کد خبر: 193706                      تاريخ انتشار: 1403/03/06 - 12:44
خبرگزاری زنان ایران
خاطره امدادگر تبریزی از شب سرد تفحص شهدای خدمت
 
تبریز-امدادگر تبریزی از شب سرد تفحص شهدای خدمت خاطره ای بازگو کرد.
 
به گزارش خبرگزاری زنان ایران از آذربایجان شرقی،حسین پیشنماز گفت:حوالی عصر از خبر سانحه بالگرد حامل رئیس محترم جمهور و هیات همراه مطلع شدم.با چند نفر از بسیجیان پایگاه از جمله امام جماعت مسجد بقیه الله، حاج آقای ظهراب زاده، ناصر ملازاده و سیدجواد حسینی با خودروی شخصی به ورزقان رفتیم.آنجا محل وقوع حادثه را سوال کردیم و گفتند حادثه در محل جنگل‌های ارسباران و در مسیر مس سونگون رخ داده است. ساعت 7 عصر به منطقه رسیدیم. هوا خیلی سرد و بارانی و فوق‌العاده مِه آلود بود. وزش باد هم سردی هوا را بیشتر می‌کرد.قبل از ما گروه‌های مردمی، نظامی، انتظامی، امدادی، امنیتی، هلال احمر و سپاه حضور داشتند. آنجا اعلام کردند افراد به تیم‌های ۵ نفره تقسیم شوند، سریعا به صورت تیمی آماده شده و به طرف کوه‌های ارسباران حرکت کردیم. تحقیق و تفحص در منطقه ارسباران تا ساعت یک بامداد ادامه داشت چون بارندگی شدید و همه جا مه آلود بود این اجازه را نمی‌داد که محیط اطراف به خوبی دیده شود. ساعت یک و نیم بود که پیام داده و اعلام کردند تمام تیم‌های امدادی در یک مکان مطمئن مستقر شوند تا کمی هوا روشن‌تر شده و دید چشم بهتر شود. در مسیر ما که منتهی به مس سونگون بود روستای خیلی دورافتاده و صعب العبوری به نام روستای "اوزی" بود که مردم محلی می گفتند فقط ۱۲ خانوار در آنجا زندگی می کنند.
به منزل یکی از اهالی به نام آقای واحدی رفتیم. حدود ۶۰ تا ۶۵ سال سن داشت. این مرد خانه خود را در اختیار ما گذاشت. قبل از ما اکیپ دیگری هم آنجا بودند. بعد از ما هم گروه‌های امدادی دیگری آمدند. آقای واحدی تا نصف شب پذیرای گروه امدادی بود تا ساعت ۳ تا ۴ صبح تیم های امدادی رفت و آمد می‌کردند. بعد از نماز صبح یک تیم دیگری آمدند که پهپاد‌ بزرگی به همراه داشتند.ساعت حدود چهار و نیم یا پنج بود که پهپادها را به سمت منطقه هدایت کردند. با کولیوند رئیس جمعیت هلال احمر کشور در خانه آقای واحدی بودیم که یک عکسی برای او فرستاده و گفتند این عکس با پهپاد گرفته شده و مختصات منطقه خاصی است و به احتمال خیلی زیاد محل سقوط هلی کوپتر را نشان می‌دهد.آقای کولیوند هم با تاکید پرسید مطمئنید این عکس محل سقوط حادثه است؟ گفتند بله مطمئن هستیم.
بعد از اینکه کولیوند از مختصات عکس مطمئن شد تصمیم گرفتیم به منطقه برویم. عکس را به آقای واحدی نشان داده و پرسیدم آقای واحدی منطقه‌ای که در این عکس است را می شناسی؟آقای واحدی به دقت نگاه کرد و گفت "بله خوب می شناسم اینجا منطقه چراگاه دام های ما است".آقای واحدی نام کوه‌ها و مناطق اطراف و کوه های همجوار را به خوبی می شناخت و تسلط کامل داشت.از او خواهش کردم ما را برای یافتن بالگرد رئیس جمهور و هیات همراه همراهی کند.انصافا آقای واحدی بلافاصله قبول کرد و خودش هم خیلی عاشقانه ما را همراهی کرد. ما 5 نفر با ماشین شاسی بلند که برای هلال احمر بود به طرف منطقه حرکت کردیم بعد از نیم ساعت، دیگر رفتن با ماشین امکان پذیر نبود.آقای واحدی گفت بقیه مسیر را باید پیاده برویم. چون مسؤولیت ماشین شاسی بلند هلال احمر با راننده بود در کنار ماشین ماند و نتوانست با ما بیاید. دوباره نیم ساعت کوهپیمایی کردیم. واحدی با اینکه سنش زیاد بود خیلی راحت تر و سریع تر از ما حرکت می‌کرد ما در رفتن به پای او نمی‌رسیدیم.واحدی حدود ۱۰ ، ۱۵ متر جلوتر از ما حرکت می کرد یک لحظه ما را صدا کرد و گفت بیایید بالگرد اینجاست، پیدایش کردم، ما با چشمانی گریان و بغض در گلو به آنجارسیدیم.وقتی به منطقه رسیدیم تعدادی از افراد قبل از ما رسیده بودند مه آلود بودن هوا اجازه نمی‌داد دید خوبی داشته باشیم. من ۵ یا ۶ نفری دیدم که قبل از ما آنجا بودند.
چون وسعت و پراکندگی حادثه زیاد بود عزیزانی که از هلال احمر آنجا بودند پیکر مطهر شهدا را به داخل کاور گذاشتند. ما اجساد داخل کاور را داخل پتو گذاشته و به تدریج خارج کردیم.من پرسیدم پس جسد حاج آقای آل‌هاشم کجاست؟ گفتند پیکر ایشان ۱۰۰ متر پایین تر است.افراد دیگری به پایین رفتند. من و دوستانم پیکر مطهر شهید مالک رحمتی، شهید امیر عبداللهیان و شهید مهدی موسوی را به همراه چند نفر به عقب آوردیم‌.پیکر مطهر شهید موسوی سنگین بود امکان نداشت به تنهایی جابه جا کنیم ما موقع رفتن، آن منطقه شیب دار را نیم ساعته رفتیم.
اما موقع برگشت هم خودمان خسته بودیم، پیکر شهدا هم سنگین بود و ما دو روز بود هیچ استراحتی نکرده بودیم حدود یک ساعت و نیم طول کشید تا توانستیم خود را کنار جاده برسانیم.وقتی کنار جاده رسیدیم پیکر مطهر شهدا را به خودروهای هلال احمر تحویل دادیم و خودمان با ماشین های دیگر به مس سونگون آمدیم. چون ماشین های شخصی ما در آنجا بود با افرادی که با هم از تبریز به منطقه رفته بودیم برگشتیم و حدود ساعت ۱۲ به تبریز رسیده و به منزل آیت الله آل هاشم رفته و عزاداری کردیم.