عيد فطر ايرانيان در دو سفرنام? دور? صفوي/
«بازار بسته است و هيچ داد و ستد نميکنند و سه روز متوالي جشن ميگيرند. در اين سه روز شيپورها و نقاره هاو سرناها از صدا نميافتند.» - از سفرنام? يويچ کاتوف روسي
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - مهرداد خدير در عصر ايران نوشت: پس از مدت ها سراغ پاياننام? کارشناسي ارشد خود با موضوع «سفرنامههاي دور? صفوي» رفتم تا بخشي را که به انعکاس اعياد و جشنهاي ايرانيان در آن دوران در سفرنامهها اختصاص دارد و مربوط به عيد فطر است نقل کنم و به اين بهانه غباري هم از آن بزدايم!
هر چند بيشتر جشنهايي ملي و اختصاصا ايراني چون چراغان و آتشبازي، آبپاشان، جشن جمعه، جشن گلسرخ و عيد نوروز مورد توجه سفرنامهنويسان خارجي بوده اما از اعياد ديني چون فطر و غدير غافل نبوده و اشتراک مسلمانان در اولي و ايراني شدن دومي هم براي آنان جالب بوده است.
در زير اشارات دو سفرنامه، يکي پيِترو دِلاواله جهانگرد ايتاليايي (با ترجمه شعاعالدين شفا) و ديگري فدوت آفاناس يويچ کاتوف - روسي در سال 1623 ميلادي - به نوع برگزاري عيد فطر در دور? صفوي را ميآورم. دومي در ايران به همت محمد صادق همايونفرد در سال 1356به پارسي برگردانده شد
دلاواله مينويسد: «شنبه 22 سپتامبر که اولين روز بايرام (ترکها به عيد ميگويند بايرام) يعني عيد بزرگ مسلمانان بود (عيد فطر) و شاه براي انجام مراسم دعا به مقبر? شاه صفي رفت و تزيينات اين آرامگاه را که قبلا به مناسبت انتقال استخوانها يا به جهات ديگر برداشته بودند، به طور کامل بر سر جاهاي اوليه قرار دادند. شاه پس از دعا به آشپزخانه رفت، پيشبندي به کمر بست و با دستِ خود براي مستمندان پلو کشيد.»
در متن نيامده دقيقا مراد او کدام پادشاه صفوي بوده ولي با توجه به زمان سفر و با توجه به تمرکز بر شاه عباس احتمالا اين اشاره متوجه اوست.
آنچه در سفرنام? کاتوف روسي آمده هم جذاب است. البته او اطلاعي از گردش سال قمري و ثابت نبودن ماه رمضان و عيد فطر نداشته و خيال ميکرده ماه رمضان مثل همان سال هميشه در ماه ژوييه است:
«در ماه ژوييه، روزه ميگيرند. يعني هيچ کس در روز هيچ چيز نميخورد و نميآشامد. به محض اين که آفتاب غروب ميکند اما همه شروع ميکنند به خوردن و آشاميدن و در ميدان به رقص و تفريح ميپردازند، و نمايشهاي گوناگون انجام ميدهند. همه شب، شمعها و پيهسوزها و چراغدانها روشن است. روزه گرفتن براي آنها اجباري نيست و هر که تمايل دارد روزه مي گيرد. کسي که مايل نباشد، نميگيرد. سالي يکبار است و نظاميان در حال خدمت روزه نميگيرند. وقتي ماه سپري شود و هلال ماهنو را در آسمان ببينند، عيد است. عيد رمضان يا فطر. در اين روز خوردن و نوشيدن آزاد مي شود و مردم به جوش و خروش مي افتند. در شب عيد، مردم سراسر شب بيدارند و شب با شيپور و سرنا زدن و نقاره کوفتن مي گذرد و دکان ها و بازار و قهوه خانه ها با شمع ها نوراني ميشود. در ميدانها هم پايکوبي و دستافشاني ميکنند. نمايشهاي گوناگون ترتيب ميدهند. تخم مرغ قرمز ميخورند و به هم عيدي ميدهند و دست هم را ميبوسند. در اين روز بازار بسته است و هيچ داد و ستد نميکنند و سه روز متوالي جشن ميگيرند. در اين سه روز شيپورها و نقاره ها و سُرناها از صدا نميافتند.»
هر دو سفرنامه نويس البته با مراسم عيد فطر بهتر کنار مي آيند تا عيد قربان و صحنه هاي بريدن سر شترها و به اين نکته اشاره مي کند که بر خلاف عيد ديگر (اشاره به غدير) که ترکها (عثمانيها) قبول ندارند اين عيد را در ميان ترکها (عثمانيها) هم ديدهاند و يادآور ميشود که از شباهت برگزاري عيد فطر در ايران و عثماني و اختلاف بر سر ديگري دريافته چرا از يک طرف اعتقادات مشترک دارند و از جانب ديگر ايران وعثماني سالهاي طولاني را با جنگ پشت سر گذاشتهاند و همچنان (در زمان نوشتن سفرنامهها) ادامه دارد.
انتهاي پيام/م