کد خبر: 195789                      تاريخ انتشار: 1403/04/31 - 11:00
روایت زندگی بانو مسلمان سوخی ایناخوسا کُلین
مسلمان که شدم؛ گمشده را پیدا کردم و آرامش گرفتم/ تزلزل بینان خانواده سوغات شوم فرهنگ غربی برای آمریکای لاتین/ در جامعه ای که در آن حجاب منع می شود، دم از آزادی معنی ندارد
 
سوخی ایناخوسا کلین بانوی مکزیکی است که در جوانی مسلمان می شود و اکنون با داشتن 4 فرزند که افتخارش این است که همگی بسیجی هستند در ایران زندگی می کند . وی معتقد است خیلی شباهت فرهنگی بین ایران و مکزیک است. مکزیکی¬ها خیلی به خانواده¬ها و مخصوصاً بزرگترها احترام میزارن و خیلی از آن¬ها در کنار مادربزرگ و پدربزرگ زندگی می¬کنند.
 
داستان زندگی آدم ها همیشه پر از فراز و نشیب بوده و خود کتاب زندگی است جذاب. در بین داستان های زندگی آدم ها داستان کسانی که هدایت شده خداهستند جذاب تر و تحسین برانگیز تر هستند. داستانی که ختم به عاقبت بخیری می شود. داستانی که در آن قرار گرفتن در مسیر دین اسلام، عشق به اهل بیت(ع) انتخاب حجاب برتر، مهاجرت و .. قرار دارد. به دلیل همین جذابیت های بی بدیل به سراغ بانوی مسلمانی رفتیم که ساکن ایران شده و پای داستان دلنشین مسلمان شدن و آمدن به ایران نشستیم.
-لطفا از خود و خانواده¬تان برایمان بگویید
من سوخی ایناخوسا کُلین با نام ایرانی رقیه از شهر تاباسکو در جنوب مکزیک و در یک خانواده 7 نفره کاتولیک مذهب به دنیا آمدم برای همین فکر می کنم یا سعی می کنم خیلی خوب اسلام را یاد بگیرم و درک کنم. 5 خواهر هستیم که یکی در ژاپن و یکی در امریکا و من هم ایران زندگی میکنم و یک خانواده خیلی صمیمی هستیم. در حال حاضر ساکن تهران هستم و 4 فرزند دارم دو دختر به نام های فاطمه و سعیده که ازدواج کرده اند و دو پسر به نام مهدی و محمد علی و اضافه کنم که همه فرزندانم بسیجی هستند.
-در رابطه با اهمیت خانواده با توجه به صمیمیتی که در خانواده خودتون عنوان کردین و احترام ویژه¬ای که در خانواده¬های مکزیک هست از این نظر فرهنگ آن¬ها به ایرانی¬ها نزدیک باشد، چیزی را که مشاهده کردید را برای ما بگید.
بله همین طور که گفتید خیلی شباهت فرهنگی داریم. مکزیکی¬ها خیلی به خانواده¬ها و مخصوصاً بزرگترها احترام میزارن و خیلی از آن¬ها در کنار مادربزرگ و پدربزرگ زندگی می¬کنند و دین کاتولیک دارند و مسیحی هستند.
-با توجه به اینکه شما قبلاً هم مذهبی بودید و طی تحقیقاتی که اطلاع دارم انجام دادید و دیدید آنچه که علاقه شما هست و گمشده شما در اسلام است، شما از همان اول شیعه بودید درست است؟
بله از همان اول که مسلمان شدم شیعه بودم.
-بعد از ازدواج مسلمان شدید یا قبل از ازدواج ؟
قبل از ازدواج. با اینکه می¬دانستم من میتوانم به عنوان یک خانم کاتولیک با یک مسلمان ازدواج کنم ولی خب این تصمیم من بود می¬خواستم اول مسلمان بشم بعد ازدواج کنم.
-چطور با همسرتون آشنا شدید؟
خانواده ایشان از طرف وزارت خارجه برای ماموریت به مکزیک آمده بودند. حدوداً 5 سال در سفارت ایران در مکزیک بودند. خانواده¬اش به ایران برگشتند و همسرم برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی آنجا ماند.
در یک موسسه زبان من زیان ژاپنی تدریس می¬کردم، ایشان آنجا بودن و با همدیگه آشنا شدیم و ازدواج کردیم.
-ترک وطن خیلی سخت هست. چی شد که شما از سرزمین مادری خودتون مهاجرت کردین و به ایران آمدین؟
چندتا دلیل می¬تونم بیارم ولی فک کنم مهم¬ترین دلیل این بوده که ما یک خانواده اسلامی بودیم که برای ما اولویت تربیت فرزندانمان بود. ما می¬خواستیم که فرزندانمان ذز یک کشور مسلمان بزرگ بشن و انتخاب کردیم که به ایران بیاییم. بعد از اینکه به ایران آمدیم متوجه شدیم که واقعاً بهترین تصمیم را گرفتیم. با فرهنگ و زبان ایرانی آشنا شدیم و تمدن ایرانی که همه جوره معروف است.
