در گفتگوی صمیمی با یک مدرس کارآفرینی عنوان شد: |
به تاکید رهبری وارد عرصه مهارت آموزی شدم/ خود را شایسته تقدیر می دانم |
|
یک مدرس کارآفرینی گفت: به تاکید مقام معظم رهبری در خصوص توسعه کارآفرینی و مهارت افزایی لبیک گفتم و اکنون موفق به احیای ۸۰۰ فرصت شغلی شده ام. |
|
از خوزستان، خانم حسنه عفراوی، ساکن روستای مالکی سفلی از توابع شهرستان سوسنگرد است. وی در سن ۲۱ سالگی خود را ملزم دانست تا در ایجاد فرصت های شغلی پایدار از طریق رونق تولیدات داخلی شهرستان دشت آزادگان نقش موثری ایفا کند.
این مدرس کارآفرینی در حال حاضر دانشجوی دکترای الهیات و مبانی حقوق و صاحب یک فرزند دختر است.
_روز تولدم برایم منحصر به فرد است
خانم عفراوی می گوید: ۱۴ ساله بودم که دخترم زهرا به دنیا آمد. قداست مادر دختری سر جای خودش، کم بودن اختلاف سنی بین ما باعث شده دوستان خوبی برای هم باشیم، در هر زمینه ای همفکری کنیم و برای تصمیماتمان به یکدیگر مشورت دهیم.
متولد بیست و نهم اسفندماه ۱۳۵۵ هستم. روزی که پس از گذشت ساعاتی، سال تحویل می شود. روز تولدم برایم منحصر به فرد است. خودم را شایسته تقدیر می دانم برای همین همیشه این روز را جشن می گیرم، به بازار می روم و خودم را به یک رستوران دعوت می کنم و بابت تحمل سختی ها و ایستادگی در برابر مرارت ها از خودم و خدا تشکر می کنم.
_روزی ۱۶ ساعت درس می خواندم
تا سن ۲۱ سالگی سواد خواندن و نوشتن نداشتم.حدود ۳ سال تلاش کردم و با پافشاری های بسیار بالاخره توانستم خانواده ام را راضی کنم تا بگذارند درس بخوانم. نه اینکه خانواده ام اجازه تحصیل ندهند بلکه ۲۱ ساله بودم و زهرا به مدرسه می رفت و آنها ترجیح می دادند به ایفای نقش مادری اکتفا کنم و مسئولیت بیشتری را متحمل نشوم اما این دیدگاه من نبود. به نظر من یک زن باید با سواد باشد و تحصیلاتش را ارتقا دهد تا بتواند محیط پیرامونش را بشناسد و با تحلیل های صحیح، خوب را از بد تشخیص دهد. همیشه در نمازهایم دعا می کردم تا شاید فرجی شود، نذر و نیازها کردم و چقدر آرزوی ادامه تحصیل بر دلم مانده بود.
از طرف دیگر با سخت ترین ممانعت ها از سوی نهضت سواد آموزی مواجه بودم . پس از چالش های فراوان و ۲ سال رفت و آمد به این مرکز، رضایت دادند تا یک معلم را برای تدریس به روستایمان بفرستند اما با این شرط که مکان مناسبی برای تدریس آماده کنم و نیز به جز خودم، دانش آموزان بیشتری بیایند و ثبت نام کنند و لیست داوطلبان را تحویلشان بدهم. من هم عبایم را به سر کردم و به در خانه تک به تک اهالی روستا رفتم. مردم هم به احترام پدرم بپذیرفتند تا شناسنامه های بچه هایشان را به من بسپارند. نهایتا تقریبا ۱۲ نفر نام نویسی کردند و کلاس ها برگزار شد.
سال ها به تحصیل گذشت، در طرح تجمیع (دروس پایه اول، دوم و سوم راهنمایی در یک سال خوانده می شد) روزانه ۱۶ ساعت درس می خواندم و بعد یک ضرب در کنکور قبول شدم. دوران سختی را پشت سر می گذاشتم.ابتدا کارهای منزل را انجام می دادم، نان می پختم، خانه را مرتب می کردم و غذای خواهر و برادران و دخترم را آماده بر روی گاز قرار می دادم و لباس هایم را به تن می کردم تا راهی دانشگاه شوم. حدودا یک کیلومتر از مسافت خانه تا جاده اصلی را پیاده طی می کردم و غروب به خانه بر می گشتم. در این ساعت کمتر وسیله نقلیه ای بود که تردد می کرد و در مسیر برگشت باز سر جاده اصلی روستا پیاده و راهی منزل می شدم. در مسیر رفت و برگشت خطرات زیادی را به جان خریدم اما هر بار خداوند پیکی را سر راهم قرار می داد و من به سلامت به خانه می رسیدم.
_ از عاشقانه های دختران پاک هور العظیم نوشتم
۵ جلد کتاب در سطح ملی به چاپ رسانده ام که برای هر کدام حدود ۴ سال تحقیق و بررسی لازم بود.
