کد خبر: 151291                      تاريخ انتشار: 1404/10/09 - 10:36
بررسی یک آسیب پنهان در گفت‌وگو با رئیس اورژانس اجتماعی فیروزآباد فارس
طلاق والدین چگونه اعتماد اجتماعی نوجوانان را فرسایش می‌دهد؟
 
در سال‌های اخیر، افزایش آمار طلاق و گسترش پیامدهای روانی و اجتماعی آن، به یکی از مهم‌ترین چالش‌های نهاد خانواده و جامعه ایران تبدیل شده است. در این میان، نوجوانان به‌عنوان قشری حساس که در مرحله شکل‌گیری هویت فردی و اجتماعی قرار دارند، بیش از دیگر گروه‌های سنی در معرض آسیب‌های ناشی از گسست‌های خانوادگی هستند. یکی از مهم‌ترین ابعاد این تأثیر، «اعتماد اجتماعی» است؛ سرمایه‌ای بنیادین که کیفیت ارتباط نوجوان با خانواده، دوستان، مدرسه و جامعه را شکل می‌دهد و نقش مستقیمی در آینده تحصیلی، شغلی و عاطفی او ایفا می‌کند.
 
در سال‌های اخیر، افزایش آمار طلاق و گسترش پیامدهای روانی و اجتماعی آن، به یکی از مهم‌ترین چالش‌های نهاد خانواده و جامعه ایران تبدیل شده است. در این میان، نوجوانان به‌عنوان قشری حساس که در مرحله شکل‌گیری هویت فردی و اجتماعی قرار دارند، بیش از دیگر گروه‌های سنی در معرض آسیب‌های ناشی از گسست‌های خانوادگی هستند. یکی از مهم‌ترین ابعاد این تأثیر، «اعتماد اجتماعی» است؛ سرمایه‌ای بنیادین که کیفیت ارتباط نوجوان با خانواده، دوستان، مدرسه و جامعه را شکل می‌دهد و نقش مستقیمی در آینده تحصیلی، شغلی و عاطفی او ایفا می‌کند.
در این راستا گفت‌وگویی اختصاصی با صغرا کشتکار، رئیس اورژانس اجتماعی شهرستان فیروزآباد، کارشناس ارشد روان‌شناسی بالینی و پژوهشگر تخصصی حوزه آسیب‌های اجتماعی انجام شده است. خانم کشتکار با بیش از ۲۲ سال سابقه فعالیت تخصصی در حوزه آسیب‌های اجتماعی خانواده و جوانان، مجری و صاحب چند طرح پژوهشی در زمینه ارزیابی وضعیت روانی کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست است.
این گفت‌وگو به کوشش فاطمه مرجانی‌اصل، خبرنگار زنان‌نیوز از شهرستان فیروزآباد تهیه شده و تلاش دارد با نگاهی کاربردی، میدانی و علمی، ابعاد پنهان و آشکار تأثیر طلاق بر اعتماد اجتماعی نوجوانان را واکاوی کرده و راهکارهای عملی برای مواجهه با این آسیب ارائه دهد.
در ابتدای این گفت‌وگو، صغرا کشتکار در پاسخ به این پرسش که «اعتماد اجتماعی در دوران نوجوانی دقیقاً به چه معناست و چرا برای رشد اجتماعی اهمیت حیاتی دارد؟» توضیح می‌دهد: بر اساس تعاریف موجود، اعتماد اجتماعی به‌طور کلی به معنای حسن‌ظن فرد نسبت به سایر اعضای جامعه است. به عبارت دیگر، اعتماد شاخصی از سرمایه اجتماعی محسوب می‌شود که تبادل اجتماعی را در شرایط عدم اطمینان و وجود ریسک تسهیل می‌کند. همچنین اعتماد اجتماعی، توانایی تشخیص فرد برای اتکا یا اطمینان به صداقت، صحت قول یا رفتار دیگران است.
