|
به بهانه فیلم «دو روز دیرتر» با موضوع فرزندآوری |
|
وقتی وسیله هدف را مخدوش میکند! |
|
|
|
یکی از مهمترین دغدغههای فرهنگی و اجتماعی سالهای اخیر در ایران، موضوع تولید نسل و فرزندآوری بوده است. موضوعی که با توجه به سرعت گرفتن پیری جمعیت در ایران، به یک مسئله کلان کشوری تبدیل شد و تلاش و سیاستگذاری برای آن، در دستور کار همه نهادها قرار گرفت. این مسئله به سرعت راه خود را به مدیومهای پرمخاطبی چون سینما و تلویزیون باز کرده تا شاید در قالب روایتهای داستانی، به گفتمان عمومی جامعه تبدیل شود. در سالهای اخیر، موجی از آثار سینمایی و تلویزیونی با محوریت ترغیب به فرزند بیشتر یا نمایش چالشهای خانوادههای بیفرزند یا تکفرزند تولید شدهاند. |
|
|
آرش فهیم - یکی از مهمترین دغدغههای فرهنگی و اجتماعی سالهای اخیر در ایران، موضوع تولید نسل و فرزندآوری بوده است. موضوعی که با توجه به سرعت گرفتن پیری جمعیت در ایران، به یک مسئله کلان کشوری تبدیل شد و تلاش و سیاستگذاری برای آن، در دستور کار همه نهادها قرار گرفت. این مسئله به سرعت راه خود را به مدیومهای پرمخاطبی چون سینما و تلویزیون باز کرده تا شاید در قالب روایتهای داستانی، به گفتمان عمومی جامعه تبدیل شود. در سالهای اخیر، موجی از آثار سینمایی و تلویزیونی با محوریت ترغیب به فرزند بیشتر یا نمایش چالشهای خانوادههای بیفرزند یا تکفرزند تولید شدهاند.
از نمونههای موفقتر در تلویزیون که توانستند تا حدی بر لایههای عاطفی و اجتماعی این موضوع دست بگذارند، میتوان به مجموعههایی اشاره کرد که در بستر گرم خانوادههای پرجمعیت روایت میشدند و تلویحاً اهمیت فرزند را برجسته میکردند. در سینما نیز، آثاری چون فیلم «خجالت نکش» (رضا مقصودی) با لحنی کمدی، مستقیماً به این دغدغه پرداختند و البته از حیث محتوا و ساختار، با نقدهای جدی مواجه شدند.
فیلم «دو روز دیرتر» به کارگردانی اصغر نعیمی، جدیدترین نمونهای است که با در دست گرفتن همین مضمون کلیدی پا به پرده سینما گذاشته است. اقدام برای پرداختن به این سوژه حیاتی، فینفسه قابل تقدیر است؛ چرا که سینما میتواند ابزار قدرتمندی برای ترویج ارزشهای خانوادگی باشد. اما آنچه در نهایت به مخاطب عرضه میشود، نه تنها در خدمت این هدف نیست، بلکه در سطحیترین و مبتذلترین شکل ممکن، محتوای مدنظر خود را پنهان میکند. متأسفانه یک ایده خلاقانه و هنرمندانه و حتی یک نظام فکری قوی درباره خانواده، فرزندزایی و مادر شدن پشت تولید فیلم نبوده. سازندگان فیلم، شاید نیت محترمانه و مقدسی داشتهاند، اما ضعف در پرداخت درام، شخصیت و محتوا باعث شده شده تا نتیجه مثبتی نایل نشوند. این نشان میدهد که برای پرداختن به سوژه ها و مضامین راهبردی و کلان مثل ترویج زاد و ولد، فیلمنامه ها باید زیر نظر مجموعه های فکری و اندیشه ای یا با مشاوره از اندیشمندان و صاحبان فکر نوشته و ساخته شوند. و گرنه نتیجه کار، فیلم هایی چون «دو روز دیرتر» از آب در می آید!
«دو روز دیرتر» بر اساس طرح داستانی یک زوج جوان به نامهای سهیل و مریم استوار است که سودای مهاجرت در سر دارند و به همین دلیل، از فرزندآوری سر باز میزنند. این مقاومت تا زمانی ادامه مییابد که پدر مریم (غلامحسین) تصمیم میگیرد ارثیهای را میان نوههایش تقسیم کند. در اینجا، یک تلنگر مادی، محرک اصلی زوج برای تصمیمگیری میشود: پول برای مهاجرت. آنها برای رسیدن به سهمالارث، ناگهان تصمیم به بچهدار شدن میگیرند.