کتاب روایت نخلهای ابوحمیظه در خصوص مقاومت و ایستادگی مردم قهرمان و شریف روستای ابوحمیظه از توابع دشت آزادگان استان خوزستان است. چندین بار حکایتهای این کتاب را در رادیو و تلویزیون روایتگری کردم. مستندی هم در این باره از طریق شبکه مستند ساخته شد که نویسندهاش بودم.
سه کتاب ریام، مرواریدهای هور و نقاش سرزمین های ملائک هم داستان هایی هستند که برگرفته از حوادث واقعی پیرامون زندگی مردم حاشیه نشین از جمله عشق دختران پاک ساکنین هور العظیم است.
_ از اذان مغرب تا طلوع آفتاب مشغول تحقیق و نویسندگی بودم
شِش طرح اشتغال زایی را به رشته تحریر درآوردم. حدود دو سال روی این طرح ها کار کردم. ایدههای مختلفی برای کارآفرینی در این منطقه داشتم و از طرحهایی چون پرواربندی گوسفند، پرورش بلدرچین، قارچ، آلوورا و کود ورمی کمپوست تا صنعت گاومیش داری و شترداری را پیاده کرده ام.
زندگی هور نشینی داشتیم که از آن ارتزاق می کردیم تا اینکه با ورود وزارت نفت و آب متاسفانه هور خشکید چون تمام ثروت مردم خوزستان بعد از زندگی ۶ هزارساله، همان آب، کشاورزی و دامداری است.
هر روز پس از اذان مغرب تا اذان صبح مشغول تحقیق و نویسندگی بودم. دو ساعت می خوابیدم و بعد به صورت میدانی به دنبال احیای پتانسیل های از دست رفته روستا از خانه خارج می شدم.
در حال حاضر کارآفرین تربیت می کنم و مدرس این طرح ها در شبکه های جهانی هستم که اتفاقا از سراسر جهان از جمله کشورهای حاشیه خلیج فارس دنبال کننده دارد.
به واسطه یکی از برنامه های تلویزیونی در سال ۹۷، نماینده وقت مجلس شورای اسلامی دشت آزادگان و هویزه، حکم مشاور در امور کارآفرینی را به من اعطا کرد.
کارآفرین های زیادی را فی سبیل الله برای رونق کسب و کار بازار تربیت کردم که حتی یک ریال هم از آنها دریافت نکردم.
به فرموده رهبر انقلاب پول، مقام و قدرت، حقیرتر از آن هستند که هدف زندگی انسان قرار بگیرند.واقعا کلام ایشان به جا بود. پس تکلیف انسانیت چه می شود؟ کسی که بتواند کاری برای کشورش بکند اما دریغ کرده باشد فردا در پیشگاه خداوند باید پاسخگو باشد.
شغل اصلی من تدریس در دانشگاه، نویسندگی، پژوهش و مستندسازی است اما در امر مهارت افزایی احساس مسئولیت کردم و تا حالا توانستم ۸۰۰ فرصت شغلی را احیا کنم. این فقط یک آمار زیرساختی است.بیشتر مردم ما عبرت پذیر نیستند بلکه الگو پذر اند. فقط کافیست بیاییم این شجره طیبه کارآفرینی را به صورت زیرساختی ترویج دهیم، مطمئنا جواب می دهد.
_کسی از من حمایت نکرد
کسی که کنار یک مسئول قرار می گیرد و به جامعه خدمت می کند انتظار متقابل دارد. بدون پشتیبانی مالی و امکانات خاصی به کار خود ادامه دادم و این حمایت نشدن ها اجازه نداد تا به کارآفرین های بیشتری خدمت کنم.
کارآفرینی شغل حساسی است. اگر مسئولین وجدان کاری داشته باشند، باید افراد با تجربه را به کار بگیرند. اینکه عده ای بر سر کار بیایند که با نماینده مجلس قبلی مشکل داشته باشند و دنبال روی زحمات و فعالیت های او نباشند بلکه باعث محدودیت بیشتری شوند، کار پسندیده ای نیست.
این کار مقدس است . کسی که هدفش خدمت فی سبیل الله باشد به پشتیبانی سیاسی احتیاج دارد.
موانع پیش رو بسیار زیاد و مسیر دشوار است و کسانی که می توانند کمک کنند باید در خط مقدم باشند.
_پیام شما برای زنانی که به دنبال شروع کسب و کار هستند چیست؟
کارآفرینی منافاتی با جنسیت زن یا مرد ندارد بلکه آنچه مهم است روحیه شهامت و شجاعت و ریسک پذیری است.
مشکل کارآفرینان فقط با وام حل نمی شود بلکه باید در ابتدا به این باور و اطمینان رسیده باشند که وارد بازار کار شده اند. مهارت جو، چالش های زیادی بر سر راه دارد و اگر وجود این چالش ها را باور نداشته باشد در ابتدای مسیر تسلیم خواهد شد.
حمایت از کارآفرین همان ایجاد سرمایه و خرید از محصولات اوست. یک کارآفرین تلاش می کند تا چرخ اقتصاد را به حرکت درآورد اما بانک ها در بیشتر مواقع کم لطفی می کنند.
انتهای پیام/* |