وی در ادامه، درباره سازوکارهایی که طلاق از طریق آن‌ها می‌تواند اعتماد اجتماعی نوجوانان را تحت تأثیر قرار دهد، می‌گوید: طلاق به‌عنوان یک پدیده اجتماعی، تنها محدود به زندگی زوجین نیست و پیامدهای عمیق آن متوجه فرزندان می‌شود. نوجوانان به دلیل ویژگی‌های رشدی خاص خود، آسیب‌پذیری بیشتری در برابر آثار منفی طلاق والدین دارند. یکی از جنبه‌های مهمی که در این شرایط تحت تأثیر قرار می‌گیرد، توانایی تصمیم‌گیری نوجوانان است.
به گفته این کارشناس ارشد روان‌شناسی، دوران نوجوانی مرحله‌ای حساس از زندگی انسان است که با تغییرات جسمی، روانی و اجتماعی چشمگیری همراه است. نوجوانان در این دوره در تلاش برای شکل‌دهی هویت فردی خود و دستیابی به استقلال هستند. وقوع طلاق در این مرحله می‌تواند تعادل روانی و اجتماعی آن‌ها را برهم زده و مسیر رشدشان را با چالش‌های جدی مواجه کند. تصمیم‌گیری، به‌عنوان یکی از اساسی‌ترین مهارت‌های زندگی، به‌شدت تحت تأثیر محیط خانوادگی و شرایط حاکم بر آن است و طلاق والدین با ایجاد تغییرات اساسی در این محیط، می‌تواند توان تصمیم‌گیری نوجوانان را تضعیف کند.
در بخش دیگری از این گفت‌وگو، کشتکار به تغییرات ایجادشده در احساس امنیت، ثبات هیجانی و برداشت نوجوانان از دیگران پس از طلاق اشاره می‌کند و می‌گوید: طلاق برای هر خانواده‌ای تجربه‌ای دشوار است، اما تأثیر آن بر سلامت روان نوجوانان اغلب پیچیده‌تر از آن چیزی است که در نگاه اول به نظر می‌رسد. نوجوانان در این دوره با چالش‌های متعددی روبه‌رو هستند و بیش از هر زمان دیگری به حمایت و راهنمایی والدین نیاز دارند.
وی ادامه می‌دهد: نوجوانان در فرآیند رشد، به دنبال استقلال و شکل‌دهی هویت فردی خود هستند. «خودمختاری» به معنای توانایی تصمیم‌گیری و داشتن نقش فعال در زندگی است و در کنار آن، «احساس تعلق» که شامل احساس امنیت و پیوند عاطفی با خانواده می‌شود، یکی از نیازهای اساسی سلامت روانی و اجتماعی نوجوانان به شمار می‌رود. بسیاری از پژوهش‌های روان‌شناسی این دو نیاز را پایه‌های رشد سالم نوجوان می‌دانند؛ به‌ویژه در دوره‌ای که نوجوان باید میان استقلال فردی و ارتباطات خانوادگی تعادل برقرار کند.
به گفته این پژوهشگر حوزه آسیب‌های اجتماعی، طلاق می‌تواند به‌شدت این نیازهای اساسی را تحت تأثیر قرار دهد. نتایج یک پژوهش نشان می‌دهد نوجوانانی که در خانواده‌های طلاق‌گرفته زندگی می‌کنند، اغلب با کاهش حس تعلق و خودمختاری مواجه می‌شوند. این مسئله ناشی از تغییرات ناگهانی در ساختار خانواده، کاهش ارتباطات خانوادگی و سردرگمی نوجوان نسبت به جایگاه خود در خانواده است.
برای مثال، نوجوانی که مجبور است بین دو خانه جابه‌جا شود، ممکن است احساس کند کنترل چندانی بر زندگی خود ندارد؛ احساسی که به کاهش اعتمادبه‌نفس و افزایش اضطراب منجر می‌شود.
