|
|
|
آزادی در قفس؛ از حقوق برابر تا فشار های اجتماعی زنان غربی |
|
|
|
اگرچه کشورهای غربی خود را پیشرو در حقوق زنان می دانند، گزارش ها و تحقیقات نشان می دهد که زنان همچنان با تحقیرهای پیچیده و زیرکانه مواجه اند؛ تحقیرهایی که نه تنها در رسانه ها و تبلیغات، بلکه در محیط کار و سیاست شکل سیستماتیک یافته است. |
|
|
از قزوین؛ نرگس بهرامخانی فعال حوزه زن و خانواده در طی یادداشتی به اهمیت موضوع تحقیر زن در غرب از رسانه ها تا محیط کار پرداخت.
با وجود قوانین برابر حقوقی، زنان در بسیاری از کشورهای غربی هنوز با تحقیر و تبعیض مواجه اند. رسانه ها و تبلیغات اغلب تصویر آنها را محدود به ظاهر و نقش های کلیشه ای نشان می دهند. مطالعات نشان می دهد زنان در محیط کاری دستمزد کمتر و فرصت های مدیریتی محدودتری نسبت به مردان دارند وگاهی رفتارهای تحقیرآمیز را تجربه می کنند. فعالان حقوق زنان می گویند تغییر نگرش اجتماعی و افزایش آگاهی عمومی تنها راه کاهش عمومی این نابرابری هاست.
ما اغلب غرب را با آزادی، برابری و حقوق شهروندی می شناسیم. اما با نگاهی عمیق به زیرپوست این ظاهر به اصطلاح مدرن و شکیل، همچنان سایه هایی از تحقیر و نادیده گرفته شدن زنان به چشم می خورد؛ تحقیرهایی که شاید مثل گذشته خیلی آشکار نباشد اما کاملا زیرکانه با ترفندهایی جذاب و در قالب های زیبا آن را به زنان تحمیل می کنند.
بطور نمونه با تصویرسازی از زن در تبلیغات او را به یک شیء جذاب و در پی آن به یک کالا تبدیل کرده و یا در قالب عرضه خدمات او را به یک ابزار جهت فروش تبدیل میکند. امروزه رسانه ها بزرگترین ابزار تحقیر زن در غرب هستند. با این نگاه، زن از یک فرد باهوش که دارای توانمندی های متعدد، افکار عمیق، صرفاً به یک "جسم زیبا" تقلیل می یابد. در نتیجه، سنجش ارزش واقعی او در جامعه نه تنها در تواناییهای ذهنی یا کاریاش، بلکه در میزان جذابیت ظاهریاش خواهد بود. اگر زنی در سنین بالاتر از جوانی قرار گیرد یا از معیارهای زیبایی رایج فاصله بگیرد، ناگهان در این بازار بیرحم اهمیت کمتری پیدا میکند. این یک تحقیر سیستمی است که به زنان میگوید: "زیبایی تو، تنها دارایی توست."
شاغل بودن یا خانه دار بودن، دوراهی ناتمامی است که امروزه به چالشی بسیار مهم برای زنان تبدیل شده که خود را درگیر آن کرده اند. با وجود تجربیات و امتحاناتی که بسیاری از جوامع غربی گذراندهاند و در آمارهای خود آن را انتشار دادهاند و در نهایت به این رسیدهاند که خانه دار بودن برای زن بهترین انتخاب است و با وجود حضور گسترده ایشان برحسب اجبار، همچنان چند مشکل بزرگ سر راهشان است که در اینجا فقط به چند مورد اشاره خواهد شد:
۱. دستمزد نابرابر: با وجود قوانین، هنوز هم برای کاری که مردان بابت آن دستمزد میگیرند، زنها پول کمتری دریافت میکنند. این یعنی تلاش بیشتر برای ارزش برابر.
۲. بار دوگانه: حتی اگر زنی تماموقت کار کند، باز هم انتظار میرود که مسئولیت اصلی خانه، بچهداری و کارهای احساسی را بر عهده بگیرد. این حجم از مسئولیت، او را خسته کرده و اجازه نمیدهد در بالاترین سطح در شغلش پیشرفت کند. این نادیده گرفتن سهم برابر مردان در خانه، در واقع یک تحقیر مدیریتی است؛ یعنی جامعه به او میگوید که کارهای خانه "وظیفه زنانه" باقی میماند. با توجه به آنچه در شرع آمده این موضوع صحت ندارد و براساس تقسیم وظایف جهت رعایت حال زنان و مناسب بودن با شرایط ایشان بر حسب وظیفه اخلاقی زنان به این امر می پردازند همانطور که در سخنان اخیر مقام معظم رهبری به مناسبت روز زن، به این مورد اشاره کردند که کار خانه نباید به زن تحمیل شود هرچند که بزرگوارانه آن را انجام می دهند اما این امر نباید موجب غلط انگاری شود که وظیفه زنان است.
۳. در دنیای سیاست و قدرت: سقف شیشهای: اگرچه زنان در غرب به مناصب بالایی رسیدهاند، اما رسیدن به بالاترین سطوح قدرت (ریاستجمهوری، مدیرعاملی شرکتهای بزرگ) برایشان بسیار دشوارتر از مردان است. به این مانع نامرئی میگویند: "سقف شیشهای".
این تحقیر، ریشه در این باور قدیمی دارد که زنان برای تصمیمگیریهای بزرگ یا رهبری خشن و قاطع نیستند. وقتی یک زن در قدرت اشتباهی میکند، رسانهها آن را به "ضعف زنانه" تعمیم میدهند، اما اشتباه یک مرد را صرفاً به عنوان یک خطای فردی میبینند.
۴. آزادی یا سردرگمی؟ یکی از بزرگترین طعنههای غرب این است که ادعای آزادی کامل را دارد، اما این آزادی گاهی به سردرگمی و تنهایی میانجامد. در تلاش برای اثبات خود در دنیای مردانه، برخی زنان مجبور میشوند نقشهای مصنوعی بازی کنند یا هویتهای خود را برای بقا در آن محیط تغییر دهند.
در نهایت تحقیر زن در غرب، امروزه شکل قدیمیاش (ممنوعیتها) را ندارد، بلکه به شکل توقعات متناقض درآمده است؛ همزمان باید زیبا باشد، مادر نمونه باشد، در کار از مردان جلو بزند و همیشه لبخند بزند. این حجم از فشار، خود نوعی از تحقیر است؛ تحقیرِ ساده بودن یک انسان با نیازها و محدودیتهای طبیعی؛ در صورتی که در جوامع اسلامی اینگونه نیست و هرچیزی در جای خود تعریف شده است و طبق روایت « المراه ریحانه لیس بقهرمانه» زن گلی است که باید از بوی خوش وجود او هوای خانه معطر شود تا اعضا (همسر و فرزندان) از این فضای خوش بو استشمام کنند تا به آرامش برسند نه اینکه این زن زیر بار مسئولیت های خانه و فرزندان و مواردی که هدف غرب است له شود و دیگر نتواند منبع آرامش خانواده باشد که متاسفانه امروزه برخی زنان نا آگاه بدون دانستن اهداف پشت پرده این جریانات کثیف، بازیگران ارزان پروژه های استعماری قرارگرفته و تیشه به ریشه خانه، کاشانه و کانون گرم خانواده خود و خانواده دیگران می زنند. |