کد خبر: 193922 تاريخ انتشار: 1403/03/09 - 10:49
روایتی شیرین و خواندنی از یک خانواده 6 نفره سمنانی
پدر خانواده 6 نفره سمنانی مطالب جالبی از خانواده پرجمعیت خود روایت میکند.
استان سمنان؛ این روزها کشور ما ایران با معضلی به نام پیری جمعیت روبهرو است و کارشناسان میگویند اگر اقدامات فرهنگی، اجتماعی و تبیینی مناسبی در این زمینه صورت نگیرد؛ جامعه در تله جمعیتی گیر میافتد که اگر اینگونه شود، بیرون آمدن از آن بسیار سخت و ناممکن میشود.فرزندآوری، تولید نسل و افزایش جمعیت ازجمله دغدغههای مهمی است که بارها و بارها رهبر معظم انقلاب عموم مردم را متوجه آن کردهاند و قطعاً در این راستا نیاز به همتی مضاعف از سوی مدیران و مسؤولان امر است تا نسبت به آگاهسازی اقشار مختلف جامعه بهویژه نسل جوان امروز اقدامی سازنده داشته باشند.در این مجال پای صحبت یک خانواده جوان 6 نفره مینشینیم؛ روایتی که آقای فرشتیان، پدر این خانواده آن را با زبانی شیوا به تصویر میکشد.
میثم فرشتیان، 36 سال سن دارد. در 19 سالگی ازدواج کرده و اهل و زاده سمنان است؛ شغلش آزاد است. همسرش خانهدار است و در زمان ازدواج 15 سال داشته است.
به گفته آقای فرشتیان؛ او و همسرش زندگی بسیار خوب و شادی را با هم آغاز کردند؛ او میگوید با وجود اینکه هر دوی ما عاشق بچه بودیم، اما خواست خدا بر این بود که بعد از 12 سال صاحب اولاد شویم و زندگیمان رنگ و بویی تازه به خود بگیرد.
-در چه سالی نخستین فرزند شما به دنیا آمد؟
- همانطور که گفتم با وجود اینکه هر دوی ما عاشق بچه بودیم، اما قسمت ما این بود که 12 سال بعد از ازدواج خانه و کاشانه ما به وجود بچه روشن شود و من این رزق و روزی پربرکت و مبارک را در سفری که به کربلا داشتم از آقا حضرت ابوالفضل العباس (ع) تقاضا کردم و در کوتاهترین زمان ممکن یعنی 30 روز بعد از آن حضرت پاسخم را داد و ما سال 1392 صاحب یک فرزند دختر شدیم.
در کربلا با حضرت ابوالفضل (ع) عهد کردم اگر حاجتم را برآورده کند و پسردار شدیم، نامش را ابوالفضل و اگر دختردار شدیم، نامش را فاطمه زهرا بگذارم و اینگونه شد که نام نخستین فرزندم را فاطمه زهرا گذاشتیم.فرزند دوم و سوم نیز دوقلو هستند و سال 1400 به دنیا آمدند؛ به نامهای «ریحانه و حنانه» و فرزند چهارم نیز سال 1402 به دنیا آمد که نامش را حلما گذاشتیم.
-آیا شما هم با این سخن بزرگترها و قدیمیها که میگفتند هر فرزند با خود برکت و رزق و روزی میآورد، موافقید؟
- بله این حرف را بارها از پدر و مادر و البته بزرگترهایمان نیز شنیدهایم و من با تولد هر یک از فرزندانم به آن ایمان پیدا کردم، یعنی باید بگویم بسیار باورنکردنی است. بعد از به دنیا آمدن دوقلوها خانهدار شدیم و سال گذشته نیز خیلی عجیب بود برایم که با به دنیا آمدن فرزند چهارمم بدهی که از سالها قبل داشتم را توانستم پرداخت کنم.
-از احساس خودتان برایمان بگویید که بعد از تولد فرزندانتان زندگی شما چه تغییری کرده است؟
- هر فرزند ریشه بسیار قویتری برای ما، برای ادامه زندگی و امید داشتن به زندگی ایجاد کرده است؛ شادی مهمان خانه ما و حتی خانواده پدر و مادرم و پدر و مادر همسرم و خواهرانم شده است که در وصف نمیگنجد. این شور عجیب در خانواده و وابستگان بعد از به دنیا آمدن دوقلوها دوچندان شده است. خداوند در رحمت خود را به روی ما گشوده و دخترانی زیبا به خانوادهام عطا کرده است.من خودم بهشخصه وقتی در محل کارم هستم، لحظهشماری میکنم تا به منزل بروم و با استقبال گرم دخترانم روبهرو شوم. در را که باز میکنم تمام خستگیهایم رفع میشود.
-جوانان امروزی منظورم زوجهای جوان است، گلایهشان از مشکلات اقتصادی است و همین را بهانهای برای بچهدار نشدن یا دیر بچهدار شدن قرار دادهاند؟ نظر شما در اینباره چیست؟
- بله بنده هم مشکلات اقتصادی را قبول دارم و آنها را درک میکنم. اما به نظر من تا امید هست باید زندگی کرد. من و همسرم از بزرگ شدن فرزندانمان برای ادامه راهی که در پیش داریم، انرژی میگیریم و احساسی که من دارم را شاید خانوادههای بدون فرزند و یا تکفرزند اصلاً درک و احساس نکنند.من و همسرم با وجود مشکلات مالی و اقتصادی که وجود دارد، راضی هستیم و توکلمان به خداست. با این وجود باید بگویم یک فرزند معنوی هم دارم که حامی او هستم و روزی و رزق این فرزند معنوی را نیز با درآمدی کمی که دارم برعهده گرفتهام، چون معتقدم خداوند روزیرسان است. بنده یاد گرفتهام هرگز ناامید نشوم و امیدم را از دست ندهم و این امر ریشه در اعتقادات بنده و تربیت خانوادگی من دارد. بنده پدری جانباز و ایثارگر دوران دفاع مقدس داشتم که همواره پر امید بود و من این امید داشتن را از پدرم درس گرفتهام.
