گزارشی از دیدار با خانواده سپهبد شهید حسین سلامی

ساده، صمیمی و مقتدر، روایت یک شهید مردمی / شهیدی که سبک زندگی‌اش مکتب بود

در خانه‌ای ساده، با قلبی بزرگ برای مردم زیست. مهربانی‌اش در آغوش فرزندانش جریان داشت و اقتدارش در دفاع از ارزش‌ها. مردی که سحرگاهان با قرآن انس داشت در میدان عمل چون کوه ایستادگی می‌کرد و در زندگی سبک رفتارش تجلی یک مکتب بود. مکتبی از صداقت، مهر، ایمان و مردمداری. حالا خانواده‌اش روایت‌گر سیره‌ای هستند که باید شنیده شود برای امروز ما برای فردای نسلی که به الگو نیاز دارد.
ساده، صمیمی و  مقتدر، روایت یک شهید مردمی / شهیدی که سبک زندگی‌اش مکتب بود
1404/05/01 - 21:31
تاریخ و ساعت خبر:
269148
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - مینره غلامی توکلی - در یکی از بعدازظهرهای تابستان، خانه‌ای که هنوز عطر حضور مردی بزرگ را در خود دارد، میزبان مسئول بسیج جامعه زنان کشور و جمعی از مدیران این سازمان بود. دیداری که ساده بود اما سرشار از معنا.
رویا حیدرزاده مسئول بسیج جامعه زنان کشور به همراه جمعی از مدیران خود به دیدار خانواده سپهبد پاسدار شهید حسین سلامی رفتند که نام و سیره‌اش در دل‌های آشنایان هنوز روشن است.
تکه‌ای از تاریخ، بر میزی ساده اما با شکوه

هنوز در حال احوال‌پرسی و نشستن بودیم که نگاهم به گوشه‌ای از اتاق افتاد؛ جایی که خاطرات به شکل عینی و ملموس، به ما خیره شده بودند. تصاویری از شهید در کنار رهبر معظم انقلاب قاب گرفته شده بود، درست بالای میزی که به آرامی و با احترام چیده شده بود. لباس فرم سبزرنگی، همان که روز حادثه بر تن داشت، با چکمه‌هایی که غبار از سرزمین مجاهدت را هنوز بر خود داشتند، آنجا قرار داشت؛ کلاه فرماندهی‌اش، قرآن کوچکی که به نظر می‌رسید همیشه همراهش بوده، و تکه‌ای از ترکش موشکی که گویی گواهی بود بر سال‌ها ایستادگی و فداکاری. همه چیز در سکوت، روایت می‌کردند؛ از شب‌های پراضطراب عملیات تا صبح‌های امید و دعا. اینجا تنها یک میز نبود، یک قاب یاد نبود... اینجا تکه‌ای از تاریخ مقاومت بود، روایتی از مردی که جانش را پیشکش آرمان‌ها کرد و رفت، بی‌ادعا، ولی پرشکوه.
آغوشی برای دختران، تکیه‌گاهی برای همسر، خادمی برای مردم
همسر و دختر شهید با آرامشی که خاص خانواده‌های صبور شهداست، پذیرای مهمانان بودند. در این جمع، سخنان ریحانه ـ دختر شهید ـ رنگی از خاطرات مهربانانه پدر را با خود داشت. او از پدری گفت که همیشه در کنار مردم بود. پدری که اگر کودکی کار می‌دید لبخند و نوازشی نثارش می‌کرد و از او تفقدی می نمود. در صف راهپیمایی‌ها و دیدار با فرزندان شهدا و آحاد مردم حضوری همیشگی داشت و گاها وقتی از آغوش مردم جدا می شد می گفت: « حسابی مشت و مال شدیم»

دختر شهید از مردی گفت که مردم را باور داشت و برایشان می‌زیست. از مهر پدرانه‌ای گفت که همیشه در آغوش و بوسه‌ خلاصه می‌شد و تأکید کرد : « وقتی می بینم که گاها پدرها فرزندان خود را تنبیه بدنی می کنند یا بر سر آنها فریاد می کشند میگ یم ای کاش اینها پدر من را دیده بودند.»
دختر شهید سلامی برای مان از خاطرات با پدر بودن گفت و به زمانی اشاره کرد که مادر برای پرستاری از مادربزرگ منزل نبود یا به سفر حج رفته بود. ریحانه خانم برای مان تعریف کرد، پدرم «با تمام مشغله‌ای که داشت، وقتی مادر در خانه نبود، برای‌مان غذا درست می‌کرد. مهربانی‌اش بی‌نظیر بود. هیچ وقت بر ما فریاد نکشید. حتی تنبیه هم نکرد. فقط با نگاهش، همه احساسش را منتقل می‌کرد.»
ریحانه خانم به علاقه پدر به مادرش نیز اشاره کرد. در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود: «اگر بار دیگر به دنیا بیایم، دو چیز را انتخاب می‌کنم؛ لباس پاسداری و همسرم.»
قرآن در دل سفر و اذان در گوش نوزاد، حکایت ایمان یک فرمانده

