دیدار با مادر شهید به مناسبت روز مادر

روایت قصه دلتنگی مادر شهید غریب برای فرزندش/ سفر«حج»، هدیه شهید برای روز مادر

به مناسبت ولادت با سعادت بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) و ولادت بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و هفته گرامیداشت مادر و مقام زن دیدار صمیمی با مادر شهید مدافع حرم قاسم غریب صورت گرفت
روایت قصه دلتنگی مادر شهید غریب برای فرزندش/ سفر«حج»، هدیه شهید برای روز مادر
1402/10/13 - 11:48
تاریخ و ساعت خبر:
178487
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - از گلستان، وارد روستای سیدمیران شهرستان گرگان شدیم تابلوی شهید قاسم غریب بر روی دیوار خانه مادر شهید خودنمایی می کرد وارد حیاط منزل شهید که شدیم دیدن فضای سبز و گل و گیاه، طراوت و تازگی را به روح و روان ما هدیه داد لحظاتی بعد درب خانه باز شد و خاله شهید به همراه زنداداش شهید غریب به گرمی از ما استقبال کردند.
کمی آنطرف تر مادر شهید درحالی که از درد زانو رنج می برد بر روی تخت نشسته بود و با زبانی لین و سراسر مهربانی به ما خوش آمد گفت نامش حاج ملکه بود در حالیکه قاب عکس پسرش را به گرمی در آغوش کشیده بود مدام بر تصویر پسرش بوسه می زد و زیر لب زمزمه می کرد خوشحالم شما در روز میلاد حضرت زهرا(س) و سالگرد حاج قاسم عزیزمان به دیدن پسرم که همنام حاج قاسم است آمدید.
بعد از احوالپرسی و تبریک روز مادر به مادر شهید مدافع حرم والامقام از او سوال کردیم که زیباترین هدیه روز مادر که از پسرت قاسم دریافت کردی چه بود، با لبخندی بر لب گفت: پسرم قبل از شهادتش نام خود به همراه همسر و فرزندش را برای حج نوشته بود هنگامی که می خواست عازم سوریه شود نامش برای حج درآمد قبل از اینکه به ما این خبر خوش را بدهد من در عالم خواب دیدم دو خادم مرا به زیارتگاهی میبرند سپس از خواب پریدم و خوابم را برای خانواده تعریف کردم.

ساعت 9 صبح بود و دخترم در حال جارو کردن خانه بود و من روی ایوان نشسته بودم و داشتم باقالی پاک می کردم که ناگهان صدای زنگ تلفن به صدا درآمد پسرم قاسم بود که به دخترم می گفت گوشی را به مامان بده و دخترم در حالی که مرا صدا می زد به برادرش قاسم، خوابی را که دیده بودم را برایش تعریف کرد.
من گوشی تلفن را از دخترم گرفتم و با قاسم صحبت کردم پسرم گفت مادر ساک و وسایلت را جمع کن می خواهی سفر زیارتی مکه مکرمه بروی من گفتم پسرم می دانی که خواهر و برادرت در خانه تنها هستند و من نمی توانم آنها را تنها بگذارم اما قاسم مدام اصرار می کرد که مادر باید به این سفر معنوی مشرف شوی.


با اصرار پسرم و خانواده قبول کردم که به جای قاسم من به مکه بروم وقتی همسرم به صحرا رفت و من در خانه تنها شدم، روی ایوان حیاط نشستم و درحالی که باقالی تمیز می کردم ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر می شد با خودم گفتم باورم نمیشود خدا مرا دعوت کرده است.
ساعتی بعد که پسرم به خانه آمد رو به او کردم و گفتم پسرم تو کار بزرگی در حق من انجام دادی خداوند هرچه می خواهی به تو عطا کند پسرم رو به من کرد و گفت مادر به من قول بده وقتی چشمت به خانه خدا افتاد از خدا شهادت من را طلب کنی همانطور که قاسم داشت حرف می زد میان صحبتش آمدم و گفتم من هیچگاه از خدا مرگ تو را طلب نمی کنم دعا می کنم عاقبت به خیر شوی ولی الان زود است به شهادت برسی.

در حالیکه من و پسرم با هم صحبت می کردیم ناخودآگاه صدای تلفن به صدا درآمد همکارش بود، گفت «قاسم جان مبارک باشد اسمت در حج درآمده است قاسم خندید و گفت من حج نمی روم همکارش گفت چرا مگر پول نداری که به حج بروی!! پسرم قاسم گفت «من شرم دارم پدر و مادرم مکه نرفته باشند و دیگران به من حاجی بگویند» این بهترین هدیه روز مادر بود که از فرزند رشیدم گرفتم البته فرزندانم همه با این روحیه بزرگ شدند ولی قاسمم با همه فرق داشت.
وقتی مکه رفتم پسرم قاسم به شهادت رسید خیلی غصه خوردم و گفتم پسرم قرار بود که مکه برود همیشه سر مزارش که می رفتم گریه می کردم و می گفتم ای کاش فرزندم قاسم به مکه مشرف می شد تا سه ماه بعد از شهادتش هرگز به خوابم نیامده بود اما بعد از سه ماه به خوابم آمد و رو به من کرد و گفت حاج ملکه خوبی؟ بعد از دیدن آن خواب، قبول کردم که مکه من قبول شده است.
مادر شهید قاسم غریب از مردم خواست تا با رعایت حجاب خود به وصیت شهدا عمل کنند و نگذارند خون شهدا پایمال شود شهید قاسم غریب بسیار به چادر بها می داد و می گفت چادر مقدس است و همیشه گوشه چادر مرا می بوسید.

به گزارش زنان ایران، شهید قاسم غریب در سال 1361 در روستای سیدمیران گلستان چشم به جهان گشود او در یک خانواده کشاورز بزرگ شد در سال 1379 مدرک دیپلم خود را دریافت کرد و سپس در دانشکده افسری دانشگاه امام حسین(ع) قبول شد و به عضویت سپاه پاسداران درآمد.
او در سال 1384 در قم ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد و ماحصل این ازدواج دو فرزند پسر است این شهید والامقام در میدان های رزم با گروه های انحرافی پژاک و منافقین داخلی جنگید و از ناحیه یک چشم مجروح شد و همچنین چهار ترکش وارد بدن او شد.

شهید غریب بعد از مجروحیت از ناحیه چشم به دستور پزشک معالج خود به گلستان آمد و در گردان های تکاور تیپ مردم پایه سپاه نینوا فعالیت کرد او دو بار برای مبارزه با تکفیری ها به سوریه رفت و به درجه رفیع شهادت رسید.
گزارش از سمیرا رجبی
انتهای پیام/*

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
دیدار با مادر شهید مدافع حرم،شهید قاسم غریب،سفر حج،هدیه روز مادر،گزارش سمیرا رجبی
ارسال نظر
مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
V
آرشیو