مهری طالبی دارستانی :

از "کُلُکم راع و کُلُکم مَسئول" تا بلوغ در گام دوم

طالبی دارستانی با بیان اینکه گام دوم انقلاب اسلامی برهه بلوغ این انقلاب است و حکم جهاد تبیین به همین منظور صادر شده تا تک تک آحاد جامعه همگام با بلوغ نظام به رشد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برسند گفت: شرکت در انتخابات بر اساس تلاش برای شناخت و تصمیم بر انتخاب اصلح نقطه عطف این بلوغ برای انقلابیون خواهد بود.
از
1402/12/08 - 10:41
تاریخ و ساعت خبر:
190590
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - تهران بزرگ: در زمانه ی گام دوم انقلاب اسلامی، لازم است بر مبنای جهاد تبیین در هر زمینه ای بی تکلف با خودمان و مردم صحبت کنیم و با همین رویکرد به سوالات رایج در سطح گفتمان عام پاسخ دهیم. لازم است باور کنیم مردم از بحث های تخصصی بی حاصل خسته شده اند، بحث هایی که خروجی قابل فهم و انطباق با سطح مسائل ریز و درشت جاری در زندگیشان را ندارند.
اینکه پس از چهل و پنج سال ،برخلاف تمام تلاش ها در جاری سازی گفتمان انقلاب اسلامی، بسیاری از افراد جامعه برمبنای تکلیف مداری حرکت نمیکنند از چه چیز نشات میگیرد اساسی تزرین سوالی است که باید پاسخ داده شود. آیا میتوان گفت؛ گفتمان لیبرال با قوت بیشتری نهادینه شده؟ یا صرفا جهل به مبانی متصل به مسائل اصولی و اصلی است که مردم را از انچه باید دراولویت نظر قرار دهند به آنچه که فرع بر اصول است سوق میدهد؟
سوال دیگر که امسال به صورت پرتکرارتر مطرح شده ،این است که اساسا چرا باید رای بدهیم وقتی چیزی درست نمیشود؟ که در مقام پاسخ به این سوال باید به دو گزاره پرداخت که اولا مزیت رای دادن چیست؟ و ثانیا رای ندادن چه اثری در رفع مشکلات دارد؟
و سوال بعدی که لازم است جاری شود آن است که از خود به عنوان رای دهندگان بپرسیم آیا تا کنون انتخاب کرده ایم؟ «انتخاب» به معنای برگزیدن چیزی از بین موجودیتها با لحاظ شاخص و معیار معقول و نهایتا پاسخی درخور به نقد عملکرد شورای نگهبان باید داد تا تکلیف بر مبنای اصول عملکردی انقلاب اسلامی تبیین گردد.
دکتر مهری طالبی دارستانی، کارشناس ، تحلیلگر و پژوهشگر اجتماعی که در رزومه کاری خود مدیر میز زن و خانواده معاونت فرهنگی سپاه پاسداران و رئیس مرکز بازرسی وزارت تعاون ، کار و رفاه اجتماعی را دارد در گفت وگو با خبرنگار ما به تبیین برخی موارد ذکر شده پرداخته است :
در پاسخ به سوال اول که مبنایی ترین سوال برای حرکت انسان است باید برگردیم به فلسفه خلقت آدم ابوالبشر
که موجودی مدنی الطبع با قدرت شناخت بر اساس تفکر و امکان انتخاب حاصل از آن است باید برگردیم به مفهوم و تفسیر «کلکم راع و کلکم مسئول»
خداوند ما را خلق کرد و به همه ما انسانها قدرت تفکر داد و اختیاری که در کنار تعقل و تفکر به تحلیل و شناخت برسیم و انتخایهایمان را رقم بزنیم
حال ممکن است این اختیار ما را به آنجا برساند که انتخابی غلط از روی هوس یا عدم شناخت یا عدم تفکر صحیح صورت دهیم که ما را به سمت شقاوت بکشاند
یا اختیار کنیم که انتخابمان بر اساس تفکر صحیح و لحاظ معیارهای درست و شناخت از بهترین موقعیتها و موارد صورت پذیرد که زمینه رشد و حرکتمان به سمت تعالی خواهد بود.