-چه چیزی در کشور ایران دیدید که در کشور خودتون نبود؟ چه چیزی در ایران دوست دارید که ترجیح دادید در ایران بمانید؟
می¬دونید ما وقتی به کشورهای دیگه سفر می¬کنیم، واقاً اینو از ته دل میگم داشتن فرهنگی که شما دارید مثلا شما محرم رو دارید چقدر قشنگ هست وقتی از خونه می¬رید بیرون سینه¬زنی دارید برای امام حسین(ع) این یکی از چیزهایی هست که از نعمت¬های بزرگی هست که شما دارید و در خارج نداریم.
چیزهای دیگری هم هست. در مکزیک درست هست که یک کشور زیبا و سرسبز و پیشرفته هست ولی بعضی از چیزهایی برای تربیت فرزندان هست که ما به عنوان یک خانواده مسلمان نمی¬توانستیم بپذیریم و بهترین کار که می¬تونستیم انجام بدیم این بود که به ایران بیایم و فرزندانمون رو اینجا تربیت کنیم. البته همیشه ازاد بودند که برای ادامه تحصیل خارج برن ولی خودشون موندن.
-خانم ایناخوسا اگر مایلید از شرایط قبل از مسلمان شدن خودتون و بعد از مسلمان شدنتون برای ما توضیح بدین.
بله البته. من از وقتی که کوچیک بودم احساس می¬کردم یه چیزی هست که دنبالش هستم، چیزی گم شده، انگار بی¬قرار بودم و همیشه دنبال چیزی بودم که به من آرامش بده برای همین رفتم سراغ کتاب انجیل ولی وقتی بیش¬تر می¬خوندم بیش¬تر متوجه می¬شدم یه چیزی درست نیست. کتاب انجیل دو قسمت هست یکی عهد قدیم و یکی عهد جدید. به ما می-گفتند که شما باید عهد جدید رو بخونید و من چون کنجکاو بودم رفتم اول عهد قدیم رو خوندم.
در عهد قدیم متوجه شدم خیلی از مسایل داریم که الان انجام نمی¬دیم مثلاً راجع به حجاب و خیلی چیزای دیگه که اگه ما رعایت کنیم می¬تونیم آدم¬های بهتری باشیم ولی خب به ما می¬گفتن اون زمان گذشته و شما الان در عهد جدید هستید و اینا رو بخونید. من چیزهایی رو دیدم که خیلی مهم بود یکی از چیزهایی که دیدم به عنوان مثال نباید مجسمه¬ها رو بپرستیم و در صورتی که ما در کلیسا ها مجسمه¬ها رو ستایش می¬کنیم و ازشون کمک می¬خوایم.
وقتی من مقایسه می¬کردم می¬دیدم این درست نیست برای همین رفتم و بیش¬تر مطالعه کردم. کاتولیک بودم و تغییر مذهب ندادم فقط می¬خواستم بدونم این مذهب چطور هست و طرز فکر اون¬ها رو بدونم تا اینکه با دین اسلام اشنا شدم.
-نحوه آشناییتون چه طوری بود؟
خیلی زیبا بود. به وسیله همسرم با دین اسلام آشنا شدم. من از ایشون خواستم تا دینشون رو برام معرفی کنن.
-اون زمان ازدواج کرده بودید؟
خیر. برای من خیلی جذاب بود دیدن یک آقایی که 27 سال داره و تنها در شهری زندگی می¬کنه که کاملاً آزاد هست خیلی کارها می¬تونست انجام بده ولی انجام نمی¬داد و نماز و روزه¬اش سر جاش بود و این برای من جالب بود که چی باعث میشه که این کارها و انجام ندیو بعد از اینکه متوجه شدم همسرم بخاطر خدا این کار ها رو نمیکنه برای من خیلی جذاب بود، می-خواستم بدونم چه دینی داره که اینقدر عاشق خدا هست و دیدم که دین اسلام بود و ازشون خواستم که دین اسلام رو برام معرفی کنن.
بعد از اینکه اسلام رو معرفی کردن و مقایسه کردم با کتاب¬های دینی مختلف با کتاب قرآن باعث شد که بیش¬تر به اسلام علاقمند بشم و از همین طریق بود که به همدیگه علاقمند شدیم و همسرم از من خواستگاری کرد و ازدواج کردیم.
-بعد از مسلمان شدن زندگی شما چه تغییری کرد؟
کاملاً این رو می¬تونم حس کنم که دیگه گمشده را پیدا کردم و آرامش گرفتم.