-بسیاری از خانوادههای امروزی تمایلشان به تکفرزندی است و میگویند اگر چند فرزند داشته باشیم، نمیتوانیم آنگونه که دلمان میخواهد از نظر رفاهی آنها را تأمین کنیم؟ به نظر شما این دیدگاه صحیح است؟
- به عقیده من تکفرزندی یعنی ناامیدی، یعنی نبود نشاط، گوشهگیری و من این دیدگاه را یک دیدگاه پیش پا افتاده میدانم. به عقیده من زندگی یعنی نشاط و شادمانی و این نشاط در خانوادههای دارای چند فرزند بسیار بیشتر است، بهخصوص اگر آن فرزندان دختر باشند.
من برای رفاه فرزندانم حساب پساندازی را باز کردهام و تا به حال به مشکلی بر نخوردهام و اگر کم و کسری داشته باشیم، از همین پساندازها تأمین میکنیم. البته بسیاری از مشکلات امروزی به خاطر چشم و همچشمیهایی است که در جامعه زیاد شده است و اگر سطح توقعات پایین بیاید، بهتر میشود زندگی را گذراند.به نظر من سادهزیستی راز زندگی خوب داشتن در کنار همسر و فرزندان است.
-کمی از حال و هوای خانهتان برای ما بگویید؟ از بازی و شیطنتهای بچهها و ...
- در ابتدا باید بگویم همسرم خانهدار است و تمام وقتش را با بچهها میگذارند و خدا را شکر هم مادر من و هم مادر خانمم کمککار همسرم در نگهداری بچهها هستند.ولی بنده کمک دست همسرم خیلی کم هستم، چون 2 شیفت مغازه هستم و فقط شبها موقع خواب دوقلوها با من هستند و رسیدگی به درس فاطمهزهرا و خریدهای ریز و درشت برای منزل را انجام میدهم.خدا را شکر خانوادهای شاد دارم و آن را اینگونه برای شما توصیف میکنم، وقتی وارد منزل میشوم بچهها برای در آغوش گرفتنم با یکدیگر دعوا میکنند و هر چهار تا از سر و کولم بالا میروند.فاطمهزهرا، فرزند اولمان بزرگتر از سه تای دیگر است و خیلی به همسرم در کارهای خانه و نگهداری بچهها کمک میکند.علاقه بچهها نیز به یکدیگر بسیار برایم جالب است، هوای همدیگر را دارند، بهخصوص دوقلوها که حتی لحظهای دور بودن از یکدیگر را تحمل نمیکنند.یک مزیت دوقلو داشتن نیز این است که به دلیل شیرینزبانیشان همیشه خانه ما شلوغ است و مهمان داریم یا از فامیل و یا همسایگان.
-آیا تا به حال کسی به شما انتقاد کرده که چرا چهارتا بچه دارید؟ پاسخ شما به آنها چه بوده؟
- بله انتقاد کردهاند، ولی بسیار محکم ایستادهام و اجازه دخالت ندادم با تمام کسریهایی که دارم خدا رو شکر کاسه چه کنم چه کنم، دست نگرفتم و خدا خودش دستم را گرفته است.
-گفتید به همسرتان در نگهداری بچهها کمک میکنید؛ خاطرهای هم دارید؟
-بله، به هر حال به عقیده من باید زن و شوهر در نگهداری بچهها بهویژه اگر بچهها پشت سر هم و از نظر سنی نزدیک به هم باشند، کمک کنند، منظورم آقایان هستند که باید واقعاً به همسرشان کمک کنند، چون نگهداری از بچهها در عین شیرینیهایی که دارد، سختیها و خستگیهای فراوان هم به همراه دارد.خاطره شیرین هر پدری و یا مادری شنیدن کلماتی مانند «بابا» و «مامان» برای نخستین بار از زبان فرزندشان است که برای ما هم همینطور بود و یا نخستین باری که بدون کمک مینشینند و نخستین باری که دندان درمیآورند.وقتی بچهها از سر کار به خانه میآیم، مسابقه میگذارند تا زودتر آنها را در آغوش بگیرم یا میگویند بابا خسته است و جورابهایم را درمیآورند و دکمههای لباسم را باز میکنند، همه اینها شیرینیها، خاطرات و لحظات خوشی است که آرزو میکنم هر کسی فرزند ندارد، آن را تجربه کند؛ چراکه اینها لحظات خوشی است که در وصف نمیگنجد.
به هر روی باید گفت: فرزندآوری و فرزندپروری آثار سودمند زیادی در رشد معنوی، بروز استعدادهای والدین، رشد مادی، توسعه روابط اجتماعی، آرامش، احساس ارزشمندی و دیگر جنبههای زندگی افراد دارد؛ اما به علت تغییر سبک زندگی، یکی از مشکلات اساسی در عصر کنونی، بیرغبتی به فرزندآوری است و اگر این فرآیند ادامه پیدا کند، در سالهای نه چندان دور با جمعیتی پیر و فرسوده روبهرو میشویم و در نتیجه بنیانهای اقتصادی، تولیدی، اجتماعی و سیاسی کشور با آسیبهای جدی مواجه خواهد شد.