بهترین خبر دوران خدمت معلم شاهرودی چه بود؟

در حالی که پیام ها را مرور می کردم ناگهان با دیدن اسمی، چشمانم برق زد، انگار گمشده ای را بعد از سال ها پیدا کرده ام «شوکت صادقی نژاد!!»....
بهترین خبر دوران خدمت معلم شاهرودی چه بود؟
1402/02/23 - 09:20
تاریخ و ساعت خبر:
147915
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - از سمنان، خاطره زیر که توسط «هاجر نظري» دبير مدرسه شهید حسن پورحیدری از شهرستان شاهرود روایت شده جزو یکی از ۱۰ خاطره برگزیده در رقابت ادبی هفته معلم است.
تابستان سال تحصیلی ۱۴۰۰- ۱۳۹۹بود، به دلیل شیوع بیماری کرونا و غیرحضوری شدن مدارس، گروه های درسی و غیردرسی در شبک شاد ایجاد شده بود. طبق معمول، گروه هایی که در شاد عضو بودم را چک می کردم. یکی از این گروه ها با هدف ارتباط والدین با مدرسه تشکیل شده بود که من هم در آن حضور داشتم.
در حالی که پیام ها را مرور می کردم ناگهان با دیدن اسمی، چشمانم برق زد، انگار گمشده ای را بعد از سال ها پیدا کرده ام «شوکت صادقی نژاد!!»، دیدن این اسم در رخ نمای(پروفایل) یکی از والدین، من را به ۲۵ سال پیش برد، زمانی که پنج سال از ازدواجم می گذشت و خانم خانه داری با دختر کوچولوی دو و نیم ساله بودم.
خبری در روستا پیچیده بود که از سال تحصیلی آینده مدرسه شبانه در روستا تأسیس می شود؛ چنان به وجد آمده بودم که سر از پا نمی شناختم. برای من که تا دوم راهنمایی درس خوانده بودم و تمام شب ها و روزهایی که ترک تحصیل کرده بودم آرزویم در خواب و بیداری، رفتن به مدرسه و نشستن بین دانش آموزان و کسب علم و دانش بود، این یک نقطه امید بود .
با همسرم مشورت کردم و بعد از موافقت ایشان برای کسب اطلاع بیشتر به مدرسه راهنمایی روستا رفتم، مدیر مدرسه خانم شوکت صادقی نژاد بود.
از خوشحالی سر از پا نمی شناختم، ثبت نام را انجام دادم و از مهر ماه مشغول به تحصیل شدم. خرداد ماه با نتایج خوبی مدرک پایان دوره راهنمایی را گرفتم ولی برای ادامه راه با مشکل مواجه بودم، در روستا فقط می توانستم تا سوم راهنمایی درس بخوانم. بقیّه دانش آموزان هم برای ادامه تحصیل باید در بخش بسطام یا شهرستان شاهرود ثبت نام می کردند.
به ناچار من هم به مدارس شاهرود سر زدم ولی یک مشکل دیگر برای من وجود داشت، متأهل بودم و نمی توانستم در مدارس روزانه ثبت نام کنم. آدرس مدرسه شبانه را گرفتم و آنجا ثبت نام کردم. سه سال دبیرستان را در مدرسه حضرت فاطمه زهرا (س) مشغول به تحصیل شدم. سال آخر (پیش دانشگاهی) را هم در مدرسه روزانه به صورت مستمع آزاد به پایان رساندم و مدرک دیپلمم را با موفقیت کسب کردم. در این مدت که بیشتر روزها از روستا به شهر رفت وآمد داشتم، پشتیبانی و تشویق های مادرم، همسر و مادر همسرم بسیار کارگشا بود.
تابستان همان سال در کنکور سراسری شرکت کردم و با لطف خداوند در دانشکده الهیات یکی از دانشگاه های تهران پذیرفته شدم. دوران چهار ساله تحصیل دانشگاه را با موفقیت به پایان رساندم و در مهر ماه سال ۱۳۸۰ معلّم دبیرستان شاهرود شدم.
بسیار خوشحال، راضی و شکرگزار بودم، زمانی که در راهروهای مدرسه قدم زنان به سمت کلاس می رفتم، بارها شکر خدا را به جای می آوردم و در خاطرم دعاگوی خانم مدیری بودم که مدرسه شبانه را در روستای ما برقرار کرد که برای من و امثال من چراغ راهی شد. واقعا از ته دل برایش دعا می کردم هر چند دیگر او را ندیده بودم فقط همان یک سال سوم راهنمایی که مدیر مدرسه شبانه من بود. برایش آرزوی بهترین ها را داشتم.
حالا بعد از ۲۸ سال مشاهده اسمی آشنا، من را به سالهای قبل برد. اسمی که آرزوی دیرینه مرا برآورده کرده و سرنوشتم را عوض کرده بود.
شک داشتم خودش باشد یا نه ( مدیر مدرسه شبانه) پیامی در شاد برایش فرستادم: سلام، روزتان به خیر، شما در سال ۱۳۷۱ مدیر مدرسه شبانه روستای ..... بودید؟

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
معلم، خاطرات، تحصیل، مدرسه شبانه
ارسال نظر
مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
V
آرشیو