کشتکار در پاسخ به این پرسش که آیا طلاق والدین می‌تواند موجب کاهش اعتماد نوجوان به نهادهای اجتماعی مانند مدرسه، جامعه یا حتی گروه همسالان شود، تأکید می‌کند: طلاق و جدایی والدین، همراه با سردرگمی نوجوان در پذیرش نقش‌های جدید اجتماعی، تأثیر بسزایی در لطمه خوردن اعتماد او به نهادهایی دارد که به‌طور روزمره با آن‌ها سروکار دارد. نوجوان در این شرایط مجموعه‌ای از احساسات متناقض را تجربه می‌کند؛ از جمله احساس درک‌نشدن، مورد ترحم واقع شدن، قربانی بودن یا حتی در نقش ناجی قرار گرفتن. به گفته وی، بیشترین احساسی که نوجوان در میان گروه همسالان تجربه می‌کند، احساس سرخوردگی است. این حس خلأ ناشی از جدایی والدین، در بسیاری موارد نوجوان را به سمت جذب شدن در گروه‌های پرآسیب سوق می‌دهد تا از طریق بروز خشم نسبت به دیگران، بخشی از فشارهای روانی ناشی از این کمبود را جبران کند.
این کارشناس روان‌شناسی در ادامه، درباره اینکه نوجوانان پس از طلاق بیشتر به چه افراد یا گروه‌هایی اعتماد می‌کنند، توضیح می‌دهد: نوجوانان به دلیل آسیب‌پذیری بیشتر نسبت به سایر گروه‌های سنی، بیش از دیگر فرزندان با مشکلات پس از طلاق دست‌وپنجه نرم می‌کنند. حتی در بهترین و شادترین شرایط خانوادگی نیز، نوجوانان به‌واسطه ترشح هورمون‌های بلوغ در معرض آسیب‌های هیجانی قرار دارند؛ بنابراین تجربه احساسات منفی شدید پس از طلاق والدین امری دور از انتظار نیست. بر همین اساس، نوجوانان پس از طلاق معمولاً تمایل بیشتری به گذراندن وقت با دوستان پیدا می‌کنند و تلاش دارند تا حد امکان از محیط خانه و خانواده فاصله بگیرند. این تمایل به دوری گاه چنان شدید می‌شود که در صورت منع شدن، نوجوان با رفتارهای پرخاشگرانه در برابر والدین واکنش نشان می‌دهد.
کشتکار با اشاره به نقش رفتار والدین پس از طلاق در تقویت یا تضعیف اعتماد اجتماعی نوجوان می‌گوید: پس از طلاق، فرزندپروری به یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های والدین تبدیل می‌شود. با وجود تمام تنش‌ها و اختلافات میان زوجین، آن‌ها باید همچنان به‌صورت مشترک برای تربیت فرزندان تلاش کنند. در غیر این صورت، فرزندان ممکن است دچار اضطراب، افسردگی، خشم، پرخاشگری و مشکلات تحصیلی شوند. بسیاری از آن‌ها احساس طردشدگی دارند یا خود را مقصر جدایی والدین می‌دانند. از سوی دیگر، نوجوانان در شرایط طلاق ممکن است با تنش روانی ناشی از سردرگمی در وفاداری مواجه شوند؛ زیرا نمی‌دانند باید به کدام یک از والدین نزدیک‌تر باشند و نگران رنجاندن والد دیگر هستند.
وی تأکید می‌کند این وضعیت برای نوجوانان بسیار پریشان‌کننده است، چراکه آن‌ها عمیقاً به هر دو والد علاقه‌مندند و نمی‌خواهند هیچ‌کدام را نادیده بگیرند. نتیجه این وضعیت، بروز احساسات متناقض و سردرگمی در شیوه رفتار نوجوان است. به همین دلیل، حفظ رابطه سالم و نزدیک هر دو والد با فرزندان پس از طلاق، نقشی اساسی در ایجاد احساس امنیت، پایداری روانی و پیشگیری از مشکلات عاطفی و رفتاری دارد.
