نگاهی نو به جایگاه زن در شعر حافظ؛ از نماد تا واقعیت
سید اعظم حسینی، استاد ادبیات دانشگاه فرهنگیان شیراز، در مصاحبهای جامع به بررسی جایگاه زن در اشعار حافظ پرداخته است. وی با تحلیل نمادهای زنانه در اشعار حافظ، به این نتیجه رسیده که شاعر بزرگ ایران بیشتر از آنکه به دنبال طرح مسائل جنسیتی و اجتماعی باشد، به دنبال بیان مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است. در این مصاحبه، حسینی به بررسی مفاهیمی چون آنیما، آنیموس و نقش نمادهای زنانه در بیان مفاهیم متعالی در شعر حافظ پرداخته است.
1403/07/21 - 09:43
تاریخ و ساعت خبر:
199025
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - حافظ از خود کلمه زن یک بار استفاده می کنه توی شعرش « بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید »
ما اصلا این که مدام تاکید می کنم دنبال تفاوت های جنسیتی و طبقات جنسیتی توی شعر حافظ نباشیم به این دلیل هست حالا بعضیا همینو می گیرن می گن ببین پس زن و مرد مساوی قرار داده باز نگاه حافظ این نیست برای حافظ زن و مرد مهم نیست حافظ دنبال بیان چیزهای دیگه ای هست در پشت پرده حکایت هاش بعضی موقع ما می رسیم به چیزهایی که باز به نمادهای زنانه اشاره کرده به شکل غیرمستقیم مثلا هدهد خوش خبر از طرف صبا باز آمد که حالا اشاره ای داره به داستان حضرت سلیمان و بانو بلقیس یا مثلا اشاره به فرنگیس که می کنه و سودابه در داستان سیاوش
شاه ترکان سخن مدعیان می شنود یا اشاره ای که داره به شیخ صنعان و اون دختر ارمنی که شیخ صنعان رو فریب داد
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکان شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت موارد این چنینی را ما در شعر حافظ می بینیم اما باز هم این ها تلمیح هایی هست که حافظ هر جایی برای بیان اون موضوع کلان جهان بینی یعنی عشق و عرفان تو ذهنش نیاز داشته ازش استفاده کرده خود نفس کار و بیان این حکایت ها اصلا موضوعیت نداره در شعر حافظ
و یه بحثی هم باز ما باید مطرح بکنیم این که چرا حافظ برای اون معشوقی که داره که ما به پشتوانه خود دیگر شعرهای حافظ این را یک معشوق والا تصور می کنیم فراتر از یک معشوق معمولی جنسی زمینی این رو در نظر می گیریم به پشتوانه خود قرینه های کلامی حافظ اما چرا از این نمادها استفاده می کنه ببینید اولا که هنرمند همیشه یک ایده آل ذهنی توی باور خودش هست بالطبع یک هنرمند نقاش ممکنه این را به تصویر بکشه یک هنرمند شاعر این رو به کلام بکشه پس به صرف این که شاعر داره از زیبایی تعریف می کنه ما نباید لزومی به دنبال یک مابه ازای عینی خارجی توی اون محدوده زمانی باشیم این کاملا با ایده آل ذهنی هنرمند ارتباط دارد حالا این ایده آل ذهنی هنرمند در بحث های روان شناسی گاهی به عنوان آنیما و آنیموس مطرح می شه بُعد زنانه وجود هر مرد و بعد مردانه وجود هر زن که حالت تکامل یافته اون جنس تو ذهن اون مرد هست آنیما این حالت زنانگی برتری هست که در وجود یک مرد وجود داره ویژگی هاش هم اینا ویژه آنیما و آنیموس این هست دیرینه هستند دیرپا هستند دست نیافتنی زیبا هستند الهام بخش هستند وسوسه برانگیزند حیات بخشند تمام ویژگی های یک معشوق که در شعر حافظ ما می بینیم حالا وقتی که این می خواد این آنیما رو توصیف بکنه اون به اصطلاح ویژگی کمال یافته زنانه رو بخواد توصیف بکنه طبیعیه که از ویژگی های جسمی زنانه هم استفاده بکنند یک بحث بحث آنیما و آنیموس در عرفان، ما این ها را خیلی جاها به عنوان من برتر می شناسیم یعنی فرد یک من برتر داره در عالم ماورا و ممکنه این به قول مولانا که میگه آن خیالاتی که دام اولیاست عکس مه رویان بسطان خداست ممکن است حتی این مه رویانی را که می بیند در عالمه کشف و شهود عالم خلسه خودش می بینه ممکنه من برتر خودش باشه حتی این بحث هم در