مهم‌ترین سرمایه‌گذاری والدین؛ پرورش کودکی با هوش هیجانی بالا

زمانی که والدین با صرف وقت معنادار، به احساسات، نیازها و تجربیات فرزندان خود توجه نشان می‌دهند، نه‌تنها پایه‌های تربیتی مستحکم‌تری می‌سازند، بلکه به پرورش نسلی همدل، متعادل و توانمند نیز کمک می‌کنند.
مهم‌ترین سرمایه‌گذاری والدین؛ پرورش کودکی با هوش هیجانی بالا
1404/02/29 - 10:55
تاریخ و ساعت خبر:
217273
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - در دنیای پرشتاب امروزی، بسیاری از والدین به‌رغم نیت‌های خوب، از صرف وقت باکیفیت با فرزندان خود غافل می‌مانند؛ در حالی که همین ارتباط نزدیک و هدفمند، نقش بنیادینی در رشد هوش هیجانی و سلامت روان کودک دارد.
یکی از مهم‌ترین سرمایه‌گذاری‌هایی که هر پدر و مادری می‌تواند برای آینده فرزند خود انجام دهد، صرف زمان باکیفیت و مؤثر با اوست. این سرمایه‌گذاری نه تنها به رشد شناختی و اجتماعی کودک کمک می‌کند، بلکه یکی از پایه‌های اصلی پرورش هوش هیجانی در فرزند است؛ ویژگی‌ای که نقش بسزایی در موفقیت او در زندگی شخصی، تحصیلی و حرفه‌ای خواهد داشت. مشاهدات متخصصان نشان داده است کودکانی که والدین‌شان زمان بیشتری را به صورت فعال با آنان می‌گذرانند، معمولاً با علائم روانی و رفتاری خفیف‌تری به مراکز درمانی مراجعه می‌کنند. در مقابل، بیشتر کودکانی که تحت درمان قرار می‌گیرند، به نحوی از کم‌توجهی یا عدم حضور معنادار والدین در زندگی روزمره خود شکایت دارند.
والدین غایب؛ کودکانی تنها
در برخی از موارد ناگوار، والدین عملاً نقشی در مراقبت عاطفی و تربیتی از فرزندان خود ندارند. این مسئولیت حساس و سرنوشت‌ساز را به دیگران از جمله بستگان، دوستان، پرستاران کودک یا حتی دستگاه‌های دیجیتال واگذار کرده‌اند. این کودکان به حال خود رها می‌شوند، در حالی که والدین بیش از آن‌که به نیازهای روانی و عاطفی فرزند خود توجه داشته باشند، به دنبال راه‌حل‌های فوری هستند. برخی والدین کودک خود را برای درمان به مرکز روان‌درمانی می‌سپارند با این ذهنیت ناگفته که «اینجا آوردمش تا درستش کنی.» این دسته از کودکان اغلب همان‌هایی هستند که از بی‌توجهی والدین خود گله دارند و خواستار ارتباطی عمیق‌تر، گرم‌تر و معنادارتر هستند.
بازی درمانی و انتقال مهارت به خانه
در فرآیند درمانی، روان‌درمانگر از ابزارهای متعددی برای ارتباط با کودک استفاده می‌کند؛ یکی از آن‌ها بازی‌درمانی است. در این روش، روان‌درمانگر با استفاده از اسباب‌بازی‌های منتخب و محبوب کودک، زمینه‌ای برای ابراز احساسات و تعامل فراهم می‌آورد. در برخی موارد، این اسباب‌بازی‌ها به خانه فرستاده می‌شوند تا والدین نیز بتوانند با کودک خود وارد بازی و تعامل عاطفی شوند. هدف از این اقدام ساده اما تأثیرگذار، تداوم ارتباط عمیق والد-کودک در فضایی آرام و غیررسمی است.
محیط خانه؛ انتقال‌دهنده شخصیت کودک
در یک اتاق درمان، تابلویی با جمله‌ای تأمل‌برانگیز نصب شده است: «کودکان آنچه را که می‌بینند، می‌آموزند.» در ادامه آمده است: اگر کودکی با تأیید رشد کند، خود را ارزشمند خواهد دانست؛ اگر با امنیت رشد کند، اعتماد خواهد آموخت؛ اگر با شرم و تمسخر بزرگ شود، دچار احساس گناه و خجالت می‌شود؛ و اگر با تشویق پرورش یابد، اعتمادبه‌نفس پیدا می‌کند. این جملات به روشنی نشان می‌دهند که شخصیت کودک نه تنها در ژن‌های او، بلکه در محیطی که در آن رشد می‌کند، شکل می‌گیرد. اریک کندل، روان‌پزشک و برنده جایزه نوبل معتقد استد: «بیان ژن‌ها تابعی از یادگیری و تجربه است.» این دیدگاه به‌طور غیرمستقیم بر نقش محیط و تجربه‌های اولیه در ساخت شخصیت و رفتار تأکید دارد. به‌عبارتی، محیط خانه و نحوه تعامل والدین با کودک می‌تواند به شکلی اپی‌ژنتیکی؛ یعنی فراتر از ساختار ژنتیکی و از طریق تجربه، شخصیت کودک را شکل دهد.










