بانوی پشتیبان جنگ اصفهانی(2)؛ |
فعالیت پشت جبهه 6000 زن اصفهانی روایت فتح عاشقی/ مسئول رساندن خبر شهادت به خانواده ها بودم |
|
مهر قدسی از زنان فعال پشتیبان جنگ بود که در مکتب شهدا رشد کرد و امروز نیز با وجود مشکل جسمی به فعالیت های خیرخواهانه از تهیه سیسمونی برای خانواده های بی بضاعت تا هیئت های هفتگی در منزلشان می پردازد. |
|
از اصفهان، هویت چیزی نیست که در لابه لای درختان سترگ خیابان های شهر گم شود و شاید امروز و تلاقی زندگی ماشینی و صنعتی، حق همسایگی را به یغما برده است و آنچه از مهربانی های گذشته مانده، خانه های ساده و بی آلایشی باشد که هنوز در هیاهوی زندگی شهری، نفس می کشد.
در هوای خردادماه 1403 و در آستانه برگزاری کنگره شهدای استان اصفهان، مهیای دیدار بانویی شدیم که دل به دریای خدمت در سال های 1360 تا امروز زد و حالا، قدسی خانم فعال و پرتلاشی شد که بانوان موسفید کرده خیابان مهران از دیدنش سیر نمی شوند و یک روز در هفته به دور حاج خانم، نهاری تناول کرده و گوش جان به صحبت های خیرشان می سپارند.
خنک های بهار از لابه لای برگ درختان به صورتم میزد و دوربین به دست حدود ساعت 5 بعد اظهر به منزل حاج خانم رسیدم.
صدای خوش آمدگویی مهری خانم از همان ابتدای ورودم شنیده میشد ولی روزگار برایش توان راه رفتن نگذاشته بود و گوشه سالن پذیرایی روی تخت نشسته و دو دست خود را باز کرد تا گونه به گونه اش بگذارم. گرمای صورت بانویی که حرارت دوران دفاع مقدس را دیده بود، صورتم را لمس کرد و خنک های نفس حقش من را مشتاق تر برای مصاحبه کرد.
مهری قدسی بر اثر بیماری کرونا از ناحیه دوپا دچار آسیب شده بود و توان راه رفتن را نداشت ولی روحیه بسیار بالای خدمت رسانی اش را تا امروز ازدست نداده بود و سرصحبت را اینگونه باز کرد: به پای خسته ام نگاه نکنید، هر هفته در منزل هئیت های خانگی ام به راه است و خواهرانی که میشناسم هر هفته به منزل ما می آیند و خدا را شکر تا الان جهیزیه و سیسمونی برای خانواده های بی بضاعت با کمک دوستان فراهم کرده ام. خدا را شکر کرونا را با این روحیه شکست داده ام و تلفنی پیگیر کارهای خیر هستم.
حاج خانم در ابتدای ورد با تعریف از آقای یادگاری به عنوان مسئول راه اندازی کارگاه در دانشگاه اصفهان و خدمت به رزمندگان و به کارگیری بیش از 6 هزار بانوی جهادی در این زمینه، افزود: آهنگ جنگ که به صدا درآمد، کار ما با راه اندازی کارگاه شروع شد و جزو نفرات پنجم الی ششم بودم که به کارگاه رفتم و تا پایان جنگ در کارگاه هر روز فعالیت می کردیم، فعالیت هایی که همه اش عشق برای وطن و جز برای رضای خدا نبود.
مهری خانم با مدیریت منزل، به راحتی به کارگاه می رفت و دغدغه اش در آن روزها، خدمت پشت جبهه بود و عنوان کرد: شب ها برای بچه ها غذا می پختم و تمیزکاری منزل را شب ها انجام می دادم تا بتوانم با خیال راحت به کارگاه بروم، آن زمان منزلمان خیابان رباط بود و ابتدا بدون سرویس و بعدها با سرویسی که در اختیارمان گذاشته بودند، به کارگاه می رفتم؛ این نکته را بگویم که همسرم همراه من در کار بود و این همراهی باعث می شد تا بهتر بتوانم فعالیتم را ادامه دهم.
وی به گونه ای با هیجان صحبت می کرد که حس می کردم همین الان از کارگاه به منزل آمده و من مصاحبه گر دهه شصت در پشت جبهه هستم.
مهری قدسی ادامه داد: با شروع فصل سرما به فکر افتادیم که برای رزمندگان لحاف بدوزیم، نکته جالبی که در طول این چند سال همراه ما می شد این بود که هر ایده ای در سرمان می گذشت، عملی می شد و به لطف خدا با اعلام آقای یادگاری پشت بلندگوی کارگاه و نیاز به افراد آشنا به لحاف دوزی، خانم هایی برای این کار آمده شدند و این اقدام هم با موفقیت تمام شد.
حاج خانم که کم کم گوشه چشمش خیس تعاریف کار جهادی شده بود، ابراز کرد: شب عملیات فتح المبین به اتفاق همسرم به کارگاه رفتیم؛ چراغ کارگاه روشن بود و بارقه امید در دلمان زنده شد که در کنار عملیات بچه ها در جبهه، فعالیت پشت جبهه هم تعطیل نشده، وقتی به کارگاه وارد شدیم، دیدم که خانم ها در حال پخت مربا هستند و در قسمت دیگر پارچه های باند را برش می زنند و دیگر خانم ها بسته بندی می کنند؛ این نکته را بگویم که فعالیت کارگاه دیگر خلاصه به چرخ خیاطی نبود، بلکه هر آنچه در آن زمان برای نیاز رزمندگان بود ، در کارگاه آماده سازی و به جبهه اعزام می شد.
سال ها از آن زمان می گذشت و قطعا بسیاری از خاطرات کارگاه از ذهن خواهران رفته بود ولی برای مهری قدسی که از جان مایه گذاشته بود، فراموشی خاطرات ناممکن قلمداد می شد و در ادامه کلام شیرینش به امضای قطعنامه رسید و گفت: آقای یادگاری به همه چیز فکر کرده بود و بعد از امضای قطعنامه و پایان جنگ، کار را تعطیل نکرد زیرا اعتقاد داشت که دشمن هر لحظه ممکن است دوباره شروع به جنگ کند و هیچ چیز از دشمن بعید نیست، به این دلیل شش ماه بعد از پایان جنگ، کارگاه به کارش ادامه می داد و زمان خداحافظی سخت ترین لحظه برای خانم هایی بود که به خوبی کار برای خدا را فهمیده بودند.
کار برای حاج خانم فعال و بصیر تمام نشده بود و پس از کارگاه به کمیته امداد و آسایشگاه جانبازان رفت و فعالیت های جهادی خود را از ایده ازدواج 52 جانباز تا فعالیت های خیریه در کمیته امداد، ادامه داد و امروز نیز به گفته زنان محله، هنوز فعالیت های خیر خود را انجام می دهد.
انتهای پیام/ زهرا شجاعی |