کد خبر: 198068                      تاريخ انتشار: 1403/06/28 - 10:59
خرمشهر و غزه دو خواهر از جنس مقاومت و ایثار / زنان ایثارگر ایرانی الگوی مقاومت زنان غزه
 
رفتارهای مقاومت، جلوه های ایثارگری و حتی شهادت طلبی زنان غزه شباهت به زنان شهرهای جنگ زده ایران در سال های دفاع مقدس دارد، گفت: همانطور که زنان خرمشهر، آبادان... خانه خود را رها نکردند و در کنار رزمندگان مجاهدت و ایستادگی کردند ما شاهد هستیم که مادران غزه در ویرانه خانه های خود قدم می زنند از بازگشت به خانه می گویند و دراین میان فرزندانی مقاوم تربیت می کنند که قرار است نسل های بعدی حماس و جبهه مقاومت اسلامی باشند.
 
- مهدیه کاشی حسینی : صحبت از دفاع و مقاومت که می شود، بحث مردانه ایستادگی کردن و مردانه جنگیدن به میان می آید، ادبیات دفاع از هر چیزی گویی ادبیاتی مردانه است و همین مسئله در طول تاریخ مبارزات علیه ظلم باعث مغفول ماندن نقش و چهره مبارزاتی زنان در عرصه های گوناگون شده است.
اما دوران مبارزات انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس نقطه عطفی بود تا زنان بتوانند چهره مقاومت را زنانه ترسیم کرده و باز تعریفی از حماسه و حضوری مقتدرانه در عرصه دفاع از ارزش های اسلامی، وطن و آرمان های انقلاب اسلامی داشته باشند.
ادبیات دفاع مقدس از منظر ادبیات شفاهی و ادبیات مکتوب به ویژه در قالب خاطره نوشت سرشار از خاطرات زنان فعال در دوران مبارزات انقلاب اسلامی و زنان فعال در پشت جبهه دفاع مقدس است. بانوانی که از دهه 40 تا اواخر دهه شصت در عرصه های خانه و خانواده و در عرصه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی خوش درخشیدند.
روایتی از سبک زندگی و مجاهدت بانوی انقلابی و فعال پشت جبهه دفاع مقدس
یکی از این بانوان" کبری نصرالهی " است. بانویی که با بیش از هشتاد سال سن گنجینه ای شفاهی از مقاومت، ایثار و شهادت طلبی زن مسلمان ایرانی است. در آستانه هفته دفاع مقدس میهمان منزل این بانوی انقلابی شدیم که مدال مادری شهید محسن صادقی را به گردن دارد و همچنان با شور و اشتیاق از دورانی می گوید که فرزندانش را به جبهه فرستاد و سال ها با عنوان مادر دل نگران رزمنده اسیر ایرانی، مادر غمخوار و دلیر رزمنده جانباز و همسر زحمتکش یک رزمنده دوران دفاع مقدس زیست و خود بانوی فعالی در عرصه خدمات پشت جبهه در جنوبی ترین منطقه تهران بود.
کبری خانم در منزل باصفایش در منطقه گلحصار میزبان مهربانی برای جمع ما بود. وی با اشاره به اینکه در خانواده ای مقید به رعایت اصول و ارزش های مذهبی در شهر قم به دنیا آمده است، گفت: تصویر پدرم "رضا نصرالهی" در ذهنم همیشه در حال وضو و نماز ترسیم می شود، مرد زحمت کشی که هرگز عبا و قبای خود را با کلاه و کت و شلوار رضا شاهی معاوضه نکرد و خمس خود را همیشه با مراجعه به آیت الله گلپایگانی پرداخت می کرد.
