نان های گرما و بوی خوش شان از عشق به سیدالشهدا است |
روایت بانوانی که پای تنور نان خاطرات پشت جبهه را در پذیرایی از کاروان اربعین حسینی زنده می کنند |
|
باید عاشق باشی تا با عشق خدمت کنی، خدمتی بیمنت، خالصانه، جانانه و خدمتی به عاشقان کوی یار در کنار شعلههای آتش، خدمتی برای عرض اردات به سیدالشهدا.... |
|
از خراسان رضوی، وارد روستا که میشوم شور و همهمهای به پاست، مردان پشتهای از شاخههای خشک درختان در دست دارند و زنان هم چادر به کمر بسته، نان میبرند، فضای روستا آکنده از بوی نان محلی است، درب تمام خانههای روستائیان باز است و در حیاطِ هر خانهای تعدادی از اهالی جمع شدهاند.
به اولین خانهای که در مسیر راهم قرار دارد، وارد میشوم. در وسط حیاطِ خانه، باغچه بزرگی مملو از چندین درخت وجود دارد در سمت راست باغچه، کوههای از هیزم به چشم میخورد، در حال نظاره کردن حیاط هستم که دختری مرا به سمت «تنورخانه» (محلی که در آن تنور قرار دارد و نان در آنجا پخت میشود)، راهنمایی میکند، خداقوت گویان وارد «تنورخانه» میشوم، بانوان در حال پخت نان در تنورهای گِلی هستند، چله تابستان است و حرارت آتش و گرمای تنورخانه طاقتفرسا است.
در این تنورخانه دو تنور گِلی وجود دارد که در یک قسمت از تنورخانه سه نفر از بانوان روستا در حال زواله کردن و آماده کردن خمیرها هستند، یکی از بانوان، زوالهها را به خانمی که در حال پخت نان است، میرساند و خانم نانوا هم پس از پهن کردن نان بر روی سبد حصیری مانندی که رویش را با چندین پارچه پوشانده و مرتب کردهاند، به اصطلاح زواله پهن شده خمیر را به دیواره تنور میزند و پس از این کار نانی که پخته شده را از تنور بیرون میآورد. فضا آکنده از نان داغ است...
از خانمی که در حال پخت نان است، میپرسم، چرا این همه زواله خمیر را آماده کردهاید؟ اصلا این همه نان را برای چه مراسمی آماده میکنید؟ میگوید: این نانها قرار است برای پذیرایی زائران حسینی باشد.
تمام اهالی روستا از دیروز برای خدمت به زائران پیاده اربعین، پای کار آمدهاند و در حال پخت نان سنتی برای زائران پیاده امام حسین علیهالسلام هستند.
خاله مریم از عنفوان جوانی، پای تنور خانهشان، پخت نان را از مادر خدابیامرزش یاد گرفته، حالا ۵۰ سال از آن زمان میگذرد و حاصل اندوختهاش را نذر کرده، نذر زائران اربعین حسینی.
او هر از گاهی به خاطر دیسک کمرش، چند دقیقهای مینشیند و سپس دوباره پای تنور میآید تا کار را ادامه دهد.
خاله مریم ادامه میدهد: چند سالی است دیسک کمر دارم و نمیتوانم زیاد سرپا بایستم اما حالا که حرف از امام حسین(ع) و خدمت به زائران سیدالشهدا است، کمردرد برایم معنایی ندارد و به مدد ارباب بیکفن، بعد از نماز صبح پای تنور ایستادهام و نان میپزم.
به او میگویم با این شرایط جسمانی که دارید، آقا از شما انتظار ندارند که خود را اینگونه خسته کنید، هنوز حرفم تمام نشده، میگوید: کار برای امام حسین علیهالسلام خستگی و درد نمیشناسد، خدا را شکر میکنم که آقا مرا به نوکری پذیرفته و میتوانم برای خدمت به زائرانش کار هر چند کوچکی انجام دهم.
گرمای طاقت فرسای تابستان، پخت نان را در کنار شعلههای آتش سختتر کرده، اما خاله مریم میگوید: عشق به اهلبیت علیهمالسلام و دستگاه سیدالشهدا، گرما و سرما نمیشناسد و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده است، ادامه میدهد: گرما و حرارت این تنور داغ را به یاد بدن ارباب بیکفن و یارانش که چند روز زیر آفتاب سوزان کربلا بودند، تحمل میکنیم.
