همراه با بانوان انقلابی شهر بیرجند؛
روایتی از رویش جوانههای انقلابی از بذر فعالیتهای قرآنی
انقلاب اسلامی ایران پدیدهای بود که قلبهای شیفته معنویت را از زن و مرد و پیر و جوان با خود همراه کرد.
1403/11/27 - 09:19
تاریخ و ساعت خبر:
213997
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - استان خراسان جنوبی، انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ فرصتی برای نقش آفرینی همه مردم در مسائل کشور را فراهم کرد و آنهایی که حب وطن در سینه داشتند را به میدان کشید.
در این مسیر فرقی میان زن و مرد نبود، و امام(ره) با به کارگیری بانوان در امورات راس کشور، این موضوع را در عمل ثابت کرد.
فاطمه صغری دباغپور یکی از بانوان شهر بیرجند که از نخستین سالهای جوانیاش تاکنون در خدمت انقلاب اسلامی بوده و فعالیتهای انقلابیاش افتخاری برای تاریخ این شهر است.
او که اکنون آموزگار بازنشسته است، مسئولیت نخستین ستاد نمازجمعه در بیرجند و تشکیل نخستین خوابگاه روستایی در این شهر را در کارنامه دارد و در حال حاضر با قبول مسئولیت بیت الزهرا(س) بیرجند، برنامههای قرآنی مانند روخوانی، تفسیر، نهج البلاغه، احکام و مباحثه در رابطه با مسائل روز را برای بانوان شهر برگزار میکند.
خبرنگار زنان نیوز از بیرجند به مناسبت سالگرد ایام الله دهه فجر، پای صحبتهای این بانوی انقلابی نشسته که شرح آن را در ذیل میخوانید؛
* لطفا خودتان را برای ما معرفی کنید؟
_ بنده فاطمه صغری دباغ پور، فرهنگی بازنشسته هستم و خداوند توفیق داد تا قبل و بعد از انقلاب در خدمت انقلاب باشم.
*چطور شد شما در جریان فعالیتهای انقلابی قرار گرفتید و وارد این فعالیتها شدید؟
_بنده در یک خانواده معمولی به دنیا آمدم و از زمان بچگی مادرم مراسمات هفته خوانی قرآن برگزار میکرد و من همپای مادر به دوره قرآن میرفتم و این عاملی شد که کششی به سمت مسائل دینی و مذهبی پیدا کنم.
از بچگی مشتاق بودم که روحانیت چه فعالیتها یا عقایدی دارند.
در سن ۱۷ سالگی از طریق دانشسرا به استخدام معلمی درآمدم و برای تدریس به روستا رفتم و چون علاقه به مسائل مذهبی داشتم در همان روستا با وجود امکانات بسیار محدود، شبهای سرد زمستان دخترهای روستا را داخل حسینیه دورهم جمع میکردم و دوره قرآن برگزار میکردم، حتی این جسارت را داشتم که در آن سن پایین برایشان مسائل احکام و دعا میخواندم.
در روستا یک همکار آقا داشتم که اتفاقا او هم در خط انقلاب بود، آن زمان بحث موسیقی داغ بود و من وقتی موضوع را برای این همکارم مطرح کردم، او به من کتابی داد و گفت به کسی نشان ندهم، کتاب مناظره پیر و دکتر نوشته شهید فرهاد هاشمینژاد بود، بعد از خواندن آن کتاب با مضرات موسیقی آشنا شدم و موضوع برایم روشن شد.
هیچکجا فعالیتهای قرآنی را ترک نمیکردم، به طوری که وقتی برای تدریس به یک روستای دیگر رفتم، برای همکاران یک دوره قرآن گذاشتم و همینطور که به منزل هم میرفتیم قرآن هم میخواندیم.
*شما در سال ۵۷ کجا بودید و چه فعالیتی داشتید؟ از خاطرات آن روزها برایمان بگویید؟
سال ۵۷ من ۲۶ سال داشتم و مدیر آموزگار در یکی از روستاها بودم، به یاد دارم که قبل از پیروزی انقلاب مدرسه را تعطیل کردیم و به کدخدا گفتم بچهها مدرسه نروند چراکه ما داریم میرویم، چون مدرسه کمی دورتر از روستا بود و برای بچهها زحمت میشد.
با این اقدام برایم خط و نشانهایی کشیده بودند و از طرف عدهای که در روستا طرفدار شاه بودند، تهدید جانی هم شدم.
در پیروزی انقلاب چون در فعالیتها دستی داشتم هم خوشحال بودم و هم از طرفی دلهره داشتم، ۱۲ بهمن روز پر دلهرهای بود چون در عین حال که خوشحال بودیم اما نگران سلامتی امام هم بودیم.
تا اینکه روز ۲۲ بهمن گروه گروه از مردم با خوشحالی به خیابان آمدند و کمی از دلهره ما کم شد. طبیعی بود که دلهره داشتیم هر تظاهراتی تیراندازی میکردند و ما میخواستیم که دیگر شهید ندهیم.
امام(ره) فرموده بودند که وظیفه ما انجام تکلیف است و به نتیجه نباید کار داشته باشیم، و ما با همین کلام دلگرمکننده فعالیت میکردیم.
