عاطفی و روانی فرزندانشان را متوقف می کنند. در هر حال هنگامی که از فرار صحبت می شود باید در نظر داشت که این فرار به معنی آن است که نوجوان دیگر حاضر نیست رنج ببرد و در واقع علیه زور و تحمیل بزرگسالان اعتراض می کند.
هم چنین، پژوهش های متعددی در خصوص فرار کودکان و نوجوانان در کشورهای غربی به خصوص ایالات متحده انجام شده که نشان می دهد، سالانه بیش از یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله در این کشورها از خانه فرار می کنند و این میزان هر ساله 15 درصد افزایش می یابد. بیشتر نوجوانان فراری بین 14 تا 17 سال سن دارند و 74 درصد آنان دختران و 26 درصد آن پسران هستند. طبق نظر دیوید الکیند، روانشناس کودک و نویسنده آمریکایی، نوجوانان در برابر بهره کشی والدین به همان شیوه ای شیوه ای واکنش نشان می دهند که کارگران در مقابل بهره کشی در برابر کار. به عنوان مثال، ترک مدرسه یا خانه توسط نوجوانان هعمانند ترک کردن کار توسط کارگر است. هم چنین الینور و جوئل ام. شارون، جامعهشناس و استاد جامعهشناس آمریکایی، به این نتیجه رسیده اند که سختگیری و فشار بیش از حد والدین، به خصوص پدر، یکی از عوامل مهم ترک خانواده از سوی فرزندان محسوب می شود. در آن شرایط تنها عده معدودی از فرزندان ارتباط خود با خانواده را حفظ می کنند.
به طور کلی، هر پدر و مادری برای تربیت کودک خود، شیوه خاصی دارد و تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا متناسب با افکار و آمال خود و در ادامه اجتماع، فرزند مقبولی تحویل جامعه دهد. مطالعات جامعهشناسی و روانشناسی نیز نشان میدهند که فرار تقریبا همیشه یک واکنش به فشارها و مشکلات درونی است، نه یک انتخاب آزاد. چرا که از مهم ترین عوامل فرار دختران، نخست عوامل خانوادگی است که شامل خشونت و اختلافات شدید والدین، کنترل بیش از حد یا فقدان محبت، ازدواج اجباری یا زود بهنگام، و فقر اقتصادی است که منجر به تنشهای خانوادگی و احساس سرافکندگی میشود. دلیل دیگر، عوامل فردی و روانی است که شامل افسردگی و اضطراب، و بحران هویتی در نوجوانی جهت یافتن هویت مستقل با الگو برداری از دوستان و رسانه ها است. و سومین عام، عوامل اجتماعی است که با تبعیض جنسیتی که با محدود شدن و احساس ناتوانی افزایش می یابد. وعده های دروغین درباره زندگی مستقل و آزاد در شهرهای بزرگ و نبود متخصص و عدم مراجعه به آن قبل از وقوع بحران از عوامل مطرح شده دلایل اجتماعی است.
خطرات فرار از منزل
دختران به دلیل نبود حمایت، تفاوت جنسیتی، روحیه حساس و ترس اجتماعی پس از فرار به شدت در معرض آسیب های اجتماعی قرار می گیرند. و به طور خلاصه، فرار دختران یک زنگ خطر جدی برای یک خانواده و کل جامعه است که نشاندهنده شکست در تامین نیازهای اساسی روانی و فیزیکی فرد آسیب دیده است.
بی خانمانی، از دست دادن فرصتهای تحصیلی و در نتیجه کاهش شدید شانس برای بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی در آینده، نداشتن امنیت جانی و فیزیکی از سوی افراد سودجو، افتادن در دام شیاطین، نبود بهداشت اولیه و مواجهه با بیماری های مقاربتی و بارداری ناخواسته، افتادن در دام اعتیاد برای فرار از واقعیت و سرپوش گذاشتن بر فریادهای درون، تجربه افسردگی و احساس گناه و انزوای اجتماعی، در نهایت افتادن در دام پلیس که یا به خانه بازگشت داده می شوند که مشکلاتشان دو برابر می شود و یا به گرمخانه هایی برده می شوند که به دلیل نبود مددکار اجتماعی، خود شروع مشکلاتی جدیدتر است.
بازهم باید تاکید کرد که به اعتقاد اکثر جامعه شناسان و روانشناسان، ریشه اصلی آسیب های اجتماعی و از جمله فرار دختران ریشه در خانواده دارد. زیرا خانواده به عنوان نخستین و اصلی ترین رکن اجتماع، ساختار به هم پیوسته ای دارد که در صورت بروز مشکل کل سیستم از هم گسسته خواهد شد. |