کد خبر: 143646                      تاريخ انتشار: 1401/09/16 - 08:27
ببرسی هویت زن مسلمان از منظر فقه و قرآن /
 
گفتمان اصیل در حوزه زنان نقش هایی را برای زنان تعریف کرده و در سایه گفتمان الهی می توان حق زنان به نحو احسن برگرداند والا در بیرون از تعالیم الهی به جاهلیت اولی واخری دچار خواهد شد. از نظر اسلام زن و مرد سرشت و هویت یکسان داشته و از موهبت‌ های الهی به یک میزان برخوردارند. بررسی آیات الهی در مورد خلقت زن و مرد نیز نشان می ‌دهد در تمامی اموری که به انسانیت آنها مربوط می‌ شود، وحدت و تساوی وجود دارد و منشأ خلقت، نفس واحدهایی است که سرمایه‌ های گوناگونی در آن پیش بینی شده است.
 
آذربایجان شرقی - دکتر نیر زکی استاد حوزه و هیات علمی دانشگاه سراسری تبریز : وقتی به روند کلی نظریات مطرح شده در حوزه مسائل اجتماعی زنان نگریسته و به مسیر پیدایش آنها در سیستم‌ های خاص و فرهنگ‌ های ویژه توجه می ‌کنیم و هنگامی که تنوع و گوناگونی الگوهای توسعه و مشارکت امور اجتماعی زنان را ملاحظه نموده و به مبانی این الگوها نظر می‌ اندازیم، می بینیم در تمدن های اولیه به زنان با انواع تفکرهای مختلف در جوامع هویت و نقش داده می شد در یهودیت زنان به موجودی که درکنار مرد قرارگرفته تا در خدمت او قرار بگیرد و آنها موجودات پست جامعه تلقی می شدند نگاه می شد.و حتی در عرب جاهلی حق حیات از دختران با زنده به گور کردن آنها، گرفته می شد.
با ظهور دین حیات بخش اسلام هویت واقعی زن ایفا شد و دیدگاه های پست نسبت به او تبدیل به ارزش وهویت بخشی به زنان شد عنایتی که اسلام به بانوان دارد بیشتر از عنایتی است که بر مردان دارد. (صحیفه امام، ج 6: 299). اسلام انقدر در راستای تعالی انسان مخصوصا زنان بود که به جرأت می توان گفت ظهور اسلام یکی از مهمترین اهدافش تعال بخشی برای زنان البته در قالب های بیشترغیر اشکار و مستتر بوده ، چرا که خوف آن می رفت مردانی هوس باز که به مال وجان وعرض وحتی هویت زنان چشم طمع دوخته در جهت تسلط بر آنها برآیند.واین در برخی فرهنگهای مدرنیته به صورت های متفاوت این سلطه وجود دارد که نیم نگاهی به عالم غرب وشرق ونقش زنان به عنوان کالای جنسی در جوامع این مسئله به راحتی قابل مشاهده است.
در همه قرون و اعصارحوزه‌ های معرفتی و ادراکی، اسلام که زمینه ساز اصلی اندیشه‌ های بشر در همه عرصه هاست، نقش تعیین کننده‌ ای در کم و کیف نظریات اجتماعی مربوط به مسائل زنان را داراست. رهیافت ها، هنجارها، شیوه ‌ها و بینش ‌ها به حوزه زنان، تحت تأثیر گفتمان غالب بر جامعه است.
گفتمان اصیل در حوزه زنان نقش هایی را برای زنان تعریف کرده و در سایه گفتمان الهی می توان حق زنان به نحو احسن برگرداند والا در بیرون از تعالیم الهی به جاهلیت اولی واخری دچار خواهد شد.
از نظر اسلام زن و مرد، سرشت و هویت یکسان داشته و از موهبت‌ های الهی به یک میزان برخوردارند. بررسی آیات الهی در مورد خلقت زن و مرد نیز نشان می ‌دهد در تمامی اموری که به انسانیت آنها مربوط می‌ شود، وحدت و تساوی وجود دارد و منشأ خلقت، نفس واحدهایی است که سرمایه‌ های گوناگونی در آن پیش بینی شده است.
