جنگ با صبر زینبی مادران شهدا پیروز شد!
جهاد اجتماعی زنان خالق خاطرات فراموش نشدنی بر قلب تاریخ انقلاب اسلامی است
نوسنده کتاب کتاب خاکریز دوم با بیان اینکه حضور فعالانه زنان در صحنه های قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خاطره فراموش ناشدنی بر قلب تاریخ انقلاب ماست.
1403/09/14 - 07:24
تاریخ و ساعت خبر:
210889
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - خوزستان- فائزه دوست علیوند:
نویسنده کتاب خاکریز دوم گفت: اگر مادران شهدا آن وقتی که پیکر بچه هایشان می آمد یا حتی نمی آمد، آه و ناله می کردند، گریه می کردند، یقه چاک می زدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ می کردند، مطمئنا رزمنده های اسلام در همان سال های آغازین و در مراحل ابتدایی جنگ، زمین گیر می شدند . نقش مادران شهدا این است.
به گزارش خبرگزاری زنان نیوز از خوزستان، زهرا ویسی، متولد سال 1336و نویسنده کتاب خاکریز دوم است. این اثر وی، که به بازگویی روایت هایی از بانوان، خانواده شهدای دفاع مقدس، مدافعان امنیت، حرم و سلامت استان خوزستان پرداخته، به همت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان خوزستان چاپ و منتشر شده است.
خانم ویسی می گوید: از ابتدای دوران جوانی به نویسندگی علاقمند بودم اما به خاطر شاغل بودن، فرصت کافی برای نوشتن پیدا نمی کردم. البته مقالاتی در موضوعات تربیتی در سطح استانی و کشوری نوشته ام اما پس از بازنشستگی با فراغ بال بیشتری به موضوعات انقلابی و دفاع مقدسی پرداختم که ماحصل آن مجموعه کتاب های خاطرات از ویس تا مشهد، زندگینامه شهید ویسی، زندگینامه ستارگان فروزان ویس، نوای شلمچه، وارثان نور و خورشید حله است. در حال حاضر نیز دو کتاب مراجعین اربعین و سفر به دیار وحی را در دست ویرایش دارم.
برای آشنایی بیشتر با نویسنده کتاب خاکریز دوم به گفتگو با وی پرداختیم:
- چه شد که در خصوص زنان و مادران شهدا کتاب نوشتید؟
حضور فعالانه زنان در صحنه های قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خاطره فراموش ناشدنی بر قلب تاریخ انقلاب ماست. زنان نه تنها در پیروزی انقلاب اسلامی نقش آفرین بودند بلکه سهم بزرگی در تثبیت نظام جمهوری اسلامی و تداوم آن داشته اند. آنان با حضور پرشور و با خلوص نیت خود در حوادث گوناگون انقلاب اسلامی از جمله هشت سال دفاع مقدس در قالب گروه های امدادی، کادر درمان، انجام فعالیت های اقتصادی و فرهنگی و همچنین حمایت و پشتیبانی از موضع رهبری و دولت در مبارزه با تفکر اموی داعش در عراق و سوریه و حضور مستمر در سنگر بهداشت و سلامت جامعه در دوران کرونا و تقدیم شهیدانی در این زمینه تعهد خود را به انقلاب اسلامی به اثبات رساندند.
امام خمینی(ره) پیرامون نقش زنان در صحنه های انقلاب چه حکیمانه فرمودند که زنان حق بیشتری از مردان دارند زیرا زنان، مردان شجاع را در دامان خود پرورش داده اند. اگر این زنان شجاع و انسان ساز از ملت ها گرفته شود ملت ها به شکست و انحطاط کشیده می شوند.
- علت انتخاب نام خاکریز دوم برای کتابتان چه بود؟
خاکریز اول شهدا و خاکریز دوم خانواده شهدا هستند. من هم دوران نوجوانی و جوانی ام در جنگ و بحبوحه انقلاب گذشت و با گوشت و پوستم لمس کردم که چقدر بانوان ما برای سربلندی و عزت کشورمان زحمت ها کشیدند. همین باعث شد تصمیم بگیرم که اسم کتابم را خاکریز دوم بگذارم.
طبق فرمایشات مقام معظم رهبری، خانواده شهدا اینها هستند که پیش خدا مقام دارند. عزیزان شما به بهترین دستاوردی که یک انسان ممکن است دست پیدا کند، دست پیدا کردند. البته اجر شما هم بلافاصله پشت سر اجر شهید قرار دارد. خاکریز شهدا در مقابل دشمنان دین، خاکریز اول است. خاکریز دوم خانواده های شهدایند که با سرافرازی آنچنان از عزیزشان سخن گفتند که دیگران را هم تشویق کردند تا جوانانشان را به میدان شهادت بفرستند.
_ اهمیت نقش مادران شهدا در هشت سال دفاع مقدس را چگونه درک کردید؟
اگر این مادرها آن وقتی که جنازه بچه هایشان می آمد یا حتی نمی آمد، آه و ناله می کردند، گریه می کردند، یقه چاک می زدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ می کردند، مطمئنا رزمنده های اسلام در همان سال های آغازین و در مراحل ابتدایی جنگ، زمین گیر می شدند . نقش مادران شهدا این است.