بحث عرفان مطرح است حالا زمانی که یک هنرمند شاعر می خواد این من برتر رو یا اگر از بعد روان شناسی بگیم این آنیما رو می خواد توصیف بکنه و می خواد زیبایی های اون رو بگه خواه ناخواه زیبایی هایی که عنوان می شه بیشتر با معیارهای زنانه مطابقت می کنه به دلیل این که این جنس لطیف آفرینش بهره بیشتری از زیبایی و ظرافت داره البته این را هم باید بگیم هم در شعر حافظ هم در شعر شاعران دیگر ،ما همه معیارهای زیبایی را نمی تونیم بر اساس استانداردهای زنانه بسنجیم ما یه معیارهایی را داریم معیار زیبایی مردانه هست خط و خالی که گفته می شود در شعر حافظ هم هست خط به عنوان نماد زیبایی مردانه هست و این ها ما رو متقاعد می کنه که اصلا اون زیبایی که حافظ داره بیان می کنه اون ایده آلی که داره شاعر رو دنبال خودش می کشه لزوما یک معادل و یک مابه ازای خارجی از جنس مونث نیست که ما حالا بخواهم این رو بگردیم و بگیم که بله حافظ فقط از این ویژگی های زنانه به عنوان نماد در شعرش استفاده کرده برای بیان زیبایی برای بیان زیبایی چاره ای نیست ببینید از عالم معنا عالم معنا گسترده است عالم لفظ فوق العاده محدوده، شما معنا را وقتی که می خواهی بریزی در لفظ، لفظ یه جاهایی کج تابی و ابهام و ایهام هم ایجاد می کند ممکن است به هیچ عنوان نتونه اون معنا را برسونی یک تصویرگر وقتی که می خواد مث تمثال فرشته ها رو بکشه به احتمال خیلی زیاد این فرشته ها رو در قالب ظرافت های زنانه تنظیم می کنه یک شاعر هم وقتی که می خواد اون بُعد متعالی وجود رو که عاشقانه داره به سمت اون حرکت می کنه وقتی می خواد ترسیم بکنه نماد زیبایی را چون در عالم عینی در این دنیای فرودین بیشتر در وجود زن می بینه پس ناچار هست که از نمادهای زیبایی زنانه استفاده کنه.
ببینید که ما این سوال رو طرح بکنیم که حافظ چه تصویری ارائه میده از زن و آیا زن یک موجود مستقل و دارای هویت شخصی هست یا نه یک جواب کلی که می شه بهش داد اینه که در شعر حافظ موضوع جنسیتی و دغدغه های جنسیتی اصلا چیز برجسته ای نیست و موضوعیت ندارد حافظ اگر بنا است مشکلات اجتماعی را هم مطرح بکنند مشکلات دونه درشتی از نوع ریاکاری رو مطرح می کنه مشکلاتی از نوع اون دسته از محتسب هایی که وجودشون نقض غرض شده به عنوان مثال این ها رو مطرح می کنه و نمی پردازه به مسائلی مثل حالا مشکلاتی که زنان در جامعه دارند این اصلا موضوعیت نداره حیطه کار حافظ این نیست و به همین دلیل ما وقتی که نمادهای زنانه را در شعر حافظ می بینیم شاید تو اولین نگاه و در یک نگاه کلان اگر بخواهیم نگاه بکنیم بله همون نمادهای زیبایی شناسانه رو ما در شعر حافظ بیشتر می بینیم و حتما حتما تحت تاثیر نگاه زمانه هم هست نه حافظ هر شاعر دیگری شما شاعر معاصر هم تحت تاثیر نگاه زنانه است تحت تاثیر نگاه زمانه خودش هست از این نظر که خب زن بروز و ظهور اجتماعی کمتری داره توی قرن هشتم به اندازه الان تو ابعاد مختلف نیست بنابراین شاید شاعر هم ضرورتی نبینه اینا از پستوی خونه ها بکشه بیرون و تازه اگر که بخواد بکشه بیرون چه بعدی از وجود زن را می تواند به جلوه بگذاره در اشعار خودش نهایت کار همون بحث نمادین زیبایی شناسی هست که توی شعر شاعران ما این رو می بینیم و بنابراین به نظر من نباید دنبال حالا رد پای این باشیم که جایگاه اجتماعی زنان در شعر حافظ چگونه هست شاید ما یک مورد بتونیم پیدا کنیم اما آیا ما می تونیم به موارد خیلی کوتاه که معمولا حالت کاربردهای متداول و کنایه ای در شعر دارن به این ها استناد بکنیم بگیم به استناد این حافظ به جایگاه اجتماعی زن مثلا هم بهایی داده به نظر من به پاسخ شفافی توی این زمینه نمی رسیم