* از فعالیت بانوان بیرجندی در زمان جنگ و پشتیبانی آنها از جبههها برایمان بگویید؟
بعد از انقلاب مدیر دبیرستان بودم که جنگ شروع شد، خانمها بسیار پشت جبهه پشتیبانی داشتند در حسینیهها نان میپختند، ترشی و مربا درست میکردند.
ما در مدرسه از هیچی، چیز میساختیم یک ماشین بافتنی داشتیم که کشبافت نمیبافت، من سر صف به دخترها میگفتم قرار است کشبافت برای جبهه ببافیم و هر کس بلد هست بیاید نخ را از من بگیرد و ببافد و به مدرسه تحویل دهد.
در مدرسه خمیر کلوچه درست میکردیم و یکی از همکاران با ماشین خودش خمیرا را به نانوایی میبرد تا کلوچهها را بپزد،
آش حبوبات میپختیم و برای صرفهجویی اعلام میکردیم هرکس میخواهد آش بخورد کاسه و قاشق خودش را بیاورد و سپس آن را میفروختیم و پولش را به جبههها میفرستادیم، باقلوا میپختیم و با ماشین خودم به مدارس دیگر میبردیم و میفروختیم و یا پوشاک جبهه را تامین میکردیم.
از هر ثانیه آزاد برای کار کردن استفاده میکردیم، همگی روحیه کار داشتیم و با دل و جان کار میکردیم.
*به نظر شما فعالیت بانوان در عرصههای مختلف امروز چه تاثیری بر جامعه دارد؟
نقش بانوان بسیار موثر است چون از صدر اسلام هرکجا مرد موفقی بوده یک خانم هم در کنارش بوده، حضرت خدیجه(س) با ثروتش به پیامبر(ص) کمک کرد، حضرت زینب(س) با روایت و حمایت خود حماسه امام حسین(ع) را زنده نگه داشت.
پدر در خانواده موثر است اما نقش مادر در تاثیرگذاری بر فرزندان پررنگتر است، جوانان قدیم که تربیت عمقیتری داشتند، پای کار انقلاب و دفاع مقدس آمدند چون مادر خانواده به تربیت توجه داشت.
فرزندان قدیم فقط در چارچوب خانه تربیت میشدند و تربیت کار سادهتری بود چون وقتی مادر بچه را تربیت میکرد دیگر مشکلی در جامعه وجود نداشت اما متاسفانه الان با وجود فضای مجازی دشمن در خانههای ما آمده و تربیت را مشکل کرده به طوری که هر چه مسائل مذهبی در خانه گفته شود اما بازهم میبینیم یک جایی دشمن از ما بیدارتر است.
دشمن الان روی خانمها کار میکند وگرنه این همه مسائل چرا دست روی مسائل بانوان گذاشتند، چون میداند اگر خانواده متزلزل شود اجتماع متزلزل میشود و در جاهایی که شکست خوردیم آنجایی بوده که خانواده ضربه خورده است.
*در طول دوران انقلاب با فعالیتهایی که داشتید، مورد آزار و اذیت هم قرار گرفتید؟
در آن زمان وسیلهای داخل خانه خواهرم انداختند که باعث آتشسوزی شد، و میگفتند این اتفاق عمدی بوده و دنبال ما بودند.
*تفاوت مردم امروز با مردمان دوران شما در چیست؟
اگر اخلاص آن زمان همان طور ادامه پیدا میکرد الان مشکلات کمتر میشد،
شاید نسل ما چون دوران پهلوی را به چشم دید و سپس مزایای این دوره را هم دید درک میکند که خدا چه نعمتی به او داده اما جوان امروز ما نمیداند انقلاب چه خدماتی کرده
در روستایی که تدریس میکردم حمام وجود نداشت، روستاها نه برق داشت نه وسائل گرمایشی، اصلا چیزی به اسم امکانات وجود نداشت اما الان خدمات فراوانی به خصوص در روستاها وجود دارد ولی جنگ نرم دشمن اجازه نمیدهد مردم متوجه این نعمات شوند.
هدف از زندگی رسیدن به کمال است دنیا هرچه هم که خوب باشد ناچاریم بگذاریم و بگذریم باید بدانیم هدف ما جای دیگر است و در جمهوری اسلامی خیلی راحت میتوانیم به این هدف دست یابین، اما در دوران پهلوی اگر هم کاری میخواستیم بکنیم جلویش را میگرفتند، همین دورههای قرآن در روستاها را هم پنهانی برگزار میکردیم.
*به نظر شما امکانات الان با امکانات قبل از انقلاب چه فرقی کرده است؟
پدرم راننده خط روستا بود و من معلم آن روستا، یک روز بچهای از بالای پشت بام افتاد و رودهاش مقداری درآمده بود برای بردن این بچه به شهر، ناچارا از ظهر تا ساعت ۴ بعدازظهر که پدرم آمد منتظر ماشین بودند اما حالا در روستاها میبینیم که هر روستا مرکز بهداشت دارد.
در همین بیرجند در سال ۵۴ برای یک سونوگرافی باید به مشهد میرفتیم و پزشکان بیشتر هندی بودند اما الان امکانات قابل قیاس نیست.
انتهای پیام/*

بازگشت به ابتدای صفحه