رئیس اورژانس اجتماعی فیروزآباد در بخش دیگری از این گفت‌وگو، نقش «بی‌ثباتی رفتاری» و «تناقض گفتار و رفتار» والدین را در فروپاشی اعتماد نوجوان بسیار مهم می‌داند و می‌گوید: نوجوان به‌خوبی متوجه تفاوت میان گفته‌ها و رفتارهای والدین می‌شود و این تناقض‌ها می‌تواند زمینه‌ساز سرکشی، طغیان عواطف و بروز رفتارهای چالش‌برانگیز شود. وی تأکید می‌کند که یادگیری مدیریت تعارض میان والدین و نوجوانان، می‌تواند برای هر دو طرف یک فرآیند رشد و یادگیری باشد و با درک نیازها، احساسات و چالش‌های نوجوان، امکان ایجاد روابط محترمانه‌تر و ارتباطی مثبت‌تر فراهم می‌شود. به گفته او، دوران نوجوانی یکی از حساس‌ترین مراحل زندگی است و برخورد درست با این دوره، می‌تواند مسیر رشد سالم را هموار کند.
کشتکار همچنین درباره پیامدهای تخریب شخصیت یکی از والدین توسط والد دیگر هشدار می‌دهد و می‌گوید: بسیاری از والدین پس از طلاق تلاش می‌کنند پیام‌ها و اختلافات خود را از طریق فرزند منتقل کنند. این رفتار، فشار روانی سنگینی بر نوجوان وارد می‌کند و مسئولیت مدیریت موقعیتی را که والدین از عهده آن برنمی‌آیند، به فرزند واگذار می‌کند. تخریب شخصیت یک والد توسط والد دیگر، پدیده‌ای شایع در خانواده‌های درگیر طلاق است که معمولاً در دوره اختلافات شدید یا روند حقوقی حضانت تشدید می‌شود.
وی با اشاره به دیدگاه‌های دکتر جین میجر، روان‌شناس پژوهشگر، بیان می‌کند: انگیزه بدگویی از والد دیگر می‌تواند طیفی گسترده داشته باشد؛ از خودشیفتگی و خودبرتربینی گرفته تا تنهایی و احساس فقدان. روان‌شناسان دریافته‌اند که بدگویی و انتقاد مبالغه‌آمیز یک والد از دیگری، علاوه بر ایجاد آشفتگی ذهنی، نوعی نفرت از خود را در فرزند شکل می‌دهد که می‌تواند تا پایان عمر در عمق وجود او باقی بماند.
این پژوهشگر حوزه آسیب‌های اجتماعی در ادامه به عوامل محافظت‌کننده‌ای اشاره می‌کند که می‌توانند نقش سپر حمایتی داشته و مانع کاهش اعتماد اجتماعی نوجوان شوند. به گفته او، پیش از هر حمایت بیرونی، میزان آگاهی نوجوان از شرایط پیش‌رو اهمیت دارد. غافلگیر شدن نوجوان از طلاق والدین می‌تواند شوک روانی شدیدی ایجاد کند که آثار انکار یا احساس گناه ناشی از آن، سال‌ها زندگی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. درک بحران نوجوانی، استفاده از مشاوره تخصصی در حوزه فرزندپروری، توجه به احساس گناه فرزندان، برقراری ارتباط مؤثر میان والدین پس از طلاق، پرهیز از درگیر کردن نوجوان در اختلافات، حفظ روال‌های عادی زندگی، پایداری روابط خانوادگی و تقویت احساس ارزشمندی، از مهم‌ترین عوامل محافظتی در این مسیر هستند.