در صحیفه امام خمینی(ره) آمده است که مادران شهدا با ولایتمداری خود، علاوه بر فعالیت های متعدد در زمینه های مختلف، نقش مهمی در تربیت و پرورش نیروی رزمی و مجاهد کشور داشته اند. مجاهدانی که ندای حل من ناصر حسینی را از ورای زمان و مکان با گوش جان استماع کردند و با تمام وجود به آن لبیک گفتند. لذا جا دارد که ما پای صحبت این عزیزان زینب وار بنشینیم و از چگونگی ایفای نقش سازنده شان به خود درس خودسازی، ایثار، فداکاری، صبر و شکیبایی، روحیه جهادی و جهادگر پروری بدهیم .
جامعه زنان ایرانی بر پایه ایمان به خدا، عفت، صبر و شکیبایی و هوش سیاسی و اجتماعی توانست در هر عرصه ای به سرعت جایگاه خویش را بیابد و با استفاده از نیروی خدادادی خود در زمینه های مختلف به نحو احسن ایفای نقش کند که در این میان مادران شهدا سکاندار این قافله اند.
- بهترین و دوست داشتنی ترین قسمت کتاب از نظر شما کدام است؟
خاطرات زندگی شهدا همه اش دوست داشتنی است. خاطرات دوران دفاع مقدس با همه سختی ها بسیار شیرین و لذت بخش است . بنده خاطرات تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کرده ام. خاطرات تلخ شهادت و خاطرات شیرین حضور در جمع با صفای بسیجیان که با همدلی و برادری، سختی های جسمانی را به فراموشی می سپرد. خاطرات جبهه و جنگ همگی در عین سختگی های ظاهری بسیار شیرین و لذت بخش بود. خصوصا خاطرات پشت جبهه فعالیت و شبهای حمله که با دعا و نیایش تا صبح بیدار بودیم.
از نظر خودم دوست داشتنی ترین قسمت کتاب مربوط به خاطره ای از مادر شهیدان فرجوانی است. او تعریف می کند که یک روز پسرم از جبهه برگشت. حاج اسماعیلم هشت بار مجروح شده بود. در هر نوبت عضوی از بدنش را از دست داد. یک دست نداشت، قلم پای چپ نداشت، چشم هایش بر اثر بمباران شیمیایی آسیب دیده بود، دو ران پایش دچار جراحت شده بود، گوش هایش بر اثر انفجار کم شنوا شده بود. وقتی به خانه آمد متوجه شدم که بخشی از شست پایش از بین رفته. خندیدم و گفتم: حاج اسماعیل انگار صدام یک ترکش خصوصی برایت فرستاده و وردی به او خوانده و گفته دور حاج اسماعیل بگرد و ببین کجای بدن او سالم است، بعد همان جا را بزن. پسرم در جواب خنده شیرینی سر داد و گفت: نه مادر، این کار به صدام مربوط نیست. مربوط به دار و دسته او می شود. راستش ما توی جبهه موش های صحرایی خیلی بزرگی داریم. این موش ها گاهی نوک بینی، لاله گوش و گاهی انگشت رزمنده ها را گاز می گیرند . حالا این موش لطف کرد و انگشت پای مرا خورد. گفتم: این موش نمی دانست تو مادری مثل من داری ؟
صبح فردای آن روز چند کله ماهی از بازار خریدم. کله ها را زیر یک زنبیل عربی گذاشتم و چوبی از زیر زنبیل به عنوان حَمال جاگذاری کردم . نخی را به چوب حمال وصل کردم و منتظر شکار شدم . آن روز توانستم 17 گربه بگیرم . گربه ها را داخل زنبیل گذاشتم و فردای آن روز با وانت خودم به منطقه بردم . خدا می داند بچه ها چقدر خندیدند . گربه ها را در منطقه رها کردم و برگشتم . مدتی گذشت. یک روز به حاجی گفتم از دست موش ها خلاص شدید؟ اسماعیلم گفت: خبر نداری. آن شب بعد از رفتن شما ما شاهد جنگ موش ها و گربه ها بودیم . عاقبت هم موش ها گربه ها را دریدند. از حاج اسماعیل بیشتر برایتان بگویم در 17 سالگی ازدواج کرد و اوایل 25 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. او دو فرزند دختر و یک پسر دارد که فرزندان دختر به دلیل تاثیر مواد شیمیایی هر دو قطع نخاع به دنیا آمدند.
اسماعیلم شب یلدا وارد خانه ما شد. حالم اصلا خوش نبود. دستش را به طرفم دراز کرد و با شعف و سرمستی گفت من می خواهم بروم تو چرا نورانی شدی؟ گفتم مادر، مانده ام با یتیمان تو چه کنم؟ شادمانه گفت: یتیمان من؟ از شما بعید می دانم. یتیمان هر شهید عیال الله هستند ، بچه های من هم عیال الله هستند.
انتهای پیام/*
بازگشت به ابتدای صفحه