کد خبر: 172885                      تاريخ انتشار: 1402/06/03 - 14:42
سلمان فارسی،بزرگ یار ایرانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
 
سلمان فارسی ،کسی که پیامبر صلی الله علیه وآله او را از اهل ‌بیت خواند و فرمود: «سلمان منّا اهل البیت» او،پس از رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، جزو معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت حضرت علی علیه السلام قرار گرفت.
 
هشتم صفر سال 35 هجری، سالروز وفات بزرگ یار ایرانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، سلمان فارسی است، او همان کسی که پیامبر صلی الله علیه وآله او را از اهل ‌بیت خواند و فرمود: «سلمان منّا اهل البیت» سلمان محمدی پس از رحلت پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، جزو معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و در شمار معتقدان به امامت حضرت علی علیه السلام قرار گرفت. او در خلافت عمر بن خطاب به حکومت مدائن منصوب شد، ولی هیچ ‌گاه از حقوق بیت ‌المال برای خود چیزی برنداشت و همه‌ آن را صدقه می‌ داد و برای امرار معاش زنبیل می ‌بافت. این شیعه راستین امام علی علیه السلام و مایه افتخار ایرانیان در شهر مدائن به جوار رحمت الهی پیوست و در همان شهر خاکسپاری شد. سلمان اهل جندی ‌شاپور بود، با پسر حاکم وقت رفاقت و دوستي محکم و ناگسستني داشت، روزي با هم براي صید به صحرا رفتند، ناگاه چشم آن‌ها به راهبي افتاد که به خواندن کتابي مشغول بود، از او راجع به کتاب مزبور سوالاتي کردند، راهب در پاسخ آن‌ها گفت: کتابي است که از جانب خدا نازل شده و در آن فرمان به اطاعت خدا داده و نهي از معصیت و نافرماني او کرده است، در این کتاب از زنا و گرفتن اموال مردم به ناحق نهي شده است، این همان «انجیل» است که بر عیسي مسیح نازل شده است. گفتار راهب در دل آنان اثر گذاشت و پس از تحقیق بیشتر به دین او گرویدند، به آن‌ها دستور داد که گوشت گوسفنداني که مردم این سرزمین ذبح مي ‏کنند، حرام است از آن نخورند. در این باره به او زیاد اصرار کردند، اما پسر اعلام کرد که غذاي آن‌ها بر او حرام است، پرسیدند این دستور را چه کسي به تو داده است؟ راهب مزبور را معرفي کرد. حاکم راهب را احضار کرد و به او گفت: چون اعدام در نظر ما گران و کار بسیار بدي است، تو را نمي‏ کشیم، ولي از محیط ما بیرون برو! در دیر موصل سلمان بسیار عبادت مي‏ کرد، راهب که سرپرست این دیر بود، او را از عبادت زیاد بر حذر داشت، مبادا از کار بیفتد، ولي سلمان پرسید آیا عبادت فراوان فضیلتش بیشتر است یا کم عبادت کردن؟ سلمان و غلام دیگر آن زن به نوبت روزها گله او را به چرا مي ‏بردند، سلمان در این مدت مبلغي پول جمع ‏آوري کرد و انتظار بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را مي‏ کشید، در یکي از روزها که مشغول چرانیدن گله بود رفیقش رسید و گفت: خبر داري امروز شخصي وارد مدینه شده و تصور مي ‏کند پیامبر و فرستاده خدا است؟! سلمان بار دیگر به بازار رفت، مقداري گوشت و نان خرید و خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله آورد، پیامبر صلی الله علیه وآله پرسید: این چیست؟ سلمان پاسخ داد: هدیه است، پیامبر فرمود: بنشین. پیامبر صلی الله علیه وآله و تمام حضار از آن هدیه خوردند، مطلب بر سلمان آشکار شد، زیرا هر سه نشانه خود را یافته بود. در این میان سلمان راجع به دوستان و رفیق و راهبان دیر موصل سخن به میان آورد و نماز، روزه و ایمان آن‌ها به پیامبر صلی الله علیه وآله و انتظار کشیدن بعثت وي را شرح داد، کسي از حاضران به سلمان گفت: آن‌ها اهل دوزخند!