نویسنده کتاب «آدینه خونین» : شهید کبری گنجی نمونه الگوی سوم برای دختران ایرانی

مریم مهدوی حرمت نویسنده جوان کتاب "آدینه خونین" زندگی نامه شهیده کبری گنجی گفت: شهیده کبری گنجی الگوی بسیار خوبی برای جوانان و نوجوانان است
نویسنده کتاب «آدینه خونین» :  شهید کبری گنجی نمونه الگوی سوم برای دختران ایرانی
1401/10/07 - 11:19
تاریخ و ساعت خبر:
143882
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - همدان - بهار، در شهر بهار نویسندگان جوان هستند که هم اکنون در زمینه دفاع مقدس به نوشتن کتاب شهدای زن و نقش زن در دوران هشت سال دفاع مقدس می‌پردازند ما نیز گفتگویی با نویسنده جوان اهل قلم کتاب "آدینه خونین" زندگی نامه شهیده کبری گنجی در شهر بهار داشتیم تا با وی بیشتر آشنا شویم.
نویسنده دهه هفتادی در معرفی خود گفت: بنده مریم مهدوی حرمت ،کارشناس مهندسی پرتو پزشکی و کارشناسی ارشد روانشناسی و مربی پیش دبستانی هستم.
مهدوی حرمت از علاقه خود به نویسندگی در عرصه دفاع مقدس می‌گوید: با توجه به‌ علاقه ای که بنده از زمان سن نه سالگی کودکی به ادبیات و نويسندگي داشتم و در این کلاس ها شرکت میکردم، مادرم نیز نویسنده عرصه دفاع مقدس است و با علاقه علاقه انگیزه سبب شد که با معرفی شهیده گنجی از سوی مادرم به تحقیق و پژوهش در زندگی نامه شهیده گنجي بپردازم و سعادتی شد که این کتاب را نوشتم.

مهدوی حرمت در پاسخ به سوال اینکه "اولین اثر شما در زمینه دفاع مقدس کدام است و کدام اثر شما در این حوزه با استقبال زیادی از سوی مخاطبان مواجه شده است؟" گفت: در جشنواره یوسف استان همدان شرکت کردم و در حال حاضر یک کتابم در زمینه دفاع مقدس با عنوان آدینه خونین چاپ شده است.
این نویسنده ادبیات پایداری به بخشی از کتاب آدینه خونین اشاره و عنوان کرد: کتاب آدینه خونین در رابطه با زندگی دختر۱۴ساله به کبری گنجی می‌باشد که آرزوی شهادت در درون وی نقش بسته بود و به رعایت حجاب بسیار اهمیت میداد، شهیده کبری گنجی دوستان خود را به پوشیدن روسری و رعایت حجاب تشویق می‌کرد و از زمان کودکی چنان رفتارمی کرد که گویا فرشته ای از آسمان است که در زمین زندگی میکند.
مهدوی حرمت به شخصیت های کتاب اشاره کرد و گفت: شخصیت هایی همچون شهیده کبری گنجی دخترک ۱۴ساله و دانا و شهید محمد. حسین گنجی برادران شهیده کبری گنجی که در جبهه حضور داشتند و صدیقه گنجی خواهر کبری که راوی اصلی کتاب است شخصیت های این کتاب می‌باشند.
وی در پاسخ به سوال اینکه " نظر شما در خصوص اهمیت پرداختن به زندگی و خاطرات زنان در دفاع مقدس " چیست؟ پاسخ داد: شهیده کبری گنجی الگوی بسیار خوبی برای جوانان و نوجوانان است و نظر بنده در این خصوص بسیار مورد تاکید است زیرا جوانان و نوجوانان باید با زنان سرسخت و قوی آشنا شوند و الگوهای مناسبی برای خود پیداکنند.
این نویسنده جوان در پایان گفت: درخواست حمایت از همه نویسندگان نه تنها از افراد خاصی و بلکه همه نویسندگان را دارم تا برای چاپ کتاب آنها کمک کنند.

شهید کبری گنجی در سال ۱۳۴۸ در خانواده‌ای ساده و مذهبی در روستای گنج تپه از توابع شهرستان بهار متولد شد.
او در عبادات و معنویات افضل همسالان خود شمرده می‌شد و حتی در مواردی گوی سبقت را از بزرگتر‌ها ربوده بود. شهید گنجی در تاریخ ۲۵ تیر سال ۱۳۶۱، قبل از حضور در راهپیمایی روز قدس و نماز جمعه همدان وصیت‌نامه‌ای نزد خانواده‌اش از خود برجای گذاشت و در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان بعد از راهپیمایی روز قدس همگام با زنان انقلابی در صفوف نماز شرکت کرد. سرانجام در سن ۱۳ سالگی در اثر بمباران هوایی روز قدس در همدان به شهادت رسید.