ببینید در یک نگاه کلی ما بخوایم جمع بندی بکنیم حالا حافظ گاهی از زنانی نام برده در شعرش که به نظر من این ها کلا حالت نمادین یعنی ما باز از این حالت های نمادین نمی توانیم یک اصل را برداشت بکنیم و این را به عنوان یک تفکر و یک جهان بینی به خورد مخاطب بدیم و بگیم بله حافظ چنین نگاهی داشته مثلا در شعرش از معشوقه نام برده مثلا به نام سلما از شیرین از لیلی
گر به سرمنزل سلما مثلا رسی باد صبایا ز حسرت لب شیرین هنوز می بینم که لاله می دمد از خون دیده فرهاد برخی از منزل لیلی بدرخشید سحر
موارد این چنینی این نگاه حافظ یک نگاه عاشقانه عارفانه است خب اگر از نمادهای عشق استفاده نکنه از چی قرار هست استفاده بکنه پس از اون تلمیح های شاعرانه از اون تصویرهای عاشقانه ای که در شعر پیش از او یا در ادبیات شفاهی پیش از او وجود داشته و بعد به شکل مکتوب در اومده استفاده کرده یکی از کارهای حافظ شعرهاش انجام داده این هست و اتفاقا این ها را که کشیده خیلی بیرون کشیده خیلی نگاه عفیف و قلم زیبایی هم داشته به هر حال حافظ اسم این ها را که مطرح می کنه اون برشی رو که انتخاب می کنه و این رو هم به دلخواه خودش به عنوان حالا به تناسب اون غزلش میاره و استفاده می کنه بله از یه سری واژه ها که شاید ما اینا رو بگیم نمادهای زنانه، واژه هایی که واقعا بیشتر کاربرد شون برای جنس مونث هست مثلا از واژه مثلا عروس استفاده کرده عجوزه استفاده کرده از مخدره استفاده کرده حالا شاید مثلا ما یه نگاهی این جوری داشته باشیم به شعر حافظ بگیم چرا مثلا حافظ می گه
از ره مرو به عشوه دنیا که این عجوز مکاره می نشیند و محتاله می رود
عناصر زنانه را این جا بیشتر استفاده کرده پس ما از این این استفاده رو بکنیم که حافظ نگاه منفی داشته و در نگاه زن حالت فریبنده داره باز من این برداشت را هرگز از شعر حافظ نمی کنم اولا که این ساخت حافظ نیست ثانیا در کهن الگوهایی که در ذهن ما وجود داره کهن الگوهای الگوهای تثبیت شده ای هستند ما بخوایم یا نخوایم زن نماد فریبایی هست نگاه این فریبا بودن هم در معنی مثبت به کار می ره هم در معنی منفی به کار میره فریبا بودن زن حالا که بعضی موقع عنوان فریبنده می گیره به معنی منفی به خودش می گیره خود به خود نه مثبت هست و نه منفی یک ویژگی ذاتی جنس لطیف آفرینشه به دلیل این که محل تقاضا هست به دلیل جذابیت هایی که داره خب این خواستنی هست حالا این خواستنی بودنش باعث می شود که بعضی از مواقع هر چیز خواستنی و دل ربودنی به این جنس تشبیه بشه به این جنس لطیف تشبیه بشه دنیا به دلیل خواستنی بودنش و به دلیل دلربا بودنش به این جنس لطیف تشبیه شده من تصور نمی کنم غرض شاعر این باشد که توی این یکی از ابعاد منفی وجود زن رو بیرون بکشه
و این آنیما حافظ ظاهرا در سطح بالایی قرار داره و همزاد دیرین او هست یه جاهایی که البته خیلی به ندرت ما مواجه می شیم در شعر حافظ با یک نماد زمینی از جنس همسر خود حافظ ممکنه ما مواجه باشیم که باز به دلیل رندی کلام و شیوه بیان حافظ رد پای شفافی نمی تونیم از این پیدا بکنیم اگر از اون بیت معروف و از ترکیب شاخه نبات که داستان ها سرش ساخته شده بگذریم این مصرع رو شاید این بیت رو شاید بیشتر بتونیم ربط بدیم به وجود یک همسر و همراه که در زندگی حافظ بوده:
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است به نظر می رسه این شمشاد خان پرور اشاره ای داشته باشه در کلام عفیف و زیبانه گر و متعالی حافظ به وجود یک همسر در زندگی او و باز هم تاکید می کنم روی همون مسئله که ابتدای کار عرض کردم این موارد ما رو به یک دید شفافی که بعد بتونیم طبق نگاه معاصر برداشت های جنسیتی از اون بکنیم بعد علیه حافظ یا به نفع حافظ علیه زنان یا به نفع زنان از اون استفاده کنیم نمی رسونه شاید در شعر شاعران دیگر به ویژه در شعر شاعران معاصر ما بتونیم همچنین مواردی رو پیدا بکنیم اما در شعر حافظ نمی توانیم به استناد یکی دو بیت یک رد پای عمیق رو پیدا بکنیم.
انتهای پیام/*
بازگشت به ابتدای صفحه