کشتکار نقش «بزرگسال امن» را نیز بسیار کلیدی می‌داند و می‌گوید: حضور افراد آگاه و قابل اعتماد مانند معلم، مشاور مدرسه، دایی، خاله یا مربی ورزشی می‌تواند نقش مهمی در بازسازی اعتمادبه‌نفس نوجوانان ایفا کند. رفتار معلم، سبک تدریس، شیوه ارزیابی، زبان بدن، نوع بازخورد و حتی تن صدا، همگی می‌توانند احساس ارزشمندی یا بی‌ارزشی را در نوجوان تقویت یا تضعیف کنند. معلمانی که به تفاوت‌های فردی و تعارضات نوجوان احترام می‌گذارند و اشتباه را بخشی طبیعی از فرآیند رشد می‌دانند، می‌توانند محیطی امن و رشددهنده برای نوجوانان فراهم کنند.
در پاسخ به این پرسش که آیا ورزش، هنر و فعالیت‌های گروهی می‌توانند به بازیابی اعتماد اجتماعی نوجوان کمک کنند، وی تأکید می‌کند: قطعاً بله. ورزش و فعالیت‌های بدنی مؤثرترین ابزار برای تخلیه احساسات ناکارآمد و فشارهای هیجانی هستند.
در ادامه، این کارشناس به نقش مدرسه در حمایت از نوجوانان دچار بحران اعتماد اشاره می‌کند و می‌گوید: اعتمادبه‌نفس یکی از مؤلفه‌های کلیدی سلامت روان است که به باور فرد نسبت به توانمندی‌ها و ارزشمندی خود در تعامل با محیط بازمی‌گردد. مدرسه برخلاف تصور رایج، تنها محل آموزش رسمی نیست، بلکه فضایی اجتماعی، روانی و فرهنگی است که تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری شخصیت نوجوان دارد. نوجوانان بخش زیادی از زمان بیداری خود را در مدرسه می‌گذرانند و تعامل با همسالان، معلمان و قوانین مدرسه، نقشی اساسی در شکل‌گیری خودپنداره آن‌ها دارد.
در پایان، کشتکار درباره نقش ارتباط با دوستان پس از طلاق می‌گوید: تعاملات سالم میان دانش‌آموزان می‌تواند احساس تعلق، پذیرش و ارزشمندی را در نوجوان تقویت کند، اما در مقابل، فضای خصمانه، قلدری، طرد اجتماعی و مقایسه‌های ناعادلانه، از مهم‌ترین عوامل کاهش اعتمادبه‌نفس نوجوانان محسوب می‌شوند و می‌توانند روند بازسازی اعتماد اجتماعی را با اختلال جدی مواجه کنند.
در ادامه بررسی ابعاد مختلف تأثیر طلاق والدین بر اعتماد اجتماعی نوجوانان، نقش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به‌عنوان یکی از عوامل مؤثر و تعیین‌کننده مورد توجه قرار گرفت. صغرا کشتکار، رئیس اورژانس اجتماعی شهرستان فیروزآباد و کارشناس ارشد روان‌شناسی بالینی، در گفت‌وگو با بسیج جامعه زنان تأکید می‌کند که فضای پرچالش و بی‌در و پیکر مجازی، در صورت نبود مدیریت و نظارت مؤثر سرپرستان، به‌تنهایی می‌تواند زمینه‌ساز بسیاری از آسیب‌ها و چالش‌های اجتماعی باشد.
به گفته وی، این مسئله زمانی پیچیده‌تر می‌شود که نوجوان درگیر تجربه طلاق و جدایی والدین باشد؛ چراکه والدین در چنین شرایطی معمولاً فرصت و توان کمتری برای مراقبت، نظارت و هدایت مؤثر فرزند خود دارند. در نتیجه، مدت زمان استفاده، نحوه بهره‌گیری و انتخاب‌های متعدد نوجوان در فضای مجازی از دایره نظارت والدین خارج می‌شود و در گام نخست می‌تواند زمینه‌ساز اعتیاد به فضای مجازی، بی‌خوابی، افت تحصیلی و سایر پیامدهای منفی روانی و اجتماعی شود.