این مقدمه، اولین هشدار جدی فیلم است؛ فرزندآوری که یک ارزش والای معنوی، عاطفی و اجتماعی است، در این فیلم، از همان ابتدا به یک ابزار کاملاً مادی برای رسیدن به اهداف شخصی و غیرخانوادگی (مهاجرت و پول) تقلیل پیدا میکند. مرگ ناگهانی پدر و سپس عمه مریم و شرطهای پیچیده ارث، مسیر زندگی این زوج را دستخوش تغییر میکند. داستان در پیوند میان خواستههای شخصی، تعهدات خانوادگی و آیندهای نامعلوم، شرایطی را میسازد که پتانسیل درام دارد، اما خروجی نهایی، فاصلهای نجومی با آن دارد.
برخلاف شعارها و تبلیغاتی که سازندگان فیلم از آنها دم میزنند، محصول نهایی «دو روز دیرتر» یک مجموعه آشفته و درهمتنیده است که در سطحیترین مدار کمدیهای سخیف و باسمهای حرکت میکند.
فیلم به وضوح نشان میدهد که دغدغه اصلی زوج، فرزند به معنای رشد نسل و حس عاطفی نیست، بلکه «بچه» یک کالای سرمایهای یا ابزار معامله است که باید برای کسب پول به دست آید. این دیدگاه، تماماً در تضاد با ارزشهای اصیل خانوادهگرایی است و در عمل، مهر تاییدی بر سبک زندگی مصرفی میزند که در آن، حتی فرزند نیز مشمول محاسبات مادی میشود.
شخصیتهای فیلم، بهویژه بانوان و جوانان به شدت کلیشهای و نخ نما هستند. زوجهایی که غرق در رفاه و مادیات و بدون هیچ دلیل قانعکنندهای پی مهاجرت هستند و باز هم بیدلیل، از فرزندآوری پرهیز میکنند و گویی تنها یک محرک مادی، باعث ترغیب آنها به سمت تولید نسل میبرد.
روایت فیلم بهشدت شلخته، متشتت و فاقد انسجام است. فیلمنامه، تلاشی نافرجام برای کپیبرداری دستچندم از نمونههای پیشین (حتی نمونههای ضعیفی چون «خجالت نکش») است و هیچ ایده پخته و نابی در آن دیده نمیشود.
فیلم حتی از پس ارائه یک کمدی موقعیت ساده و سالم برنمیآید. به جای طنز، شاهد مجموعهای از ادا و اطوارها، جنسیتزدگیهای سطحی و ابتذال کلامی و تصویری هستیم. کارگردانی کارنابلد و مونتاژکننده صرف، این مواد خام و بیساختار را سرهمبندی کرده و نتیجه، فیلمی است که مخاطب را نه به تأمل، بلکه به آزردگی و خستگی میرساند.
نکته تأسفبار این است که وقتی یک فیلم با نیت ظاهری ترویج ارزشهای اصیل پا به میدان میگذارد، اما در عمل، صرفاً در پی نمایش یک زندگی مادی، سوداگرانه و مبتذل است، در واقع بیش از آنکه خدمت کند، به آن ارزش آسیب میزند. «دو روز دیرتر» به جای تزریق حس خوب امید و خانوادهگرایی، تصویری ناامیدکننده از زوجی ارائه میدهد که محاسباتشان برای تولید نسل، کاملاً بازاری و سودمحور است.
«دو روز دیرتر» نمونه بارزی است که نشان میدهد نمیتوان صرفاً با در دست داشتن یک ایده مرکزی خام و نپالوده – هرچند ارزشمند باشد – یک درام پخته و قابل اعتنا خلق کرد. این فیلم، درسی است برای فیلمسازان: نمیتوان یک موضوع سفارشی را دست گرفت و بدون طرح روایی و محتوای غنی و فکر ناب، به أثری تأثیرگذار تبدیل کرد. این اثر، متأسفانه نه تنها در راستای ترویج ارزشهای خانوادهمحور و فرزندآوری قرار نمیگیرد، بلکه به دلیل غلبه رویکرد مادیگرایانه بر انگیزه شخصیتها، بیش از هر چیز، ترویجکننده همان سبک زندگی مصرفی و لیبرالی است که خود باید از آن پرهیز میکرد.
انتهای پیام/* |