یکی از بانوانی که در تنورخانه در حال کمک کردن است، معلم قرآن روستاست، او با صدای خوشی که دارد اشعاری را زمزمه میکند؛ نسیمی جان فزا میآید... بوی کربوبلا میآید/ بوی کربوبلا میآید...
و اشک از چشمان بانوان سرازیر میشود و همه ذکر یا حسین(ع) را زیر لب زمزمه میکنند و دلهایشان با نام سیدالشهدا آسمانی میشود.
یکی از بانوانی که در حال زواله کردن خمیرهاست، میگوید: متأسفانه من بنا به شرایطی، توفیق شرکت در پیادهروی اربعین حسینی را ندارم اما امروز برای کمک کردن به این خواهران آمدهام بلکه به واسطه اندک کمکی که میکنم در ثواب خدمت به زائران پیاده اربعین سهیم باشم، امیدوارم خودش این خدمت بیمنت را از همه ما قبول کند.
یکی دیگر از بانوان حاضر میگوید: ما در زمان جنگ هم، پشت خط مقدم به همراه سایر بانوان روستا تدارکات جنگ را برای رزمندگان آماده میکردیم، حالا وظیفه خود میدانیم قدمی هر چند کوچک برای زوار پیاده سیدالشهدا برداریم، آقا خودش میداند دلم برای کربلایش پر میکشد امیدوارم ما را بطلبد و بتوانیم در پیادهروی اربعین شرکت کنیم.
زهرا، دختر خاله مریم که در حال جمع کردن نانهای آماده است، میگوید: الحمدلله من توفیق داشتهام دو سال در پیادهروی اربعین حسینی شرکت کنم، حالوهوای پیادهروی خاص و متفاوت است، خستگی مسیر برای زائران معنایی ندارد، در طول مسیر، موکبهای بسیاری وجود دارد که به انبوه عاشقان طریقِ عشق خدمترسانی میکنند، اهالی روستای ما هم چندسالی است که با پخت نان سنتی سعی کردهاند سهمی هر چند کوچک در اقیانوس بیکران دلدادگی به سیدالشهدا داشته باشند.
مسئول بسیج خواهران روستای حصار شهرستان زبرخان در گفتگو با خبرنگار ما میگوید: چند روزی است که اهالی این روستا شرایط را برای پختِ نان سنتی، جهت پذیرایی از شرکت کنندگان پیادهروی اربعین آماده میکنند که از دیروز کار پخت نان در این روستا آغاز شده است.
فاطمهبیگم موسوی، ادامه میدهد: کار پخت نان در روستا از بعد نماز صبح آغاز و تا اذان مغرب و عشاء ادامه دارد.
سرپرست بسیج خواهران شهرستان زبرخان نیز میگوید: بیش از ۱۰ سال است که اهالی نیکاندیش و ولایی روستای حصار، دست به دست هم دادهاند و برای خدمترسانی به زائران اربعین حسینی، نان سنتی آماده میکنند.
زهرا رحمتی ادامه میدهد: نانها توسط بانوان در ۲۵ تنور آتشی این روستا پخت و آماده میشود و کار جمعآوری هیزم نیز با مردان روستا است.
وی بیان میکند: به همت خادمان پرتلاش و مخلص سیدالشهدا در طی دو روز بیش از ۲۰ هزار قرصِ نان برای پذیرایی از زائران سیدالشهدا در موکب سلسلهالذهب نیشابور بزرگ که در عمود ۱۰۹۷ مستقر است، آماده میشود.
سرپرست بسیج خواهران شهرستان زبرخان با اشاره به اینکه بیش از ۱۰۰ بانوی روستای حصار در مراحل مختلف آماده کردن خمیر و زوالهها و پخت و جمعآوری نان مشارکت دارند، ادامه میدهد: کار پخت نانها طی دو روز انجام میشود و پس از اتمام کار، این نانها توسط مسئولان موکب سلسلهالذهب بارگیری و آماده ارسال به کشور عراق میشود.
رحمتی با بیان اینکه وفاق و همدلی در بین اهالی با اخلاص روستا حرف اول را میزند، میگوید: معیار این خدمترسانی عشق به سیدالشهداست، عشق و ارادت به امام حسین علیهالسلام کوچک و بزرگ نمیشناسد و خادمان کوچک امام حسین(ع) نیز برای بستهبندی نانها همراهی و کمک میکنند.
انتهای پیام/ خبرنگار، سعادتی |