این بانوی فعال در پشت جبهه مادر را هم به همین زیبایی به تصویر کشید . مرضیه خانم،بانوی محجبه ای که بخاطر کشف حجاب پهلوی پدر از شهر قم به روستا مهاجرت کرد تا حجابش را حفظ کند! و کبری خانم را در سال های کودکی زمانی که روزه دار بود و تشنگی و گرسنگی بر او غلبه می کرد چنان مادرانه به صبر و مقاومت تشویق می کرد که گویی میدانست دختر 9 ساله آن روزها باید بانویی قوی برای مبارزات انقلابی و سال های جنگ تحمیلی شود!
خانم نصرالهی از 10 سالگی اش گفت که عروس خانواده صادقی شد. عروسی کم سن که باید مشکلات زندگی را با یک کشاروز در روستای قوچ حصار شهر ری سپری می کرد. زندگی که در دوران پهلوی روی فقر وسختی خود را نشان همه می داد و کبری خانم و حسن اقا هم از این امر مستثنی نبودند. به دنیا آمدن 2 دختر و 5پسر و تربیت هر کدام که به نحوی که اینکه باعث افتخار این مادر مؤمن و مبارز شود کار بسی دشوار بود. کبری خانم از روزهایی گفت که باید با جمع کردن قران هایی ناقابل روزگار سپری می کرد هم نان و خوراک فرزندان را تهیه می کرد و هم بیماری"محسن" پسر سوم خانواده را درمان!

یک لحظه فروغ مهربانی در چشمان این مادر فرونشسته و خشمی زودگذر در چهره اش نمایان شد آنجا که با خاطره گرسنگی فرزندانش بعد از روزها پس انداز و درمان کردن محسن رو به رو شد . پرسید: « نمی دانم آنها که مدعی هستند دوران پهلوی بسیار دوران خوبی بود و ملت بهتر از الان زندگی می کردنند! چه می گویند؟ وقتی فقر بیداد می کرد و جان می دادیم تا زندگی کنیم» یکی از روزهای 1343 به خانه که امد بچه ها دورش را گرفتند و از گرسنگی گفتند و غذا خواستند در حالیکه تمام دارایی کمش را در درمانگاه هزنیه درمان محسن کرده بود! مادر قهرمان و سرسخت ما در آن لحظه باز هم گریست وقتی گفت بچه ها را در آغوش گرفتم و گفتم خدایا یا من را از روی زمین بردار که خجالت فرزندانم نکشم یا ....
وقتی از همسرش "حسن آقا صادقی" صحبت کرد، از ایمان او گفت و توجه اش به مال حلال. حسن آقا وجوه ایمان را در تمامی شئونات زندگی رعایت می کرد از نماز اول وقت گرفته تا مردمداری از رعایت حق ناس تا توجه به بیت المال. کبری خانم همسرش را مکمل تربیت مادرانه خود می دانست که تمامی حرف ها و آموزه های مادرانه را در رفتار و عملکرد پدر می دیدند.
سال های مبارزه با رژیم شاهنشاهی با دوران نوجوانی و جوانی پسرها مصادف بود. سال هایی که با خاطرات بسیار زیادی همراه بود. از حضور در راهپیمایی و شرکت در تشییع شهدای انقلابی که به دست ساواک به شهادت رسیده بودند تا چاپ و حمل اعلامیه امام خمینی (ره) از قم به تهران در سفره نان!
خانم نصرالهی که دفتر خاطرات دوران مبارزات علیه رژیم پهلوی را ورق می زد، به یوم الله 17 شهریور ، یوم الله 15 خرداد ، کشته شدن مظلومانه هوانیروز به دست رژیم پهلوی رسید و آه از نهادش بلند شد ، اشک در چشمانش نشست و با بغضی آمیخته به خشم گفت : « الهی که شاه و پدرش به خاک نخوابند و در آتش جهنم بسوزند که جوانان مردم را پرپر کرده و دل مادران زیادی را سوزاندند.». 17 شهریور در میدان ژاله آنقدر اجساد به خون نشسته روی هم افتاده بود که مردم در گرمای تابستان به دنبال یخ و پارچه سفید بودند تا جنازه ها را جمع آوری کنند. از هر سمت و سویی صدای ناله و شیون به پا بود و بسیاری از زخمی ها هرگز به خانه برنگشتند و زنده به گور شدند و خانوده های زیادی هنوز چشم انتظار آمدن پدر یا پسر از میدان ژاله هستند!
