کد خبر: 191261                      تاريخ انتشار: 1402/12/29 - 13:16
به وقتِ نفتِ ایران
 
مصدق با شرط تصویب این طرح نخست‌وزیری را پذیرفت، طبق این طرح دولت می‌بایست به خلع‌ید شرکت نفت ایران و انگلستان از نفت کشور می‌پرداخت، اساسنامه شرکت ملی نفت را تنظیم و نفت ایران را به مشتریان به نرخ عادلانه به فروش می‌رساند.
 
از گیلان ؛ محدثه فردی در یادداشتی نوشت: ایران سرفراز همواره برای رسیدن به استقلال و بیرون آمدن از یوغ استعمار، فرازوفرود زیادی را تجربه کرد و هزینه‌های فراوانی داد تا دنیا را بفهماند که ایران و ایرانی سرش برود عزتش را به هیچ اجنبی زیاده‌خواه نمی‌فروشد و برای رسیدن به ایرانِ مستقل از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کند.
اگرچه ایرانِ سربلند برای‌آنکه «ایران خانه خوبان شود، رنج دوران برده‌ و خون‌دل‌ها خورده است»، اما مقاوم و سربلند چنان خار چشم بدخواهان شد و استخوان در گلوی زیاد خواهان! که انگشت حیرت بردهان یاوه‌گویان انداخته است
تورقی در تاریخ نشان از زیاده‌خواهی روباه پیر برای این مرز پرگوهر است و دست‌های آلوده آن ژنده اندیش و زیاده‌خواه! در گوشه‌گوشه این تاریخ! سوز دل می‌آورد و خشم غیرت سر می‌دهد. آری! آن روزها که دولت انگلستان از محصول نفت ایران درآمد زیادی کسب می‌کرد، نماینده خود یعنی «نویل گس» را برای انجام مذاکرات و زیاده‌خواهی‌هایش به ایران فرستاد و سرانجام در سال ۱۳۲۸ پس از مذاکرات مفصل با گلشائیان وزیر دارایی، قرارداد الحاقی به قرارداد ۱۹۳۳ ایران و انگلستان امضا کرد که به قرارداد «گس_گلشائیان» معروف شد.
«محمد ساعد» را می‌گویم نخست‌وزیر وقت ایران که قول داده بود قرارداد الحاقی را به تصویب برساند؛ اما در یک اقدام تحیر آور به دلیل آگاهی مردم از ماهیت استعماری قراردادهای قبلی، برخلاف تصورش لایحه مذکور در مجلس رأی نیاورد و او پس از این سرشکستگی از خباثت و به دلیل اعتراض به این مسئله استعفا کرد، اما «علی منصور» مجدداً لایحه قرارداد الحاقی را به مجلس ارائه کرد.
آن روزها جبهه ملی به رهبری «دکتر محمد مصدق» در اقلیت مجلس بود؛ اما با تشکیل فراکسیون هشت‌نفره باز هم با قرارداد الحاقی «گس_گلشائیان» مخالفت شد و این مخالفت آغازی شد برای حمایت و هدایت روحانیت از آگاهی مردم برای مخالفت با قراردادهای استعماری و سرشکستگی بیش‌ازپیش استعمار پیر در تاریخ ایران!
در این زمان بود که «آیت‌الله کاشانی» بعد از یک سال تبعید در میان استقبال باشکوه مردم به ایران بازگشت و روح تازه‌ای به مبارزات ضد استعماری مردم ایران پرگوهر دمید، او که از محبوبیت ویژه‌ای در میان مردم برخوردار بود به حمایت از مصدق پرداخت و نتیجه این حمایت، پیوستن مردم و نیروهای مذهبی به مبارزات ضد استعماری بود تا اینکه این تلاش‌ها منجر به این شد تا بار دیگر مجلس با پشتیبانی مردم از تصویب لایحه قرارداد الحاقی خودداری کند و دولت منصور نیز به طور غیرمنتظره‌ای استعفا و رزم‌آرا با تشکیل کابینه جدید به نخست‌وزیری رسید.
این همه ماجرا نبود! اگر چه با روی کار آمدن دولت رزم‌آرا که مورد حمایت انگلستان و آمریکا بود اتحاد نیروهای مذهبی و ملی افزایش یافت و آیت‌الله کاشانی و جبهه ملی اعلامیه‌ای علیه نخست‌وزیری رزم‌آرا صادر و تشکیل دولت او را شبیه کودتا نامیدند؛