این پژوهشگر حوزه آسیب‌های اجتماعی در ادامه، با اشاره به تفاوت تأثیر طلاق بر اعتماد اجتماعی دختران و پسران توضیح می‌دهد: به‌طور کلی، اثر طلاق والدین بر کودکان، چه دختر و چه پسر، مشترک است؛ اما تجربه زیسته آن‌ها از طلاق می‌تواند متفاوت باشد. بر اساس تحقیقات انجام‌شده، دختران تا حدود یک سال پس از طلاق علائمی مانند افسردگی، عصبانیت و مشکلات روحی و روانی را تجربه می‌کنند که اغلب با گذشت زمان کاهش یافته و بهبود می‌یابد.
وی می‌افزاید: در بسیاری از موارد طلاق، حضانت فرزند بر عهده مادر قرار می‌گیرد و در مورد دختران، شکل‌گیری رابطه‌ای قوی و حمایتی میان مادر و دختر می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا نسبت به زمانی که حضانت با پدر است، سریع‌تر از استرس‌های ناشی از طلاق عبور کنند.
در مقابل، کشتکار به پیامدهای طلاق بر پسران اشاره کرده و می‌گوید: طلاق والدین در سنین پایین می‌تواند موجب افزایش برخی رفتارهای ناهنجار در پسران، از جمله پرخاشگری و درگیری شود. همچنین پسران نوجوانی که والدینشان از یکدیگر جدا شده‌اند، بیش از دیگران در معرض خطر بروز رفتارهای بزهکارانه قرار دارند. این تأثیرات به‌ویژه زمانی تشدید می‌شود که فرایند طلاق بسیار پرتنش بوده و با مشاجره‌ها و درگیری‌های طولانی همراه باشد.
به گفته این کارشناس، طلاق تغییرات قابل‌توجهی در رشد روانی پسران ایجاد می‌کند. یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهد که پس از طلاق والدین، رفاه روانی و عزت‌نفس پسران به‌شدت کاهش می‌یابد؛ به‌خصوص در شرایطی که والدین بلافاصله پس از طلاق اقدام به ازدواج مجدد می‌کنند. همچنین پسرانی که در دوران پیش‌دبستانی شاهد طلاق والدین خود بوده‌اند، بیشتر دچار پرخاشگری و نافرمانی می‌شوند. از دست دادن پدر پس از طلاق می‌تواند رشد و سازگاری پسران را با اختلال یا تأخیر مواجه کرده و مسیر رشد آن‌ها را پیچیده‌تر سازد.
در بخش دیگری از این گفت‌وگو، کشتکار به اقدامات ساده و روزمره‌ای اشاره می‌کند که والدین پس از طلاق می‌توانند برای حفظ و تقویت اعتماد اجتماعی نوجوان انجام دهند. به گفته وی، ایجاد فضای گفت‌وگو با فرزندان، به نوجوان احساس اطمینان، ارزشمندی و عزت‌نفس می‌دهد. ارائه الگوی رفتاری مثبت از سوی والدین در مواجهه با تغییرات زندگی، استفاده از خدمات حمایتی مانند مشاوره روانی و گروه‌های حمایتی ویژه کودکان و خانواده‌های طلاق، و همچنین حمایت عاطفی و روانی مداوم از فرزندان، از جمله اقداماتی است که می‌تواند به ایجاد محیطی ایمن و رشد سالم نوجوانان کمک کند.
در همین زمینه، کشتکار به نقل از دکتر لیوی، روان‌شناس برجسته، یادآور می‌شود: «عزت‌نفس کودکان طلاق نیازمند حمایت و مراقبت فعال از سوی والدین و آموزش‌دهندگان است. با ایجاد فضایی امن و پایدار و ارائه حمایت مناسب، می‌توان رشد روانی و عزت‌نفس آنان را تقویت کرد.»