انسان از آنجا که موجودی دارای تکلیف و اختیار است، همواره در پی کمال مطلق و مقصد نهایی و خوشبختی همیشگی است و به سوی آن در حرکت است و تا به اوج کمال ذاتی نرسد خوشبختی حقیقی را نمی‌‌ یابد و کمال ذاتی نیز همان کمال عقلی، خلقی و جسمی است که در دستیابی به آن تفاوتی میان زن و مرد نیست.
قرآن کریم با بیان معنوی بودن فضایل و رذایل، افتخارات دنیوی و طبیعی را نفی نموده، تفاوت هایی را که به جنسیت، نژاد و مانند آن ازگردند، با الفاظ صریح نفی کرده است و تقوای الهی را محور اصلی برای شناخت فضایل و رذایل معرفی می‌ کند(حجرات: 13).
برای زنان سه عرصه برای ایفای نقش تعریف شده:
ا-عرصه شخصیت فردی
2- عرصه خانوادگی
3- عرصه اجتماعی
مرحله اول ظهور و بروز فرد شناخت خود و رسیدن به سنی است که خود باوری نسبت به جنسیت وتوانمندی های مربوط به جنس خود است که در سایه رفتارها وگفتمان خانواده ووالدین و در مرحله دیگر نظام اموزشی کشورشکل می گیرد که می تواند مثبت وسازنده ویا منفی و نا امید کننده باشد که در واقع شخصیت فردی او شکل می گیرد. و زنان امیدوار و خود باوردر سایه این مؤلفه ها خود تاریخ ساز شده و یا در مرحله خانوادگی همسر و فرزندانشان تاریخ ساز می شوند.
واین فرد و همسر و فرزندان او در عرصه اجتماع می توانند باری از مشکلات مردم برداشته نه این که باری بر دوش مردم باشند.
اما اینکه عده ای به این مرحله از رشد فردی واجتماعی نرسند دچار مشکلاتی در مدیریت خانواده می شوند که اولین عرصه ظهور بروز توانمندی های فرد است درحالی که گاهی منجر به طلاق می شوند که برای رسیدن به رشد ایده ال فرد و جامعه نیاز به بررسی عوامل طلاق در جامعه هستیم که اگر مسائلی که منجر به طلاق می شود شناسائی و زمینه های آن از میان برداشته شود نقاط کور زندگی به پویایی و رشد تبدیل خواهد شد و از این رهگذر است که شادی ها جای تلخی های احتمالی در زندگی زناشویی را خواهد گرفت.
در این مسئله از چندین منظر مثل بعد قرآنی و روایی و روان شناسی می توانیم بپردازیم وبا توجه به اهمیت دیدگاه قرانی را مد نظر قرار می دهیم. در قرآن چندین آیه در مورد طلاق بحث شده که هرکدام به عواملی از طلاق می پردازد.
1-یکی از عوامل در قران درسوره احزاب ایه 28بیان می کند دنیا طلبی است.
يا ايّها النبيُّ قُل لاَ زواجِکَ اِن کنتُنَّ تردنَ الحيواه الدُّنيا و زينتها فتعالين اُمتِّعکُنَّ سراحاً جميلاً
در این آیه دنیا طلبی همسران پیامبر ،سبب پیشنهاد طلاق از سوی آن حضرت به آنان بیان شده است
که مهمترین مسئله در زندگی امروزی است چرا که معیارهای همسر گزینی معیارهای قدرت اقتصادی زوج مطرح شده ودر شراطی با وجود کفویت در مسائل اخلاقی مشکلات اقتصادی باعث طلاق در خانواده ها می شود. وباز باید ریشه این تفکر را در نوع تربیت وخود باوری در خانواده جستجوکرد چرا که با وجود فرزند کم در خانواده ها به تمام خواسته های غیر ضرور فرزندان توجه شده ودر زندگی خانوادگی توقعات وحتی نگاه آنها به زندگی با دید مالی شکل می گیرد که در نهایت در صورت کمی صبر بر نبود امکانات باعث طلاق در زندگی می شود.
2-دومین عامل در طلاق با توجه به آیه128 سوره نساء ، نشوزمرداست.
و اِن اِمرأه خافَت من بعلها نشوزاً او اعراضاً فلا جناح علیهما اَن يُصلِحا بینهما صلحاً ....