زمان با کیفیت؛ مهم‌تر از کمیت
اگرچه اصطلاح «زمان باکیفیت» بارها به صورت کلیشه‌ای تکرار شده است، اما روان‌درمانگران بر اهمیت واقعی آن تأکید دارند. صرف زمان با کودک، به‌ویژه زمانی که در قالب فعالیت‌های مشترک، بازی، گفتگو یا حتی انجام کارهای روزمره انجام می‌شود، می‌تواند تأثیرات ژرفی بر رشد روانی و هیجانی او داشته باشد. مؤثرترین شکل این زمان‌های مشترک زمانی است که والدین بتوانند به‌درستی تجربه هیجانی فرزند خود را درک کنند و به او بازتاب دهند. وقتی کودکی احساس کند که والدینش او را عمیق، محترمانه و با دلسوزی درک می‌کنند، ارزش خود را بیشتر حس می‌کند و تجربیات زندگی برایش معنا می‌یابد. این ارتباط مؤثر، سرمایه‌گذاری عاطفی والدین را تثبیت می‌کند و پایه‌ای برای اعتماد، عزت‌نفس و خودتنظیمی کودک فراهم می‌سازد.
انضباط از مسیر رابطه
بسیاری از والدین از نافرمانی یا بی‌نظمی کودک خود شکایت دارند. در پاسخ، ساده‌ترین واکنش معمولاً صدور دستورات مستقیم است: «باید این کار را انجام بدهی»، «این کار درست نیست» و... اما تجربه نشان داده است که این رویکرد، بدون رابطه عاطفی مستحکم، چندان اثربخش نیست. در واقع، انضباطی که مبتنی بر ارتباط عمیق و محترمانه باشد، تأثیر بیشتری دارد. اگر والدین زمان کافی را صرف ارتباط معنادار با فرزند خود نکنند، ممکن است کودک به‌درستی پیام آن‌ها را دریافت نکند یا حتی در برابر آن مقاومت نشان دهد. از دید کودک، «چرا باید به کسی گوش کنم که وقت زیادی با من نمی‌گذراند و من را نمی‌فهمد؟»
بحران‌های خانگی؛ فرصتی برای آموزش هیجانی
تصور کنید دو خواهر در خانه بر سر یک عروسک با یکدیگر درگیر شده‌اند. فریادها بلند می‌شود، مشت و لگد رد و بدل می‌شود و مادر به‌سرعت وارد عمل می‌شود. در این صحنه، توجه مادر به‌طور طبیعی به رفتار خشونت‌آمیز معطوف می‌شود. اما پرورش هوش هیجانی فراتر از تنبیه فیزیکی است. رویکرد کامل‌تری که روان‌درمانگران پیشنهاد می‌کنند، این است که مادر احساسات و نیازهای کودک مهاجم را نیز به رسمیت بشناسد. مثلاً خواسته او برای بازی با عروسک خواهرش را درک کند و از این موقعیت برای آموزش راه‌های مناسب‌تر بیان نیاز استفاده کند. با این کار، کودک نه تنها یاد می‌گیرد که رفتار خشونت‌آمیز درست نیست، بلکه درمی‌یابد که احساسات و خواسته‌هایش معتبر و شنیده‌شده‌اند. این روش، زمینه‌ای برای آموزش مهارت‌های حل مسئله و تنظیم هیجانی فراهم می‌کند.
در نهایت، تمام این توصیه‌ها و رویکردها به یک نقطه مشترک ختم می‌شوند: وقت گذراندن باکیفیت والدین با فرزندان. این زمان می‌تواند در قالب بازی، گفتگو، مطالعه، پیاده‌روی، آشپزی یا حتی کارهای ساده روزمره باشد. مهم، عمق این ارتباط است نه صرفاً حضور فیزیکی. چرا که در همین لحظات ساده و عاطفی است که پایه‌های هوش هیجانی در کودک گذاشته می‌شود؛ ویژگی‌ای که نه تنها در دوران کودکی، بلکه در تمام مراحل زندگی نقش کلیدی خواهد داشت.
اگرچه اصطلاح «زمان باکیفیت» بارها به صورت کلیشه‌ای تکرار شده است، اما روان‌درمانگران بر اهمیت واقعی آن تأکید دارند. صرف زمان با کودک، به‌ویژه زمانی که در قالب فعالیت‌های مشترک، بازی، گفتگو یا حتی انجام کارهای روزمره انجام می‌شود، می‌تواند تأثیرات ژرفی بر رشد روانی و هیجانی او داشته باشد. مؤثرترین شکل این زمان‌های مشترک زمانی است که والدین بتوانند به‌درستی تجربه هیجانی فرزند خود را درک کنند و به او بازتاب دهند. وقتی کودکی احساس کند که والدینش او را عمیق، محترمانه و با دلسوزی درک می‌کنند، ارزش خود را بیشتر حس می‌کند و تجربیات زندگی برایش معنا می‌یابد. این ارتباط مؤثر، سرمایه‌گذاری عاطفی والدین را تثبیت می‌کند و پایه‌ای برای اعتماد، عزت‌نفس و خودتنظیمی کودک فراهم می‌سازد.

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
روانشناسی،خانواده، تربیت فرزندان
ارسال نظر
مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
زن و خانواده
V
آرشیو