وی در ادامه به اشتباهات رایجی اشاره می‌کند که والدین ناخواسته مرتکب آن می‌شوند و می‌تواند اعتماد نوجوان را تضعیف کند. به گفته او، نقش والدین در ایجاد و حفظ اعتمادبه‌نفس نوجوانان به‌طور مستقیم بر کیفیت زندگی و رشد شخصی آن‌ها اثر می‌گذارد. رفتارهایی که سلامت روان نوجوان را تهدید کرده و اتصال امن او را با خود، اطرافیان و جامعه مختل می‌کند، زمینه‌ساز از بین رفتن اعتماد او به خویشتن و محیط پیرامون می‌شود. تنبیه، تحقیر، سرزنش، نداشتن ثبات در تربیت، و نبود اتحاد و همراهی میان والدین در پذیرش و آموزش فرزند، از جمله عواملی است که به اعتماد نوجوان آسیب جدی وارد می‌کند.
این کارشناس ارشد روان‌شناسی در پاسخ به این پرسش که چه برنامه‌های مشاوره‌ای یا آموزشی می‌تواند به بازسازی اعتماد اجتماعی نوجوان کمک کند، تأکید می‌کند: در حوزه مشاوره، مهم‌ترین اصل جلب مشارکت نوجوان و همراهی سرپرست در پذیرش نقاط ضعف و قوت خود است. آموزش مهارت‌های فرزندپروری پیش از طلاق، در حین طلاق و پس از آن، به‌شدت ضروری است و می‌تواند نقش مؤثری در ترمیم اعتمادبه‌نفس نوجوان ایفا کند.
به گفته وی، آموزش‌هایی مانند شناخت و تقویت نقاط قوت، تحسین تلاش نوجوان به‌جای تمرکز صرف بر نتیجه، تشویق به تصمیم‌گیری مستقل، مدیریت صحیح فضای مجازی، پذیرش اشتباهات و شکست‌ها، ایجاد ارتباط امن با والدین، ورزش و فعالیت‌های گروهی و داوطلبانه، یادگیری مهارت‌های جدید، تمرین گفت‌وگوی مثبت با خود و الگو بودن والدین، همگی از مؤلفه‌های کلیدی در این مسیر هستند.
در پایان این گفت‌وگو، کشتکار مهم‌ترین توصیه خود به والدینی که به‌تازگی طلاق گرفته‌اند و نگران کاهش اعتماد اجتماعی فرزند نوجوانشان هستند را چنین بیان می‌کند: در برخی موارد، زوجین به این نتیجه می‌رسند که ادامه زندگی مشترک امکان‌پذیر نیست؛ در این شرایط، نحوه بیان موضوع طلاق به فرزند اهمیت بسیار زیادی دارد. لازم است والدین پیش از مطرح کردن موضوع با کودک، به تفاهم برسند. هرچند اختلاف‌ها و گفت‌وگو در این دوران دشوار است، اما همین تعامل می‌تواند میزان آسیب به فرزندان را کاهش دهد.
وی تأکید می‌کند: والدین باید درباره چرایی جدایی به نظر مشترکی برسند؛ نظری که در آن طرف مقابل تخریب نشود و پاسخی منطقی به کودک ارائه شود. همچنین توافق درباره جزئیاتی مانند زمان، مکان و شیوه آغاز گفت‌وگو ضروری است.
در نهایت باید به کودک اطمینان داده شود که جدایی پدر و مادر به معنای از بین رفتن نقش والدینی آن‌ها نیست و هر دو تلاش خواهند کرد در کنار یکدیگر مسئولیت مراقبت از فرزند را بر عهده بگیرند؛ هرچند این موضوع در عمل دشوار و گاه حتی غیرممکن به نظر می‌رسد، اما با مدیریت شرایط و همراهی مشاور، تا حدودی قابل تحقق است و می‌تواند شدت آسیب وارده به فرزند را کاهش دهد.
انتهای پیام/*