ماجرای بازیگری ترانه علی دوستی و کارگردانی بی بی سی فارسی
تحرکات سیاسی و رسانهای اخیر ترانه علیدوستی دیگر صرفاً یک رفتار فردی نیست، بلکه نشانهای از تداوم مدل جنگ شناختی است که دستگاه رسانهای بیبیسی فارسی در سالهای اخیر دنبال کرده است؛ مدلی که با بهرهگیری از شهرت و ناآگاهی سیاسی برخی چهرههای هنری، تلاش دارد شور احساسی را جایگزین تحلیل عقلانی کرده و از سرمایه فرهنگی سلبریتیها برای بازسازی التهاب اجتماعی بهره گیرد. این راهبرد، پس از فرونشستن موجهای خیابانی و افت مشروعیت جریانهای برانداز، به شکل «نرم» ادامه یافته است؛ جایی که سلبریتی به بازیچه تبلیغاتی بدل میشود و رسانه معاند در نقش کارگردان صحنه، افکار عمومی را به سمت بازتولید بحران سوق میدهد.
1404/10/07 - 09:25
تاریخ و ساعت خبر:
151325
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - ترانه علیدوستی از جمله سلبریتیهایی است که سعی کرد خود را با یک موج ضدانقلابی هماهنگ کند. این موج اگرچه فرونشست اما حالا بعد از سه سال و پس از تجربه جنگ 12 روزه، یک سلبریتی، رسانه فتنه گر بی بی سی فارسی و همچنین سابقه حوادث براندازانه کنار هم قرار می گیرد تا بازهم بتواند بخشی از جوانان را فریب داده و فضای جامعه را به التهاب بکشانند.
بعضا در کشور با نوعی سلبریتیهای بی قرار از لحاظ سیاسی مواجه هستیم که این افراد بیشتر از اینکه سازنده باشند با استفاده از ابزارهای دشمن مانند رسانه بی بی سی سعی می کند حواشی این نوع سلبریتیها را به حوزه سیاسی انتقال دهد. البته سلبریتیهای مختلفی که از این مجرا به سمت ضدانقلاب رفتهاند از کرده خود پشیمان هستند منتها در این راستا هنوز این راه بسته نیست و همواره رسانههای ضدانقلاب از جمله بی بی سی فارسی سعی می کنند از بی سوادی رسانهای این سلبریتیها استفاده تام و تمام داشته باشند.
نکته کلیدی در این میان، نقش سلبریتیهاست. بسیاری از این چهرهها نه کنشگران آگاه سیاسیاند و نه دارای تحلیل راهبردی؛ سرمایه اصلی آنها «شهرت» است و همین سرمایه، آنها را به ابزار جذاب رسانههای معاند تبدیل میکند. بیبیسی فارسی دقیقاً از همین نقطه ضعف استفاده میکند؛ انتقال مواضع احساسی یا کلی یک سلبریتی به حوزهای کاملاً سیاسی، امنیتی و گاه قومیتی، بدون آنکه خود فرد الزاماً به همه ابعاد ماجرا واقف باشد.
بیبیسی فارسی در این میان صرفاً یک رسانه بازتابدهنده نیست، بلکه طراح روایت است. این رسانه معمولاً زمانی به سراغ سلبریتیها میرود که موجهای خیابانی فروکش کرده، مشروعیت جریان برانداز آسیب دیده و هزینه تقابل مستقیم بالا رفته است. در چنین شرایطی، سلبریتیها نقش «چهره نرم» را بازی میکنند؛ چهرهای که میتواند پیامهای رادیکال را در لفافه دغدغههای فرهنگی، انسانی یا اجتماعی به مخاطب جوان منتقل کند.درواقع سلبریتیها در این عرصه میخواهند بازیگری کنند اما دچار بازی نرم ضدانقلاب شده و به عنوان بازیچه و ابزار سیاسی بکار گرفته شده و تبعات سیاسی و اجتماعی بعدی را متوجه نمی شوند. هر چند بعد از مدتی با کم فروغی و عدم توجه رسانه به محاق رفته و نه در سینما و تلویزیون ایران جایی دارند و نه در رسانه های ضدانقلاب.
خطر اصلی زمانی شکل میگیرد که این روایتها در کنار تحلیلها و مهمانانی قرار میگیرد که سابقه آشکار در حمایت از پروژههای تجزیهطلبانه دارند. در این نقطه، حتی اگر موضعگیری سلبریتی ذاتاً تجزیهطلبانه نباشد، کارکرد رسانهای آن به مشروعیتبخشی همان پروژه منجر میشود. اتصال هوشمندانه روایتها، انتخاب تیترها و چینش مهمانان، کاری میکند که مخاطب بدون مواجهه مستقیم با چهرههای افراطی، بهتدریج با ادبیات و چارچوب فکری آنها آشنا شود.
زمانبندی این تحرکات نیز معنادار است. پس از تجربه جنگ ۱۲ روزه و شکست روایت «ایرانِ ضعیف»، جریانهای معاند بهخوبی دریافتند که مسیر فشار سخت و آشوب خیابانی، دستکم در کوتاهمدت کارایی سابق را ندارد. بنابراین تمرکز به سمت فرسایش ذهنی، ایجاد التهاب روانی و بازسازی شکاف اجتماعی از مسیر فرهنگی و رسانهای سوق پیدا کرد. در این فاز، سلبریتی جای لیدر میدانی را میگیرد و رسانه معاند، نقش ستاد عملیات را بازی میکند.
در نهایت، ماجرای ترانه علیدوستی بیش از آنکه یک مسئله فردی باشد، نشانهای از یک مدل تکرارشونده جنگ شناختی است؛ مدلی که بر بیسوادی رسانهای برخی چهرهها، عطش دیدهشدن و ناآگاهی از پیامدهای سیاسی مواضع احساسی تکیه دارد. تجربه سالهای اخیر نشان داده بسیاری از سلبریتیهایی که وارد این بازی شدند، در نهایت با هزینههای سنگین اجتماعی و حرفهای مواجه شدند؛ اما رسانههایی مانند بیبیسی فارسی همچنان به مسیر خود ادامه میدهند، چرا که برای آنها افراد مهم نیستند، پروژه مهم است.
حمزه الیاس زاده

بازگشت به ابتدای صفحه