همسر شهید نیز با چهره‌ای آرام اما پر از خاطره گفت: «همسرم عاشق تلاوت قرآن بود به من هم توصیه می کرد که قرآن را حفظ کنم.» حتی در سفرها هم عادت قرائت قرآن در سحرها را کنار نمی گذاشت. یادم هست یک بار فال حافظ گرفتیم و در ابیات آن به قرائت سحرگاهی قرآن اشاره کرده بود، برایم بسیار جالب بود و به همسرم گفتم که حافظ هم فهمیده است شما سحرها قرآن می خوانید...
این بانوی بزرگوار و همراه همیشگی شهید سلامی در طول سال ها خدمت و مجاهدت از ساعت هایی گفت که شهید با تمام مشغله های کاری برای دیدار با جوانانی که تازه پدر و مادر شده بودند و دوست داشتند که فرزنداشان اذان را با صدا و کلام استوار فرمانده ای قدر و بنده مخلص خدا بشوند، عاشقانه و متعهدانه وقت می گذاشت.

در این دیدار صمیمی خاطراتی از امانت‌داری شهید سلامی هم گفته شد. دختر شهید گفت: « روز دختر پارسال به پدرم گفتم که سپاه نمی خواهد به دختران پاسدار هدیه بدهد ! پدرم گفت چه کار خوبی .. و هدیه روز دختر ، فرزندان دختر سپاه داده شد در حالیکه پدر اسم ما را از لیست حذف کرده بود و به ما گفت: خودم برایتان هدیه می‌خرم.»
ریحانه سلامی ادامه داد : یادم هست که برای انجام کاری به دفتر پدر رفته بود، وقت ناهار شد و اطرافیان خواستند ناهاری تهیه کنند که پدر به من گفت : نه ! ریحانه برو و ناهار را در خانه بخورد .»
خاطراتی از فرمانده‌ای که مثل یک پدر بود

در ادامه این دیدار صمیمی، بانوان بسیج جامعه زنان کشور که به نوعی از نیروها و همکاران شهید سلامی محسوب می شدند ، از روزهایی می‌گفتند که هنوز صدای او در راهروهای مجموعه‌شان طنین داشت. یکی از آخرین دیدارش با خبرنگاران در روز خبرنگار گفت. از آن لبخند پدرانه، از گرمی نگاهش که خستگی را از چهره‌های خسته بچه‌های رسانه می‌زدود. دیگری، بغضش را فرو می‌خورد وقتی صحبت از دست‌خطی کرد که در آخرین روزهای زمینی بودن شهید صادر شده بود.
هیچ‌کس نگفت که آمده برای یک دیدار رسمی؛ همه آمده بودند برای ادای احترام به پدری مهربان، فرمانده‌ای که در دل‌ها جا داشت. اشک‌ها آرام سرازیر می‌شدند، اما فضای جمع بیشتر از آنکه غم باشد، عطر وفاداری و مهر داشت. گویی همه در فقدان یک عزیز، یک "پدر" عزادار بودند؛ پدری که حالا نامش، یادش و راهش، مسئولیتی تازه برای تک‌تک‌شان به همراه داشت.
در آخرین دقایق حضور ما در منزل سپهبد شهید سلامی، صحبت از سخنرانی های بسیار قوی و در عین حال مملو از مضامین قرآنی و اطلاعات علمی او شد و خانواده شهید در این زمینه توضیح داد: شهید به زبان انگلیسی تسلط کامل داشتند وبرای مطالعه بیشتر مقالات به زبان انگلیسی را انتخاب می کردند و با توجه به اشراف شان به مبانی قرآنی، بعد از ساعت ها مطالعه بدون اینکه متنی را آماده کرده باشند بداهه برای مستمعین سخرانی می کردند .

در پایان این دیدار، خانم حیدرزاده، مسئول بسیج جامعه زنان کشور، با تجلیل از شخصیت همسر شهید گفت: «پشت هر مرد موفق، زنی باوقار ایستاده است. این سیره‌ شهید سلامی، همچون مکتب حاج قاسم سلیمانی و شهید رئیسی، باید برای جوانان امروز روایت شود.»

مریم ورزدار، عضو هیأت علمی دانشگاه حضرت زینب (س)، نیز اعلام آمادگی کرد تا با گردآوری خاطرات و روایت‌های زندگی شهید، این سیره را به نسلی دیگر معرفی کند. او گفت: «در آخرین دیدار با شهید سلامی که نمایشگاهی بود، شمسه‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب در حوزه زن و خانواده را در غرفه‌ای به نمایش گذاشته بودیم. وقتی دیدند، گفتند: آقا همه چیز را گفته. دیگر معطل چه هستید؟ کار را شروع کنید.»
دیداری کوتاه، اما پر معنا، پر از تلنگرهای مهربانانه برای عصر بی‌صبری ما. پدری که صدای بلند نداشت اما فریاد زندگی‌اش هنوز در دل‌ها جاری است…

انتهای پیام/*

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
خانواده شهید سلامی ، سپهبد شهید جسین سلامی ، سبک زندگی شهید سلامی ، مسئول بسیج جامعه زنان کشور ، رویا حیدرزاده
ارسال نظر
مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
گزارش
V
آرشیو