|
همه چیز درباره ۲۶ دی و روزی که "شاه با فرح فرار کرد |
|
26 دي ماه سال 1357 آخرين شاه ايران به همراه همسرش ايران را به بهانهي معالجه با چشماني اشکبار براي هميشه ترک ميکند. شاپور بختيار نخستوزير، وزير دربار، رييس ستاد ارتش، روساي مجلس و معينيان رييس دفتر شاه به فرودگاه مهرآباد آمدهاند تا محمدرضا پهلوي را بدرقه کنند. |
|
تهران بزرگ - 26 دي ماه سال 1357 آخرين شاه ايران به همراه همسرش ايران را به بهانهي معالجه با چشماني اشکبار براي هميشه ترک ميکند. شاپور بختيار نخستوزير، وزير دربار، رييس ستاد ارتش، روساي مجلس و معينيان رييس دفتر شاه به فرودگاه مهرآباد آمدهاند تا محمدرضا پهلوي را بدرقه کنند.
شاه که اشک از چشمانش به شدت سرازير ميشود به خبرنگاران ميگويد: «مدتي است احساس خستگي ميکنم و احتياج به استراحت دارم. ضمنا گفته بودم پس از اينکه خيالم راحت شود و دولت مستقر گردد به مسافرت خواهم رفت؛ اين سفر اکنون آغاز ميشود با راي مجلس شوراي ملي که پس از راي سنا داده شد. اميدوارم که دولت بتواند در ترميم گذشته و هم در پايهگذاري آينده موفق شود، اقتصاد ما بايد راه بيفتد.» در پاسخ به اين سوال هم که طول مدت مسافرت چقدر است؟ ميگويد: «اين بستگي به حالت مزاجي من دارد و نميتوانم آن را الان مشخص کنم.» فرح ديبا همسر شاه هم اطمينان ميدهد که استقلال ملت و وحدت ملي هميشه پايدار ميماند.
ساعت سيزده و يک دقيقه روز 26 دي ماه 1357 شاه و همسرش سوار بر هواپيماي آبي و سفيد 707 تهران را به مقصد اسوان در مصر ترک ميکنند. جايي که شاه يک سال و نيم بعد به دليل سرطان غدد لنفاوي ميميرد. تنها انور سادات رييس جمهور مصر و سلطان حسن پادشاه مراکش حاضر شدهاند او را بپذيرند و آمريکا متحد ديرينهاش به شاه پشت کرده است و از قبول او خودداري ميکند.
مروری بر حوادث آن ایام :
آن حوادثي که بيشتر از همه موقعيت محمدرضا پهلوي را در ايران متزلزل ميکند و اعتراض مردم را به اوج ميرساند يکي فاجعهي 17 شهريور ميدان ژاله است و ديگري حادثهي 13 آبان سال 57 که رژيم آشکارا اقدام به تيراندازي به طرف دانشآموزان و دانشجويان ميکند و به دنبال اين حادثه تظاهرات 14 آبان در تهران اتفاق ميافتد. شاه با هليکوپتر اختصاصي خود بر فراز شهر پرواز ميکند و اعتراض گستردهي مردم را از نزديک ميبيند. به کاخ نياوران ميرود و سفيران آمريکا و انگليس را فرا ميخواند و با امضا کردن حکم نخستوزيري ازهاري و اعلام تشکيل دولت نظامي براي کاستن از خشم مردم اعلام ميکند که صداي انقلاب ملت را شنيده و قول ميدهد اشتباهات گذشته را جبران کند. همه فعاليتهاي شاه در مدت 37 سال حکمرانيش بر ايران به نوعي براي جلب رضايت آمريکا صورت ميگيرد. او هويدا را تغيير داد و جمشيد آموزگار را بر سر کار آورد تا رضايت آمريکا را بدست آورد و در طي سفرش به آمريکا به کارتر قول ميدهد که از افزايش قيمت نفت جلوگيري کند اما پس از اوجگيري اعتراضات شاه صلاح را در آن ميبيند که يک حکومت نظامي تحت رهبري ازهاري تشکيل دهد.
اعتصابات مردم به خصوص صنعت نفت هر روز بيشتر ميشود و شاه اين بار تصميم ميگيرد براي کم کردن اعتراضات و خروج از اين وضعيت آشفته به رهبران ملي روي بياورد. نخست به دکتر صديقي پيشنهاد نخستوزيري ميدهد اما او پس از يک هفته تامل از قبول سمت نخستوزيري امتناع ميکند. شاه که حالا بيشتر از گذشته خود را تنها ميبيند به شاپور بختيار پيشنهاد نخستوزيري ميدهد و او هم با شرط گرفتن اختيارات کامل و خروج شاه از کشور بعد از راي اعتماد مجلسين ميپذيرد.
شاه در حالي ايران را ترک ميکند که مردم در خيابانها با پخش شيريني و شربت رفتنش را جشن گرفتهاند. آنها پايکوبي ميکنند و خود را براي آمدن رهبر بزرگ انقلاب که اين همه حرکت بر اساس رهنمودهاي اوست آماده ميکنند.
انتهای پیام/* |