«اگر زنی از ناسازگاری یا رويگرداني شوهرش بیم داشته باشد بر آن دو گناهی نیست که او با گذشت از بخشی از حقوقش میان خودشان صلح و سازش بر قرار کنند و سازش بهتر (از جدایی) است ولی آزمند بودن مردم به حقوق خود مصلحتی است که همواره در برابر آنان حضور دارد و آنان را به دفاع از حق خود وا می دارد و پس اگر شما مردان احسان کنید و راه تقوا در پیش بگیرید و همراهانتان را به گذشت از حقوق خویش وادار نسازید (سزاوار تر است) که خدا به آنچه می کنید آگاه است»
در این آیه با مراجعه به شأن نزول آیه توجه به گذشت وایثار در زندگی مشترک از عواملی است که در زندگی نقش اساسی دارد. شاید فکر کردن در این موضوع برای عده ای غیر قابل تصور باشد ولی با تحلیل عقلانی می توان فهمید داشتن زندگی برای زوجین دارای منافع وکارکردهایی است که در صورت حفظ این خانواده هردو به این منافع دست پیدا می کنند پس اول از همه از این حریم باید مراقبت عقلانی کرد ودر صورت آسیب دیدن این حریم باید یکسری مسائل وتوقعات در زندگی نادیده گرفته شود تااز امتیازات زندگی مشترک برخوردار شود.واین وظیفه زن در قبال حفظ خانواده است.وحتی برای دستیابی به زندگی مشترک نیاز به صرف نظر کردن از یکسری توقعات غیر اساسی در زندگی است.
3-نشوز زن: در آیه 34 سوره نساء زنان رابه دو دسته تقسیم می کند دسته اول زنان صالح هستند که متواضعند و در غیاب (همسر خود) حفظ اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده می کنند یعنی مرتکب خیانت مالی و ناموسی و ... در غیاب او نمی شوند و وظایف و مسئولیت های خود را به خوبی انجام می دهند.
دسته دوم: زناني هستند که از وظایف خود سرپیچی می کنند و نشانه های ناسازگاری در آن ها دیده می شود مردان در مقابل این گونه زنان وظایفی دارند که باید مرحله به مرحله اجرا گردد و در واقع این قسمت از آیه که می فرماید: اللاّتي تخافون نُشوز هنَّ فعظو هُنَّ اشاره به نشوز و عدم اطاعت کردن زن دارد که خداوند به مردان دستور می دهد زنهایی که طغیان و سرکشي می کنند (نشوزند) پند و اندرز دهند. درمرحله دوم در صورتی که اندرز سودی نکند و در بستر از آن ها دوری کنید (و اهجر و هنً فی المضاجع)
ودرمرحله سوم در صورتی که همچنان در راه قانون شکني با لجاجت و سرسختی گام بردارند راهی جز «شدت عمل» باقی نماند «آن ها را تنبیه بدنی کنيد»(واضربو هُنًّ) مسلم است که اگر یکی از این مراحل موثر واقع شود و زن به انجام وظیفه خود اقدام کند لذا به دنبال این جمله می فرماید«پس اگر آن ها از شما اطاعت کردند راهی برای تعدی بر آن ها مجوئيد»(فإن اکلعتکم فلا تبغواعليهنَّ سبيلاً) و در پایان آیه مجددا به مردان هشدار می دهد که از موقعیت سرپرستی خود در خانواده سوء استفاده نکنند.
شاید مهمترین شبهه در نشوز زن به مرحله تنبیه بدنی زن است که برای عده ای جای سوال باشد ولی در جواب باید گفت این مرحله، آخرین مرحله است و طبیعی است در صورتی که مراحل پیشین جواب‌گو باشد، این مرحله اجرا نخواهد شد. و درثانی تنبیه بدنی، طبق کتب فقهی، باید ملایم و خفیف باشد و باعث شکستگی و جراحت و کبودی بدن نشود. ثالثااین مسئله مختص به زنان نبوده و در مسئله‌ی ناسازگاری مردان نیز حاکم شرع موظف است مردان متخلف را از طرق مختلف و حتی تعزیر(تنبیه بدنی) به وظایف خود آشنا نماید.
می بینیم بهترین راهی که اسرارخانواده به بیرون راه پیدا نکند و ابروی شخص حفظ شود همین مسیر است و در واقع خداوند با عنایت خاص حتی به زنی که خاطی است در صدد باز گرداندن او به زندگی است . و این عوامل اگر در زندگی لحاظ نشود منجر به طلاق شده که امروزه بیشتر خانواده ها درگیر این مشکلات هستند.
انتهای پیام/*