|
|
|
بلاگری خانوادگی،وقتی خانواده به محتوا تبدیل می شود |
|
|
|
در فرهنگ ایرانی، مادری همواره جایگاهی اخلاقی و عاطفی داشته، نه اقتصادی. تبدیل مادری به شغل، آن هم در فضایی بیضابطه و بدون نظارت، شأن این نقش را تقلیل میدهد. |
|
|
یزد - تا همین یک دهه پیش، خانواده در فرهنگ ایرانی حریمی روشن داشت؛ جایی امن، خصوصی و دور از چشم غریبهها. مادری، تجربهای درونی و اخلاقمحور بود؛ نه نمایشی، رقابتی ودرآمدزا. اما امروز، پدیدهای رو به گسترش شکل گرفته که این مرز را بهطور جدی مخدوش کرده است .بلاگری خانوادگی جایی که زن، مادر و خانواده به محتوا و در نهایت به برندتبدیل میشوند.
در ظاهر، این بلاگرها روایتگر زندگی روزمرهاند؛ اما در واقع، آنچه عرضه میشود نه زندگی واقعی، بلکه نسخهای پالایششده، حسابشده و الگوریتمپسند از خانواده است. خانه دیگر محل زیست نیست، استودیو است؛ کودک دیگر فرزند نیست، سوژه است؛ و مادر، بیش از آنکه نقش تربیتی داشته باشد، مدیر تولید محتواست. این تغییر نقش، در تضاد آشکار با ارزشهایی است که فرهنگ ایرانی همواره بر آن تأکید داشته حفظ حریم خانواده، کرامت مادری و صیانت از کودکی.
مسئله اصلی فقط انتشار تصویرنیست؛ مسئله، تجاریسازی روابط خانوادگی است. وقتی لبخند کودک، دعوای خواهر و برادر یا حتی احساسات مادرانه به ابزار جذب مخاطب و تبلیغ تبدیل میشود، دیگر نمیتوان از انتخاب شخصی سخن گفت. اینجا با نوعی ناهنجاری اجتماعی مواجهیم که در آن، مرز اخلاق، اقتصاد و نمایش بهطور خطرناکی در هم تنیده شده است.
در فرهنگ ایرانی، مادری همواره جایگاهی اخلاقی و عاطفی داشته، نه اقتصادی. تبدیل مادری به شغل، آن هم در فضایی بیضابطه و بدون نظارت، شأن این نقش را تقلیل میدهد. زن بلاگر، ناخواسته یا آگاهانه، مادری را از یک مسئولیت انسانی به یک ژست اجتماعی بدل میکند که باید همیشه جذاب، موفق و بینقص باشد. این تصویر غیرواقعی، نهتنها به خود زن آسیب میزند، بلکه زنان دیگر را نیز زیر فشار مقایسه و احساس ناکافیبودن قرار میدهد.
اما نگرانکنندهتر از همه، وضعیت کودکان است. کودکانی که بدون رضایت آگاهانه، وارد چرخه تولید محتوا میشوند؛ چرخهای که آثار روانی، هویتی و امنیتی آن هنوز بهدرستی بررسی نشده است. در جامعهای که حتی انتشار عکس کودک در برخی موقعیتها محل بحث اخلاقی است، چگونه حضور دائمی او در معرض دید عمومی عادیسازی شده است؟ این سکوت قانونی و اجتماعی، به معنای پذیرش تدریجی یک انحراف فرهنگی است.
مدافعان بلاگری خانوادگی، اغلب از استقلال مالی زنان سخن میگویند. اما پرسش اینجاست: استقلال به چه قیمتی؟ اگر استقلال مالی مستلزم نقض حریم خصوصی خانواده، نمایش مداوم کودک و کالاییسازی احساسات باشد، آیا هنوز میتوان از آن بهعنوان پیشرفت یاد کرد؟ یا با نوعی بازتولید آسیبزای نقشهای سنتی مواجهیم که اینبار در پوشش مدرن شبکههای اجتماعی عرضه میشود؟
این پدیده، بهتدریج در حال تغییر ذائقه فرهنگی جامعه است. عادیسازی نمایش زندگی خصوصی، مرزهای حیا، حریم و مسئولیت والدگری را کمرنگ میکند. خانوادهای که باید محل آرامش باشد، به صحنه رقابت برای دیدهشدن تبدیل میشود؛ رقابتی که در آن، هرچه خصوصیتر، پربازدیدتر.
بلاگری خانوادگی را نمیتوان صرفاً یک سبک زندگی یا انتخاب شخصی دانست. وقتی یک رفتار بهطور گسترده بازتولید میشود و بر نگرش عمومی نسبت به زن، مادر و کودک اثر میگذارد، به مسئلهای اجتماعی بدل میشود؛ مسئلهای که نیازمند نقد، قانونگذاری و آگاهیبخشی است.
فرهنگ ایرانی، همواره بر تعادل میان فرد و خانواده تأکید داشته است. تبدیل خانواده به برند، این تعادل را بر هم میزند و ارزشها را به نفع بازدید و درآمد قربانی میکند.
انتهای پیام/* |