این بانوی انقلابی به تشییع مظلومانه شهدایی اشاره کرد که توسط ساواک قطعه قطعه شده یا سوزانده شده بودند و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده می شدند و مادران و خواهرانی به غیر از مادران و خواهران خود بر جنازه هایشان می گریستند.
به قول او هنوز داغ شهدای انقلاب اسلامی ترمیم نشده بود که صدام به ایران حمله کرد. حالا نوجوانان خانواده صادقی ، جوانانی برومند شده بودند که علاوه بر خود ، پدر را نیز برای حضور در جبهه تشویق می کردند و محسن گفته بود: « به جبهه برو و اسمت را در دفتر امام زمان (عج) ثبت کن. » در دهه شصت این خانواده پنج رزمنده در جبهه های جنگ حق علیه باطل داشت.
رویای صادقه مادر در فکه تعبیر شد!
به آن روزها که رسید ابتدا از خوابی که دیده بود برای مان گفت که تعبیرش را اسارت یکی از فرزندان و شهادت دیگری کرده بود! قاسم که به جبهه رفت در آخرین روزهای ماه رمضان 1361 به اسارت در آمد در حالیکه همسر جوان و فرزندش تا هشت سال چشم انتظار او بودند و در 1369با سایر همرزمانش آزاد شد.
از جانبازی حسین گفت و شهادت محسن، فرزند عزیز کرده اش. کبری خانم با اشاره به اینکه به محسن خبرداده بودم در رویای صادقه از هاتفی شنیدم که شهید می شود، گفت: او هر بار که به جبهه می رفت، اصرار می کرد: «مادر نمی گویی دقیقا چه خوابی دیدی؟» و من طفره می رفتم.

مادر شهید محسن صادقی برای مان گفت: خواب دیده بودم که هاتفی در رویای صادقه وقتی که محسن بسیار بیمار بود به من گفت : « خسته نشو ، نفرینش نکن! این فرزندت در 23 سالگی به شهادت می رسد» و همین هم شد. محسن که شش ماه از ازدواجش با دختر دایی اش می گذشت در 23 سالگی در فکه به شهادت رسید درست 12 اردیبهشت 1365 و او را در بهشت زهرای تهران به خاک سپردیم.
این مادر شهید برای مان گفت که چه شب های سختی را گذرانده از روزی که به او خبر شهادت دادند تا زمانی که پیکر فرزندش به خانه برگشت. از دلتنگی برای قاسم و بزرگ شدن فرزند او در حالیکه پدر را به چشم ندیده است! از روزهایی که مردان خانه همگی در جبهه بودند و مجبور به برف روبی و محافظت از خانواده در تاریکی شب هایی می شد که ترس بر کودکان و زنان خانواده غلبه می کرد.
به پایان گفت وگو با مادر شهید محسن صادقی می رسیم، بانویی که اسمش در فهرست زنان فعال در پشت جبهه قرار دارد. خاطرات این مادر از روزهایی که همراه با سایر بانوان لباس های به خون نشسته رزمندگان را می شستند و اشک می ریختند! پتو و ملحفه و لباس های رزمندگان را رفو می کردند و برای سلامتی شان صلوات می فرستادند، در گرمای تابستان با جمعی از بانوان به صحرا می رفتند و کیسه کیسه خاکشیر جمع آوری ، خشک و پاک می کردند تا رزمندگان در جبهه گلو تازه کنند، از حمل فرقون فرقون پارچه برای دوخت لباس برای رزمندگان در شهری که مردانش جبهه بودند آنکه در شهر مانده بود دستی برای کمک به زنان بالا نمی زد! شروع می شد و تا حال با ارادت و عشق به حضرت امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب اسلامی پیوند خورده است و پایان نمی پذیرد.