-صحبت از حجاب شد و گفتید کتاب عهد قدیم رو که مطالعه می¬کردید به این مساله برخوردید که اونجا هم خانم¬ها به امر حجاب توصیه شده بودند. شمایی که یه مدت به عنوان غیر مسلمان زندگی کردید و ملزم به حجاب نبودید و بعد چادر رو برای پوشش انتخاب کردید می¬خوام در مورد حجاب و تاثیرات شگرف اون رو در زندگیتون بدونم. خب بعضی¬ها می¬گن حجاب مانع فعالیت ما میشه ، شما چی فکر میکنین آیا حجاب مانع از فعالیت¬های شما در جامعه میشه و یا آزادی شما رو محدود می¬کنه؟ لطفاً برای ما توضیح یدین.
به نظر من حجاب اصلاً مانع پیشرفت نیست این¬ها رو خودمون می¬تونیم ببینیم چون که در ایران بیش¬تر کسانی که در دانشگاه درس میخونن خانم¬ها هستند و خانم¬ها مقام دارند. من فکر می¬کنم که حجاب یک مانع بشه از اینکه مرد نتونهد به یک زن بی¬احترامی کنه چون من زمانی که مکزیک بودم قبل از اینکه مسلمان بشم خب پوششم اینطور نبود و لباسم باز بود البته نه زیاد و همیشه رعایت می¬کردم چون در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم، من حس می¬کردم نگاه مرد رو نسبت به یک زن و بی¬احترامی که یک مرد بخاطر لباسش به زن داشت.اون¬ها فکر می¬کنن می¬تونن به تو بی¬احترامی کنن بخاطر لباست و این واقعاً حس خوبی نیست. من تجربه کردم. و الان احساس می¬کنم آزادم چرا که می¬تونم چادر بپوشم و از حجاب استفاده کنم. خیلی از کشورها اجازه نداری حجاب داشته باشی پس این آزادی نیست.
مکزیک یک کشور هست که خیلی مذهبی بوده مثل برزیل و الان اگر بررسی کنید بیش¬تر مردم این کشور مذهب کاتولیک دارن با این وجود زن کشی دارند
در بررسی که با دوستان انجام دادیم که چرا این اتفاق می¬فته و زن¬ها به دست همسر، پدر، برادر، همسایه و نفر پنج که نمیشناسنش کشته می¬شن . به این نتیجه رسیدیم که وقتی در کشوری مردان غیرت دارند نمی¬تونن تحمل کنند که به خانم¬هاشون بی¬احترامی میشه و خانم¬ها بعد از اینکه بهشون تجاوز میشه کشته می¬شن. کشوری که فرهنگی این چنینی داره و مذهبی هست و فرهنگ غرب از طریق رسانه به زن می¬گوید که تو اگر می¬خواهی آزاد باشی برهنگی رو انتخاب کن . اگر تو همسر داری و عاشق شدی حق تو هست که بری و خیانت کنی و به عنوان حق می¬بینن. وقتی این چیزا رو از بین می¬برن از طریق رسانه و خانم¬ها تصور می¬کنن اگر من این لباس بپوشم اینطور رفتار کنم و این کارها رو انجام بدم آزادم و خوشبختم. ولی متاسفانه برای کشوری که فرهنگش این نبوده وقتی این فرهنگ غرب وارد میشه مشکلات زیادی پیدا بوجود می¬آد مخصوصاً در خانواده¬ها، بخاطر اینکه ما زنان فرزندانانمون تربیت می¬کنیم.
در واقع نتیجه تحقیقات این بوده که تفکرات غربی که وارد کشورهای امریکای لاتین شده باعث شد کم کم بنیان خانواده متزلزل بشه ، زنان به سمت آزادی کاذب روی بیارن و فکر کنن جدا شدن از خانواده آزادیست. در جایی که مردان خانواده غیرت دارن نمی¬تونن بعضی از مسائل مثل خیانت و اتفاقاتی که میفته رو تحمل کنن و در نهایت به اینجا می¬رسه که زنان کشته می¬شن در جایی که بهش می¬گن مهد آزادی.
-در آخر اگر صحبتی برای مخاطبان دارید بفرمایید.
در ایران مردان خیلی با غیرت هستند و تبریک میگم به مادران ایرانی بابت این تربیت زیبا . من وقتی مترو سوار میشم جایی که پر از مرد هست اصلاً به سمت خانم¬ها نمیان و حریم رو نگه می¬دارن و یا شب ما در ایران می¬تونیم ساعت 12 یا 1 شب بیرون باشیم ولی در خارج می¬گن که اگه ساعت8 به بعد اومدی خونه مسیولیتش با خودته. خب این خیلی زیباست.