|
گزارش ویژه| زنان و کودکان غزه؛ قربانیان خاموش محاصره و خشونت |
|
زنان و کودکان غزه؛ نسلی در محاصره و حقوقی در محرومیت |
|
|
|
در گوشهای از جهان که گویی فراموش شده، زنان و کودکان غزه هر روز با چشمانی منتظر، امیدی به فردایی روشنتر دارند. اما این امید در زیر آوار محاصره طولانیمدت درگیریهای مسلحانه مکرر و ساختارهای محدودکننده رنگ میبازد. آنها نه تنها قربانی مستقیم خشونت هستند که قربانی نقض سیستماتیک حق اساسیشان بر زندگی، سلامت، آموزش و امنیت میباشند. این گزارش، روایتی است از آنچه بر این آسیبپذیرترین گروهها میگذرد روایتی که باید شنیده شود. |
|
|
کودکان غزه؛ آیندهای که تباه میشود
کودکی در نوار غزه با تعریف جهانی این واژه فاصلهای نجومی دارد. از هر ده کودک، هشت تن حداقل یک بار در زندگی خود شاهد درگیریهای مسلحانه شدید بودهاند. ترومای ناشی از شنیدن انفجار، از دست دادن عزیزان، و مشاهده ویرانی خانه و مدرسه، عمیقترین زخمها را بر روان این کودکان میزند. سازمانهای حمایتی از «نسل از دسترفته» صحبت میکنند؛ نسلی که با اضطراب پس از سانحه، افسردگی و شبادراری دائمی دستوپنجه نرم میکند. خدمات روانشناسی و بهداشت روان با وجود نیاز مبرم، به شدت محدود است. بسیاری از کودکان، خود را نه در آینده، بلکه در تکرار چرخه خشونت میبینند.
حق آموزش، ستون فقرات ساختن هر جامعهای، در غزه به شدت آسیب دیده است. مدارس به دلیل کمبود بودجه، تراکم جمعیت بالا و خسارات ناشی از درگیریها، اغلب در دو یا سه شیفت کار میکنند. کیفیت آموزش به دلیل فرسودگی معلمان، کمبود مواد آموزشی و فضای نامناسب پایین است. بسیاری از کودکان مجبور به ترک تحصیل و ورود به بازار کار غیررسمی و اغلب خطرناک میشوند تا به اقتصاد خانواده کمک کنند. آمارها نشان میدهد درصد قابل توجهی از کودکان به کارگرفته میشوند، که خود نقض آشکار حقوق کودکی و قراردادهای بینالمللی است.
سلامت کودکان نیز قربانی محاصره و زیرساختهای فرسوده است. کمبود داروهای حیاتی، تجهیزات پزشکی و سوخت برای ژنراتورهای بیمارستانها، جان بسیاری از کودکان بیمار را تهدید میکند. شرایط بهداشتی نامناسب و عدم دسترسی کافی به آب سالم، منجر به شیوع بیماریهای قابل پیشگیری شده است. سوءتغذیه، به ویژه در میان کودکان زیر پنج سال، نگرانی عمده دیگری است که بر رشد جسمی و شناختی آنها تأثیر میگذارد و آینده جامعه را به مخاطره میاندازد. هر کودکی در غزه، بار سنگین یک بحران انسانی پیچیده را بر دوش میکشد.
زنان غزه؛ ستونهای فرسوده مقاومت
زنان غزه، در خط مقدم مقابله با این بحران چندبعدی ایستادهاند. آنها اغلب سرپرست خانوادههایی هستند که مردان خود را در درگیریها از دست دادهاند. با این وجود، بار مسئولیت مضاعف، بر دوش ساختارهای اجتماعی-اقتصادی شکستهای قرار دارد که فرصت چندانی برای توانمندسازی آنان قائل نیست. نرخ بیکاری در میان زنان به طرز وحشتناکی بالا است و فرصتهای شغلی محدود، اغلب با دستمزد نابرابر همراه است. بسیاری از زنان مجبور به اتکا به کمکهای انساندوستانه ناپایدار هستند، که عزت نفس و استقلال آنان را تحت تأثیر قرار میدهد.
دسترسی به خدمات بهداشتی باروری و سلامت زنان، یک چالش بزرگ است. بیمارستانها با کمبود متخصصان زنان و زایمان، تجهیزات و دارو مواجهند. زنانی که نیاز به درمانهای تخصصی دارند، اغلب با موانع اداری پیچیده و زمانبر برای خروج از غزه روبرو میشوند، که گاه مرگبار میشود. خشونت علیه زنان، به ویژه در فضای پراسترس و محصور، تمایل به افزایش دارد، اما سیستمهای حمایتی و قضایی کافی برای رسیدگی به این موارد وجود ندارد. ترس از انگ اجتماعی نیز بسیاری از قربانیان را ساکت نگه میدارد.
با تمام این فشارها، زنان غزه فعالانه در جامعه خود مشارکت میکنند. آنها در NGOهای محلی، بخش آموزش و حتی در تلاشهای بازسازی حضور دارند. اما این نقشآفرینی، بدون حمایت قانونی قوی از برابری جنسیتی و فراهم آوردن فضای امن برای ابراز وجود، همواره شکننده است. مقاومت روزمره آنان برای زنده ماندن و حفظ خانواده، روایتی از صلابت است، اما این صلابت نباید به قیمت نادیده گرفتن حقوق اساسی آنان تمام شود.
وضعیت زنان و کودکان در غزه، یک فوریت انسانی را فریاد میزند. نقض حقوق آنان چندلایه و درهمتنیده است: از حق زندگی ایمن تا حق سلامت، آموزش و توسعه. این بحران، ریشه در یک درگیری طولانیمدت سیاسی دارد، اما تبعات آن مستقیم و بیواسطه بر شکنندهترین اعضای جامعه فرود میآید. جامعه بینالملل، نهادهای حقوق بشری و طرفهای درگیر، مسئولیتی اخلاقی و قانونی در قبال حمایت از این گروهها دارند. پایان دادن به محاصره، تضمین دسترسی بیقیدوشرط به کمکهای انساندوستانه، سرمایهگذاری در بخشهای بهداشت، رواندرمانی و آموزش، و احیای اقتصاد غزه، گامهای ضروری برای شکستن این چرخه معیوب رنج هستند. آینده غزه، بدون سرمایهگذاری روی زنان و کودکانش، آیندهای تاریک خواهد بود. صدای آنان باید شنیده شود، رنج آنان باید به رسمیت شناخته شود و حقوق از دسترفته آنان باید احیا گردد. زمان عمل، هماکنون است.
انتهای پیام/* |