همسر جمشید جمشیدزاده جانباز شیمیایی 70 درصد با بیان اینکه تلخ ترین خاطرات زندگی ام به زمانی بر می گردد که پسر بزرگمان رضا ۴۰ روز بیشتر نداشت، حاجی جمشید حالش بسیار وخیم بود و در بیمارستان شهید مصطفی خمینی شهر ایلام بستری بود. به دلیل نبود امکانات باید به تهران اعزام می شد در آخرین لحظه و قبل سوار شدن به آمبولانس حاجی گفت: تا رضا را به دیدنم نیاورید سوار نمی شوم، شاید برنگشتم! پاهایم جان نداشتند رضا را آوردند تا حاجی ببیند و بعد از دیدن پسرم اجازه داد که او را به تهران ببرند.
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - ایلام : سالیان زیادی از پایان جنگ تحمیلی میگذرد و دیگر آثاری از جنگ در کوچه و خیابان های شهر دیده نمی شود اما برای عده ای هنوز جنگ تمام نشده، آن عده همسران جانبازان هستند که پس از گذر سالیان زیاد از جنگ، پروانه وار به گرد شمع وجود این یادگاران دفاع مقدس می گردند و جوانی و عمر خود را صرف مراقبت و التیام زخمهای آنها میکنند. ناهید محمدی نیا یکی از این زنان فداکار است که همسرش در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه حلبچه شیمیایی شده است . در ادامه گفتگو خواندنی با این اسطوره صبر خواهیم داشت.
ناهید محمدی نیا ۴۲ساله همسر جمشید جمشیدزاده جانباز ۷٠درصد است او با وجود آگاهی از تمام مشکلات مربوط به جانبازان شیمیایی مجذوب اخلاق خوش و گشاده رویی همسرش می شود، در سال ۸٠ به خواستگاری او جواب مثبت می دهد و با او ازدواج می کند.خانم محمدی نیا ۲ پسر و یک دختر دارد که به پدر بسیار وابسته هستند، به او افتخار می کنند و پروانه دور پدرشان می چرخند.
وی، جانبازان شیمیایی را از مظلوم ترین افراد می داند که با کوچکترین آلودگی و گرد و خاک نفس هایشان به شماره می افتد. درد کشیدن و ذره ذره آب شدنشان را می بینی ولی کار چندانی برای بهبود وضعیت شان نمی توانی انجام بدهی جز صبوری.
همسر جانباز دفاع مقدس به دیدگاه مردم نسبت به خانواده جانبازان اشاره کرد و گفت: بعضی اوقات که در جمع دوستان یا اقوام از مشکلات حاجی جمشید از جمله کمبود دارو، عدم رسیدگی مسئولین و... صحبت می کنم تعجب می کنند چون اینطور فکر می کنند که خانواده جانبازان با داشتن یه سری امتیازات و سهمیه های مختلف هیچ مشکلی ندارند و هر چه بخواهند برایشان فراهم است اما نمی دانند لحظه ای سلامتی حاجی برای ما به کل دنیا می ارزد.
محمدی نیا در مورد یکی از تلخ ترین خاطرات زندگی ش اینطور گفت: پسر بزرگمان رضا ۴۰ روز بیشتر نداشت ، حاجی جمشید حالش بسیار وخیم بود و در بیمارستان شهید مصطفی خمینی شهر ایلام بستری بود. اما به دلیل نبود امکانات باید به تهران اعزام می شد ، در آخرین لحظه و قبل سوار شدن به آمبولانس حاجی گفت: تا رضا را به دیدنم نیاورید سوار نمی شوم ، شاید برنگشتم، پاهایم جان نداشتند رضا را آوردند تا حاجی ببیند و بعد از دیدن پسرم اجازه داد که او را به تهران ببرند.
همسر جانباز شیمیایی گفت: وقتی همسر دیگر جانبازان را می بینم که از سختی زندگی شان ناراحت هستند، به آنها توصیه می کنم صبوری کنند و رفیق و همراه همسرشان باشند و وقتی کنارشان هستند گله و شکایت نکنند چون همسرشان احساس اضافه بودن و سربار شدن می کند.
وی در ادامه گفت: هیچوقت از انتخاب حاجی جمشید پشیمان نشده و اگر دوباره به سال ۸٠ برگردد باز همین زندگی را انتخاب می کند.
محمدی نیا ، اخلاق خوش و خوشرویی حاجی جمشید را اصلی ترین عامل می داند که تحمل سختی ها را برایش آسان کرده و خدا را شاکر است که فرزندانی صالح به آنها عطا کرده که دنباله رو اهداف و عقاید پدرشان هستند.
این همسر جانباز 70 درصد در ادامه به بستری شدن مجدد همسرش حاجی جمشید، اشاره کرده و گفت: ناخرسندی از عملکرد مسئولین نسبت به جانبازان ، مخصوصا جانبازان شیمیایی از آنها خواست، پیگیر امورات مربوط به جانبازان و جویای احوال آنها باشند.