شاید نیاز به یاداوری نباشد که انسان در لحظه لحظه زندگیش در حال انتخاب است. به عنوان مثال بنده اکنون انتخاب کرده ام که این مطالب را بنویسم ممکن بود انتخاب کنم که ننویسم!
و شاید نیاز به یادآوری باشد که عوام بودن با مفهوم امروزی آن نوعی نقص است که در این زمینه امام خامنه ای فرمودند: «عوام یعنی کسانی که وقتی جوّ به سمتی می رود، آن ها به دنبالش می روند و تحلیلی ندارند، یک وقت مردم می گویند: زنده باد! این هم نگاه می کند، می گوید: زنده باد! یک وقت مردم می گویند: مرده باد! نگاه می کند، می گوید: مرده باد! عوام بودن دست خود من و شماست.. هر کاری می کنیم از روی بصیرت باشد. هرکس از روی بصیرت کار نمی کند، عوام است» 20/3/75
بنابراین انسان متفکر قاعدتا برای هر انتخابش حداقل یک دلیل دارد که آن دلیل باعث شده سایر دلایل برای انتخابهای جایگزین، رنگ ببازند و انسان بر اساس قدرت و اهمیت این دلیل یا دلایل، یک مورد را انتخاب کرده و برگزیند.
از همینجا به پاسخ سوال دوم می رسیم
که به چه دلیل باید رای دهم و آیا دلایل رای ندادن قویتر و منطقی تر نیستند؟
پاسخ های زیاد و تحلیلهای فراوانی با رویکردهای امنیتی، نظامی، سیاسی و ... در زمینه این سوال ارائه شده است.
اما می خواهیم از منظری دیگر به موضوع بیندیشیم منظری که اغلب از آن ابا داریم اما محکم ترین پاسخ در آن نهفته است. گاه لازم است برای نیل به حقیقت داستان واره پایان تلخ ماجرا را تصور می کنیم ! فرضمان این باشد که هیچ کس پای صندوقهای رای حاضر نشود...
پایان ماجرا را ببینیم و به این سوال پاسخ دهیم که اگ در انتخابات شرکت نکنیم چه خواهد شد؟
قاعدتا مقبولیت نظام می،شکند و دیر یا زود باید حکومتی جدید شکل بگیرد . حتما بسیاری از خوانندگان ذهنشان سوق پیدا میکند به سمت تحلیلهای تکراری از این دست که دشمنان خارجی فضا را باز میبینند برای ورود نظامی و... اما قرار است این بار نقطه اخر ماجرا را در پاسخ به این سوال لجاظ کنیم در خوشبینانه ترین حالت. به همین دلیل فضای آزمایشگاهی سترونی را فرض می کنیم که هیچ دشمن خارجی و حتی اپوزوسیونی علیه ایران فعال نیست و صرفا در داخل مسایلی است که منجر به عدم رای مردم و تصمیم برای تشکیل حکومت جدید شده است.
در چنین شرایطی بنگریم به فردای پس از انتخاباتِ بی رای و از بین رفتن مقبولیت نظام و لزوم تشکیل حکومت جدید؛ حال در گام اول باید مواردی را مدنظر قرار داد مِن جمله اینکه؛ قواعد تشکیل حکومت جدید چیست؟
این قواعد چگونه جاری می شوند؟
و توسط چه کسانی قرار است قواعد جدید، پایه گذاری و پیگیری شوند تا حکومت جدید استقرار یابد؟
قاعدتا باید شرایط و معیارهای مردمی که حکومت قبلی را نخواستند برای تشکیل خکومت جدید لحاظ شود
اما با چه سازو کاری؟
معقولترین پاسخ، برگزاری انتخابات است. در این مرحله سوالات دیگری مطرح میشود
این انتخابات توسط چه افراد و گروه هایی برگزار خواهد شد؟
مردم عام یا قدرتمندان و ذی نفوذان؟
با طرح همین سوال ساده و اندکی تامل به پاسخ این سوال، به شناخت چرخه باطلی میرسیم که مشابهش را میتوان در مستندات تاریخی انقلاب به ظاهر کبیر فرانسه یافت.