در بخشی از کتاب آمده است :
کبری نوجوانی ۱۳، ۱۴ساله شده بود و رفتار او یک جورایی نزد خانواده و دوستانش خاص بود هیچ وقت گلایه و توقعی از خانواده نداشت با اینکه سن و سال کمی داشت درک زیادی نسبت به مشکلات اقتصادی داشت، تنها درخواستش از زمان کودکی تا آن موقع از خانواده این بود که هر جمعه برای نماز جمعه به همدان راهی شود ولی پدرش مخالف بود انقدر اصرار می‌کرد تا اینکه نظر پدر رو جلب میکرد و راهی نماز جمعه می شد، از زمانی که جنگ شروع شد دلهره‌ای در دل کبری ایجاد شد و همیشه به برادرش حسین می گفت: کاش می‌شد من هم با تو به جبهه بیام. یک روزی از این روزها به برادرش گفت من هم عضو بسیج شدم خداکند بشود کنار رزمنده‌‌ها بجنگم.
با اینکه در روزهای جنگ پابه پای زنان مسجد فعالیت می‌کرد و یک جا نشسته بود و نگاه کند ولی باز هم دوست داشت کنار رزمندگان باشد و بجنگد.
یکی از این جمعه‌‌هایی که در این سال‌های جنگ وجود داشت کبری اصرار بیشتر ی داشت به نماز جمعه برود و پدر مخالفتش محکم‌تر، هر کاری می‌کرد تا رضایت پدر را جذب کند حتی او برای جذب نظر پدرش تمام آجرهایی که جلوی در خانه‌اشان بود به تنهایی با فرغونی در حیاط خانه آورد و چید.
در حالی که خستگی از پیشانی‌اش چکه میکرد ولی نگاهش همچنان دنبال رضایت پدر بود و پدر با دیدن تلاش کبری رضایت داد تا او هم با خواهرش و دوستانش راهی نمازجمعه بشود، شب قبل از فرا رسیدن نماز جمعه کبری با دوستانش در حالی که بقچه لباسش و وسایل حمامش در دستانش بود راهی حمام شدند و در آنجا غسل شهادت کرد انگار خبر داشت آسمان او را درحالی که خون به آغوشش کشیده می خواهد به خانه خود ببرد. آن روزها تنها چیزی که در زبان کبری میچرخید حلالیت از اعضای خانواده‌اش و دوستانش بود، او از تک‌ تکشان حلالیت خواسته بود تا اینکه روز جمعه ۲۵تیر سال ۱۳۶۱فرا رسید.
کبری برای رفتن به نماز جمعه همدان سوار مینی‌بوس شد کنار زن دایی اش نشست و رو به او کرد و گفت وصیت‌نامه را در خانه پنهان کردم وقتی برگشتی وصیت نامه ام را به مادرم بده، نگاه زندایی را لرزاند ولی نگاه خودش نمی‌لرزید و همچنان صورتش خوشحال و خندان بود به میدان امام خمینی همدان رسیدند پیاده شدند و در حالی که کوچه پس کوچه‌های همدان را کنار افراد دیگر طی می‌کرد و در راهپیمایی با دیگران یک صدا شده بود و می‌گفت: مرگ بر آمریکا، در این میان صدای بمبارانی آمد گفتند که بمب‌های آمریکایی منطقه‌ای از همدان را زده، ولی هیچکس نترسید و به راهشان ادامه دادند تا اینکه به استادیوم ورزشی آزادی یعنی همون استادیوم قدس امروز ما رسیدند آن روز جمعیت انبوه روزه‌داران در زیر گرمای خورشید نشسته بودند تا نماز بخوانند کبری همراه دوستش آمنه مانند بچه‌های هم سن و سالش میدویدند و کیسه های پلاستیکی را از فلکه‌هایی که ترکیده بودند و آب زلالی از آن بیرون می‌آمد پر از آب می کردند و روی جمعیت روزه‌داران می پاشیدند تا با زبان روزه با وجود این همه گرما تلف نشوند. درمیان این دویدن‌ها کبری باز هم تارمویش پیدا نبود و حواسش به پوشش موهایش بود که نکند فرارکنند و خود را به رخ بکشند.
کبری یک طرف حوضی که از ترکیده شدن فلکه ایجاد شده بود نشست و آمنه دوستش آن طرف آن حوض نشست، کبری زیر زبانش ذکر می گفت آمنه را نگاه و همچنان کیسه را پر از آب می کرد که یک دفعه آسمان غریشی کرد. گرد و غبار و خاک بلند شد، غبار همه جا را فرا گرفت آمنه گوشه‌ای افتاد وقتی به خودش آمد دید نماز جمعه پر از خون شده، کفش و تکه های لباس و سجاده‌های سرخ در آسمان می‌رقصیدند و خون از آسمان می‌چکید و کبری روی دوش سربازی از او دور می‌شد، نگاه کبرا بسته شده بود ولی لبخندش پیدا بود. ای وای روسری کبرا از سرش گریخته بود و موهایش روی دوش سرباز در حالی که دوتا بافته بود به این طرف و آن طرف پرتاب می‌شد آمنه به سوی سرباز و کبری دوید، دید که کبری به آرزویش رسیده و شهادت او را به آغوش کشیده است، گنجی پایدار برای گنج‌تپه و نمادی از قدرت یک دختر باحیا، مهربان شده است و خاطرش در دلها باقی ماند.
انتهای پیام/*

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
ادبیات پایداری، ادبیات دفاع مقدس، زنان شهید، معرفی شهدای زن، کتاب آدینه خونین، شهید کبری گنجی، همدان، شهرستان بهار
ارسال نظر
مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
گفتگو
V
آرشیو