رزم‌آرا می‌دانست که اگر لایحه الحاقی در دستور کار مجلس قرار بگیرد بار دیگر رد شده و حساسیت افکار عمومی و آگاهی فزاینده مردم نسبت به سیاست‌های استعماری دولت انگلستان در قبال مسائل نفتی ایران کار دستش می‌دهد و پیش اربابش روسیاه می‌شود، بنابراین نمایندگان اقلیت مجلس طرح ملی‌شدن صنعت نفت را به مجلس ارائه کردند؛ اما به دلیل کمبود امضا این طرح در مجلس طرح نشد! و جرقه‌ای شد برای رزم‌آرا تا برای جلوگیری از ملی‌شدن صنعت نفت به طور محرمانه وارد مذاکره با انگلستان شود و پیشنهاد جدیدی به‌جای قرارداد الحاقی که متضمن منافع انگلستان بود ارائه دهد.
علاوه بر این او با تحقیر روحیه ملی در اظهارات سخیفانه‌ای اعلام کرد که ایرانیان حتی قادر به اداره یک کارخانه سیمان نیستند و ملی کردن صنعت نفت ایران را بزرگ‌ترین خیانت برشمرد!
باز هم مردم پای‌کار آمدند و در پی گسترش اعتراض‌های خود علیه رزم‌آرا، در تهران گردهمایی‌های متعددی برگزار کردند و در این تظاهرات خواستار ملی‌شدن صنعت نفت شدند؛ اما قدرت سیاسی و نظامی رزم‌آرا و تعداد کم نمایندگان مدافع نهضت ملی‌شدن صنعت نفت در مجلس، سبب بی‌نتیجه ماندن این فعالیت‌ها شد.
تا اینکه انگلستان با قتل رزم‌آرا توسط «خلیل طهماسبی»، مهره قدرتمندی را در ایران از دست داد و کشته‌شدن رزم‌آرا را یک فاجعه توصیف کرد و بعدازاین اتفاق بهای سهام شرکت نفت انگلستان به‌سرعت تنزل یافت؛ اما در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ کمیسیون نفت مجلس پیشنهاد ملی کردن نفت را تصویب کرد.
اینجا بود که طرح ملی‌شدن صنعت نفت ایران در ۲۴ اسفندماه ۱۳۲۹ در مجلس به تصویب رسید و شادی و جشن سراسر کشور را فرا گرفت و پنج‌روز بعد یعنی در ۲۹ اسفندماه مجلس سنا همان مصوبه را تأیید و شاه نیز آن را امضا کرد؛ اما چنین دستاوردی به مزاج انگلستانِ زیاده‌خواه خوش نیامد و برای جلوگیری از به‌خطرافتادن منافعش در ایران، شاه را تحت‌فشار قرار داد و با انتصاب
«حسین علاء» به نخست‌وزیری می‌خواست جلوی اجرای قانونی ملی‌شدن نفت را بگیرد.
حسین علاء برای آرام‌کردن بحران و مناقشات نفتی، در خوزستان و متعاقب آن در سراسر مناطق نفت‌خیز جنوب، حکومت‌نظامی برقرار کرد، حسین علاء برای لغو قانون ملی‌شدن نفت تلاش زیادی کرد؛ اما در برابر اراده مردم ناکام ماند و سرانجام به علت ناتوانی در حل بحران نفت، او هم استعفا داد. سرانجام «دکتر محمد مصدق» در سال ۱۳۳۰ مأمور تشکیل کابینه شد و مجلس‌های شورای ملی و سنا طرح اجرای قانون ملی‌شدن صنعت نفت را به تصویب رساندند.
مصدق با شرط تصویب این طرح نخست‌وزیری را پذیرفت، طبق این طرح دولت می‌بایست به خلع‌ید شرکت نفت ایران و انگلستان از نفت کشور می‌پرداخت، اساسنامه شرکت ملی نفت را تنظیم و نفت ایران را به مشتریان به نرخ عادلانه به فروش می‌رساند؛ اما انگلستان در پی این اقدامی که با آگاهی مردم و رهبری روحانیت منجر به استقلال ایران در حوزه نفت شد برنتابید و ضمن شکایت به دیوان دادگستری بین‌المللی لاهه، تهدید کرد که رزم‌ناوهای خود را به مرز آبی ایران خواهد فرستاد؛ اما در نقطه مقابل آیت‌الله کاشانی اظهار داشت که «اعلام جهاد خواهد نمود»!
اگرچه با کارشکنی‌های انگلستان و اشتباه مصدق در اعتماد به آمریکا صنعت ملی‌شدن نفت به نتیجه مطلوب نرسید و در نهایت با اتفاق‌های مختلف منجر به کودتای ۲۸ مرداد شد؛ اما نشان داد که ایران و ایرانی در مقابل زیاد‌خواهی قداره‌کشان همواره ایستاده و زیر بار بدخواهان نمی‌رود و در یک‌کلام اگرچه ایران سربلند بارهاوبارها «غرق زخم‌ها بوده و خون‌دل‌ها خورده» اما هیچ‌گاه قامتش را خم نکرده و نخواهد کرد.

انتهای پیام/*