بله! به اصطلاح کار می افتد به دست آنان که در حکومت قبل دستی بر آتش جریانات قدرت اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا نظامی داشته اند
همان گروه های قدرت و ثروتی که هم اکنون به دلایل مختلف مردم را دعوت می کنند به رای ندادن!
اگر فردی در نظر دارد فردای پس از انتخاباتِ بی رای، بتواند راسا برای چگونگی حکومت بعدی تصمیم بگیرد باید هم اکنون خود را متصل کند به جریانات قدرت معارضی که با اندکی تحقیق میتوان به سطح نفوذ و مفاسدشان فی الحال پی برد و یا اینکه پاسخ مناسبی برای چگونگی مقابله با جریانات و افراد قدرتمند بیابد!
با گذر از این محال، نباید گذشت از این سوال که آین قدرتمندان صاحب امکان، برای تشکیل حکومت بعد چه کسانی هستند؟ افرادی که هم اکنون پس از ۴۵ سال از انقلاب اسلامی ایران، صاحب قدرت هستند و عملا قدرتشان را از بستر همین حکومت برداشته اند همانهایی که بر خلاف قواعد مبنایی نظام اسلامی و گفتمان انقلابی رهبران آن، با سواستفاده از خلاء یا ضعف قوانین یا با اعمال تفوذ یا به شیوه های دیگری چون ایجاد رانت و... به این قدرتهای نامشروع دست یافته اند.
همان نمک نشناسهایی که موقعیت امروزشان را مدیون بالندگی نظامی هستند که در آن به شیوه انگل گونه رشد کرده اند و امروز احساس خطر عمیق کرده اند از گام دوم انقلابی که اکنون به مرحله تقویت نظامات قانونی و نظارتی با پیگیری ایجاد شفافیت رسیده است. که این خطر حقیقی قطع ید خواهد کرد از دستهای فسادی که دراز کرده اند به تعدی به سفره های مردم، با اندکی دقت میتوان دریافت؛ حس خطر عمیقی را که وادارشان کرده به رویکردی مزورانه برای سواستفاده از درد و گله مندی مردم که در اصل گله از عملکردهای ایشان است.
اما اینان قصد دارند با سیاست شیطانی از تهدید ایجاد فرصت کنند برای منافع شان به هدف دستیابی به قدرت بیشتر و فرار از فضای سالم گام دومی که میدانند به گام بعدی منتهی خواهد شد و دیگر جایی برای جنایات آنها متصور نیست.کافیست مرور کنیم تاریخ انقلابهای غیر الهی را که همگی موید این مسیر تکرای هستند. فردای انتخاباتِ بی رای بخواهیم یا نخواهیم سکان امور در دست آنهایی قرار میگیرد که تا کنون در قالب نفوذ به جریانات ورود کرده و کسب منفعت میکردند و به مال و منافع ملی دست درازی میکردند. همان کسانی که همسو با دشمنان ایران و ایرانی دعوت به عدم شرکت در انتخابات میکنند. بر اساس درک درست همین خطر است که امام خامنه ای تذکر فرمودند: «بروید پای صندوق رأی و به کسی که شایسته است رأی بدهید. به حرف این کسانی که ترویج میکنند -چه از داخل، چه از خارج- که «فایده‌ای ندارد، ما نمیرویم پای صندوق، نروید» اعتنا نکنید؛ این‌ها دلسوز مردم نیستند. اگر اسم مردم را هم می‌آورند، بیخود می‌آورند، دروغ میگویند، دلسوز مردم نیستند. کسی که دلسوز مردم است، مردم را از رفتن پای صندوق انتخابات منع نمیکند.» (۶/۳/۱۴٠٠ )
واما پاسخ به سوال سوم که شاید اصلی ترین سوال این روزها باشد؛
که آیا ما تا کنون انتخاب کرده ایم؟ درست است که ا طرح این سوال در وهله اول عجیب به نظر میرسد اما اگر بنگریم به معنای حقیقی«انتخاب» که بیرون کشیدن وبرگزیدن چیزی ازمیان موارد دیگر است و این برگزیدن لاجرم باید بر اساس معیارهایی عقل پسند انسان دارای قوه تفکر صورت پذیرد متوجه مسئله ای خواهیم شد که از اهمیت آن غافلیم.