هر چند که سال ها از انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی می گذرد و این روزها ما ثمره فرهنگ ایثار و مقاومت و شهادت را درایثار رزمندگان مدافع حرم تا ایستادگی و از خودگذشتی رزمندگان جبهه های مقاومت از حوثی های یمن تا حدالشعبی عراق از نیروهای مردمی سوریه تا حزب االله لبنان و قلب تپنده مقاومت غزه شاهد هستیم. ایستادگی و مقاومتی که اگر امروز نام آشنای جهان شده است از دامن زنانی پرورش یافته که خود مفسر و باز تعریف کننده واژه مقاومت در قامت و آستانه ای بلند و متفاوت ترند.
تاریخ حماسه زنان ایرانی از انقلاب اسلامی تا دفاع مقدس، الگوی مجاهدت زنان جبهه مقاومت
منیره توکلی تحلیل گر مسائل حوزه زن و خانواده دراین باره به خبرنگار ما می گوید: غزه این روزها نمایش مستندی از حماسه آفرینی زنان فلسطینی است. باریکه ای که این روز ها گسترده ترین عرض مقاومت و ایثار را به نمایش می گذارد و گویی تنی است که هزاران حلقوم برای فریاد مظلومیت زنانی دارد که به مظلومانه ترین صورت ممکن شهید می شوند و در سوگ عزیزان خود می نشینند.
وی ویژگی حماسه آفرینی زنانه ی بانوان غزه طی یک سال گذشته، بعد از طوفان الاقصی را صبر و ایمانی برگرفته از ارزش های قرآنی دانست و گفت: این مجاهدت جانانه در برابر دشمن تا دندان مسلح، نیازمند وجود ارزش ها و الگوهایی است که تراز زن مسلمان ایثارگر و مجاهد باشد.

این تحلیل گر مسائل حوزه زن و خانواده با تأکید بر اینکه الگوهای مقاومت و ایثار برای زنان غزه نه تنها دست نیافتنی نیست بلکه بسیار مجاورت فرهنگی و جغرافیایی دارد، تصریح کرد: زنان ایرانی در سال های دفاع مقدس، نزدیک ترین جنس مقاومت به زنان غزه را از خود نشان داده اند. تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و در برهه ای نزدیک تر سبک مجاهدت مادران وهمسران مدافعان حرم، خود مملوس ترین الگوی برای مقاومت زنان در غزه است.
توکلی در ادامه ضمن تشریح شباهت های امروز غزه با شهرهای جنگ زده ایران در سال های دفاع مقدس، گفت: غزه از اشغال توسط اسرائیل غاصب تا ویران های منازل و بمباران بیمارستان ها و مدارس تا آوارگی زنان و کودکان یادآور خرمشهری است که توسط رژیم بعثی مورد تهاجم و اشغال قرار گرفته بود و ما شاهد جنایاتی شبیه به جنایات جنگی بعثی ها در خرمشهر توسط ارتش رژیم جعلی اسرائیل هستیم.
وی با اشاره به اینکه رفتارهای مقاومت، جلوه های ایثارگری و حتی شهادت طلبی زنان غزه شباهت به زنان شهرهای جنگ زده ایران در سال های دفاع مقدس دارد، گفت: همانطور که زنان خرمشهر، آبادان... خانه خود را رها نکردند و در کنار رزمندگان مجاهدت و ایستادگی کردند ما شاهد هستیم که مادران غزه در ویرانه خانه های خود قدم می زنند از بازگشت به خانه می گویند و دراین میان فرزندانی مقاوم تربیت می کنند که قرار است نسل های بعدی حماس و جبهه مقاومت اسلامی باشند.