اتخاب برمبنای نیازهای انسان شکل میگیرد که گاه این نیازهای سطحی وبی ارزشند و گاه متعالی و با ارزش، که دومی همان ایده انقلاب اسلامی بود که گفتمانش بر جان، مال وخون ارجحیت یافت و پیروز شد اما انچه امروز شاهدیم آن است که سطح دغدغه بسیاری از ما تا حد نیازهای صرف مادی گذرا و دانی نزول پیدا کرده است برخلاف آنچه که مبانی به ما آموخته و آنچه که توسط نظام تکوینی و مادی قابل اثبات است که نیازهای دانی نیز در گروه معیار قرار دادن و حرکت در مسیر رفع نیازهای عالیست که غیر از این راهی نخواهد بود جز خرق عدالت و تثبیت ظلم که عده ای قدرتمند بر عده ای مستضعف چیره شده و ادامه مسیر به این صورت رقم خواهد خورد.
با این مقدمه بازگردیم به معیارها؛ میدانیم و بارها توصیه ها و تذکرات رهبر معظم انقلاب به عنوان نائب امام زمانمان را شنیده ایم که معیار اصلی در زمینه انتخاب افراد اصلح «تقواست» آنجا که فرمودند:«بنده حزب و شخصیت نمی‌شناسم؛ بنده این را می‌شناسم که کسی که می‌آید به مجلس، باید با تقوا باشد» و به صورت جزئی تر تاکید داشتند بر شاخصه هایی چون پایبندي به اسلام، پایبندي به عدالت، پایبندي به منافع ملی و مرزبندی با دشمن و در این زمینه تبیین فرمودند که «بعضی از دشمن رودربایستي دارند! بعضي، ملاحظه ‏ي دشمن را مي‏کنند. ملاحظه ‏ي ملت را باید کرد، ملاحظه‏ ي خدا را باید کرد، نه ملاحظه‏ ي دشمن را. دشمن، دشمن است؛ هرچه ملاحظه کني، هرچه عقب بنشیني، او جلو مي‏آید. اگر خاکریز شما در مقابل دشمن خاکریز مستحکمي نباشد، او نفوذ مي‏کند. دشمنان این را مي‏خواهند. یکي از شاخصها همین است. مردم در هرجاي کشور هستند، به این شاخص توجه کنند آن کساني که مرزشان با دشمن و دست‏ نشاندگان دشمن مرز کم‏رنگي است، این‏ها براي ورود به مجلس اصلح نیستند. کساني باید باشند که مرز روشني با دشمن داشته باشند.» ‌ (22/12/86 ) روحیاتی چون مردمی بودن، استکبار ستیری و تعهد و جهادگری هم از شاخصهای دیگری است که بر آنها تاکید شده است.
حال باید از خود بپرسیم تا کنون چقدر بر مبنای این شاخص ها اسامی افراد را در فهرست رایمان درج کرده ایم؟ چند نفر را بر اساس این معیارها برگزیدیم؟
واقعیت آن است که اغلب ما صرفا نام افراد منتخب و مشخص شده توسط دیگران را در برگه رایمان نوشته ایم و در صندوق رای انداخته ایم!
عوام بودیم...
و خوب است به جای آنکه تشکیک کنیم به اصل شرکت در انتخابات فکر کنیم که شاید همین در نقش عوام ظاهر شدنمان، کار را به اینجا کشانده
شاید لازم است برگردیم به مفهوم اصیل «کلکم راع و کلکم مسئول» و اهمیت و جایگاه خود را درک کنیم و بیندیشیم به این نکته ژرف که در مکتبی ریست میکنیم که شارع و رهبرانش به ما بیشتر از خودمان به خودمان، اعتماد دارند!
و نهیب بزنیم که اگر بر مبنای شاخص ها انتخاب میکردیم و پای انتخابمان با قدرت مطالبه گری می ایستادیم که مانع انحراف از مسیرش شویم آیا شرایط به اینجایی میرسید که چشم بسته با رونوشت رای دادن رسیده ایم؟
اگر کمی کلاهمان را قاضی کنیم و منصفانه و واقع بینانه بیندیشیم درمیابیم که تا کنون اغلب حق انتخابمان را سپرده ایم به قدرتمندان سیاسی و اقتصادی و ... و ما صرفا نقش وسیله انتقال اسامی افراد مد نظر آنها به صندوق بر عهده گرفته ایم! و عوام بودیم ... و بدون دقت بر این توصیه دقیق امام خامنه ای:«:شما تلاش خود را بکنید؛ مشورت خود را بکنید؛ از کساني که فکر مي‌کنید مي‌توانند شما را راهنمایي کنند، راهنمایي بخواهید؛ به هر نتیجه‌اي که رسیدید، عمل کنید و رأي بدهید؛ اجر شما را خداي متعال خواهد داد. » و با دریافت ناقص از این کلام امام خامنه ای که در سال ۹۴ عنوان فرمودند «یکایک افراد را ممکن است نشناسیم، خود بنده هم وقتی این فهرستها را می‌آورند که بیایم رأی بدهم، بعضی از آدمهای این فهرستها را نمی‌شناسم اما اعتماد می‌کنم به آن کسانی که معرفی کرده‌اند، و نگاه می‌کنم ببینم آن کسانی که این فهرست را معرفی کرده‌اند چه‌کسانی هستند؛ اگر دیدم اینها آدمهای متدین و مؤمن و انقلابی‌ای هستند، به حرفشان اعتماد می‌کنم و به ‌ آنها رأی می‌دهم» که همانگونه که خواندیم دوبار ابتدائا بر شناخت تاکید فرمودند و سپس درصورت عدم شناخت برخی از افراد، رهنمون شدند به در نظر گرفتن معیارها در معرفان لیست ها و مع الاسف قاطبه ی جامعه ولابیت مدار، بدون دقت، مهمترین عنصر یعنی عنصر شناخت را در پستوی سیاست و حزب بازی حبس کرد و عملا اختیار تفکر و انتخابش را تفویض نمود
در حالی که امام راحل توجه اکید داده بودند به اهمیت موضوع با این جملات:
«احدی شرعا نمی‌تواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رأی بدهد؛و اگر در صلاحیّت شخص یا اشخاصی تمام افراد و گروهها نظر موافق داشتند ولی رأی دهنده تشخیصش برخلاف همهٔ آنها بود، تبعیت از آنها صحیح نیست، و نزد خداوند مسئولیت دارد».(صحیفه امام ج ١٨ ص ٣٣٧)
با چنین سابقه ای لازم است سوال را مجددا به نحوی دیگر مرور کنیم که در صفحه شناسنامه هایمان برای انتقال نظر دیگران چند مهر درج شده است ؟ که امروز در دل یا زبان یا شاید در عمل قصد تحریم انتخابات و در اصل از دست دادن حق رایی دیگر را می پرورانیم. و شاید این بار از سوی دیگر بوم قصد سقوط داریم !
که اگر اندکی تامل کنیم درمیابیم که تصمیم عدم شرکت در انتخابات هم تصمیم سلطه جویان است همان قدرتمندان منفعت طلب که توصیف جنس داخلیشان در سطرهای قبل اندکی گذشت همانها که مداوم وسوسه میکنند رای نده و به واقع دنبال آنند که: رای نده تا به جای تو انتخاب کنیم
درک این گزاره بسار سهل است و نیاز به استدلال خاصی ندارد اساسا نظام فکری سلطه مخالف حیات هرگونه موجود انتخابگری است و در این نظلم، مبنا مدیریت افکار و اعمال است در مسیر اهداف مدنظر منافع از پیش تعیین شده.
اما میدانیم که این ما هستیم که این اجازه برای استثمار نرم را صادر میکنیم یا با درایت حقمان را برای اعتلای شخصی و جمعی به کار میبریم.
در آخر اگر بر مبنای فکری انقلاب اسلامی، ورود کنیم به نقدهای مطروحه درخصوص عملکرد شورای نگهبان در زمینه تایید صلاحیت ها، متوجه جاری و ساری شدن نوعی از انحراف از مسیر منطق در مقوله نقدها خواهیم شد.
همانگونه که مطرح شد نظام جمهوری اسلامی ایران، برای جاری سازی اندیشه ی «کلکم راع و کلکم مسئول» سازکار دقیقی طراحی و اجرا نموده است. که نوع برنامه ریزی و روند انتخابات در جمهوری اسلامی بالاترین حد مردم سالاری را با کمترین خطا شکل می دهد. قطعا با این توضیح این سوال پیش خواهد آمد که پس چگونه است که از غربال شورای نگهبان به عنوان مرجع تایید صلاحیت نامزدهای انتخابات، افرادی عبور میکنند که پس از تصدی جایگاه مسئولیت به انحراف میروند. و به ضدیت آشکار با مبانی نظام میپردازند؟
پاسخ این مبحث نیز در بیانات امام خامنه ای موجود است: «آن کساني که به وسیله ‏ي شوراي نگهبان صلاحیت آن‏ها اعلام می ‏شود معنایش این است که این از حداقل صلاحیت مورد نیاز برخوردار است. در بین این کساني که اعلام می ‏شوند افرادي هستند با صلاحیت هاي بالاترافرادي هستند در سطح پایین ‏تر، هنر ملت ایران و مردم شهرها و حوزه هاي انتخابیه این است کهدقت کنندنگاه کننداصلح را بشناسند بهترین را انتخاب کنند»
(٨٦/١٠/١٢)
پس همه ی بار تشخیص و انتخاب بر عهده شوورای نگهبان نیست . در نظام فکری جمهوری اسلامی مردم باید در مقدرات اصلی کشور دخالت مستقیم داشته باشند. که اگر غیر از این بود و بر شورای نگهبان لحاظ صفر تا صد تشخیص وظیفه بود دیگر چگونه مردم سالاری در جمهوری اسلامی جاری میشد؟ در آن صورت شورای نگهبان با بررسی عمیقتر و طراحی سنجه های سخت تر، از بین داوطلبین فرد یا افرادی را برمیگزید و به عنوان رئیس جمهور یا نماینده معرفی میکرد و با هزینه ای بسیار کمتر و با انسجامی از راس حکومت مدیریت صورت میپذیرفت. تفاوتی هم با نظامهای سلطه جو که مردم را رعیت میپندارند نداشت. اما نظام جمهوری اسلامی بر قواعد اسلام بنا نهاده شده برای تربیت و ارتقای انسان با لحاظ ظرفیتهای خدادادی این مخلوق و رشد این ظرفیتها برای رساندنش به مقام خلیفه اللهی و قرب الی الله.
آنچه بیان شد، تبیین ساده ی سازکار موثر مردم سالاری دینی است که عده ای از درک آن عاجزند. و با نقدهای غیر منطقی توقع دارند عملا شورای نگهبان جای مردم تصمیم نهایی بگیرد و اصلح را انتخاب کند!
و آخر آنکه گام دوم انقلاب اسلامی برهه بلوغ این انقلاب است و حکم جهاد تبیین به همین منظور صادر شده تا تک تک آحاد جامعه همگام با بلوغ نظام به رشد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برسند. و شرکت در انتخابات بر اساس تلاش برای شناخت و تصمیم بر انتخاب اصلح نقطه عطف این بلوغ برای انقلابیون خواهد بود.
انتهای پیام/*

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
مهری طالبی دارستانی، گام دوم انقلاب اسلامی ، انتخابات
ارسال نظر
مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
زنان و سیاست
V
آرشیو